تفاوت و شباهت سفر استانی روحانی و احمدینژاد به روایت روزنامهها
نخستین سفر استانی رئیسجمهور و اعضای دولت یازدهم به خوزستان با تفاسیر گوناگون روزنامهها همراه شده است. رئیس جمهور در هفتههای آتی به داووس نیز خواهد رفت. تحلیل این سفر و دیگر مسائل سیاست خارجی مطلب مهم دیگر روزنامههای امروز است. یک روز مانده به شهرآورد تهران، توصیه جالبی برای ندیدن این بازی هم وجود دارد.
نخستین سفر استانی رئیسجمهور و اعضای دولت یازدهم به خوزستان با تفاسیر گوناگون روزنامهها همراه شده است. رئیسجمهور در هفتههای آتی به داووس نیز خواهد رفت. تحلیل این سفر و دیگر مسائل سیاست خارجی، مطلب مهم دیگر روزنامههای امروز است. یک روز مانده به شهرآورد تهران، توصیه جالبی برای ندیدن این بازی هم وجود دارد. تفاوت و شباهت سفرهای استانی روحانی و احمدینژاد به روایت روزنامهها
نخستین سفر استانی رئیسجمهور و اعضای دولت یازدهم به خوزستان با تفاسیر گوناگون روزنامهها همراه شده است. ابتکار به پیشنهاد دولت روحانی برای حذف سنت احمدینژاد اشاره کرده و نوشته است: سنت نامه دادن به رئیسجمهور که در هشت سال ریاست جمهوری احمدینژاد جا افتاده بود، این بار در سفر استانی روحانی هم تکرار شد.
اولین سفر استانی روحانی روز سه شنبه شروع شد. مقصد، خوزستان بود و اگرچه قبل از آغاز سفر اعلام شده بود در این سفر از استقبال مردمی، نامه نگاری و نصب پلاکارد و... خبری نیست، جمعیت زیادی به استقبال رئیسجمهور رفتند و عدهای نامه به دست، خودروی رئیسجمهور را همراهی کردند. محمدرضا صادق مشاور روحانی پیش از سفر به خوزستان گفته بود: «استقبال مردمی در این سفر نخواهیم داشت. این سفرها به آن شکل تبلیغاتی که انجام میشد، مورد نظر دولت نیست؛ چرا که بحث حفظ کرامت مردم و توجه به اینکه دولت در خدمت مردم است مورد توجه است». همزمان با سفر استانی رئیسجمهور هم سامانه تلفنی سامد (سامانه ارتباط مردم و دولت) برای طرح مسائل و مطالبات مردم از دولت و ارتباط با روحانی راه اندازی شد تا ارتباط تلفنی با دولت جایگزین نامهنگاریهای سابق شود. سامانهای با شماره تلفن ۱۱۱ که شاید اگر زودتر به بهره برداری میرسید، خوزستانیها با نامههایی در دست، دیروز جلوی فرمانداری تجمع نمیکردند.
ابتکار در مطلبی دیگر «پایان مصوبات فلهای در سفرهای استانی» را مهم دانسته و نوشته: آنچه از سفرهای استانی احمدینژاد و دولت نهم و دهم به یادگار مانده، مصوباتِ فلهای حجیم و ابتر، عکسهای یادگاری، فیلمهای تبلیغاتی با هزینههای سر سام آو، تعطیلی مدارس و ادارات، شعارهای اجرا نشده، گونیهای پر از نامههای بیپاسخ و در یک کلام، هیاهوی بسیار برای هیچ! وهمه هم از جیب بیتالمال! ولی آنچه امروز خواسته مردم به شمار میرود و باید مورد نظر دولت تدبیر و امید نیز واقع شود، کاهش هزینههای سفرهای استانی و از همه مهمتر تبلیغاتی نبودن آنهاست.
آخر اینکه امیدواریم مصوبات خرد و کلانی که ظاهرا به همه جزئیات و کلیات غیرضروری هر استان میپردازند، در برنامههای دولت یازدهم جایی نداشته باشند. زیرا همچون دو دولت قبلی منجر به ناامیدی مردم نسبت به مسئولان و آسیب دیدن جایگاه دولت میشود.
این در حالی است که قانون روزنامه نزدیک به پورمحمدی مدعی شده است «این سفر پیام تغییر را منتقل نکرد». مسعود کاظمی در این باره نوشته است: رئیسجمهور به خوزستان سفر کرد تا اولین سفر استانی رئیس دولت یازدهم رقم بخورد. «محمود احمدینژاد» پایهگذار این سفرها به سبک و سیاق خاص خود بود. با نگاهی به اتفاقاتی که در سفر روحانی رخ داد میتوان دریافت که تصویر بیرونی سفر تغییر نکرده است.
یکی از بزرگترین نقدهایی که همفکران و نزدیکان رئیسجمهور فعلی به سفرهای استانی احمدینژاد وارد میدانستند این بود که در این سفرها صرفا شعارهایی داده میشد و مصوباتی بیشمار و بدون پشتوانه تصویب میشد که نه به مرحله اجرا میرسید و نه اجرا میشد. در واقع هنوز مردم به دنبال خودروی رئیسجمهور میدوند و او هم برای آنان دست تکان میدهد و دوباره رئیسجمهور وعده و وعیدهای فراوان به مردم میدهد.
تصور ما این بود آن مردی که مردم را به دنبال خودروی خود میکشاند، آن مردی که وقتی در جایگاه سخنرانی قرار میگرفت، شعار تحویل مردم میداد، دیگر رفته است. تصور ما این بود که پس از کش و قوسهای فراوان و انتخاب فردی معتدل به عنوان رئیسجمهور، دوران شعار گذشته و زمان عمل است. جناب آقای رئیسجمهور! این نوع رفتار مختص به یک حقوقدان نیست.
اینکه مردم سادهدل به دنبال خودروی شخصی که صاحب قدرت است بدوند، نه تنها افتخار نیست بلکه دردآور است. اینکه مردم گرفتار به رئیسجمهور نامه بنویسند و درخواست وام یا حتی ابراز علاقه کنند، انسان را واقعا رنج میدهد. حضور مردم پشت سر خودروی رئیسجمهور، معیار محبوبیت نیست.
این سکه روی دیگری هم دارد. گروهی از مطبوعات حامی دولت گذشته به محض حضور احمدینژاد در هر نقطهای از ایران و حضور همان مردم سادهدل به دنبال او، تمام صفحه اول خود را به عکس این اتفاق اختصاص میدادند و از استقبال بینظیر و با شکوه مردم از رئیس دولت محبوبشان خبر میدادند و رسانههای غیر همسو کاملا آن را نادیده میانگاشتند. حال همان داستان در حال تکرار است و تنها جای این دو طیف فکری در رسانهها تغییر کرده است.
کافی است به صفحه یک برخی روزنامهها پس از اولین سفر استانی رئیسجمهور نگاه کنیم. با تأسف درمییابیم که در هنوز بر همان پاشنه میچرخد. صدالبته که نقدی به روزنامهنگاران همین نشریات وارد نیست، بلکه مدیریت و تفکرات حاکم بر رسانه است که باید پاسخگو باشد. چگونه میتوان از راه انصاف خارج نشد و این اتفاقات را برای دولت نهم و دهم بد انگاشت و برای دولت یازدهم حُسن.
در ایام انتخابات ریاست جمهوری، روحانی شعارهایی را مطرح کرد و نماینده مطالبه بخش بزرگی از صدای فروخفته جامعه شد. امروزه بسیاری از محدودیتهای رئیسجمهور برای مردم قابل درک است. حتی برخی مواضع به دور از انتظار روحانی در حوزه سیاست داخلی را میتوان درک کرد؛ اما نمیتوان از رفتارهای اینچنینی و با این بزرگی چشم پوشی کرد.
امیدوار بودیم بسیاری از اشتباهاتی که در دولت گذشته رخ داد را دیگر به چشم نبینیم؛ چراکه به گواه بسیاری کارشناسان و شخص رئیسجمهور محترم، رأی به دولت تدبیر و امید به انگیزه تغییر بود. این تغییرات را مردم باید حس کنند. هم در عرصه مدیریت کشور و هم در رسانهها. اگر قرار است آیین مملکتداری تغییر کند چه بهتر که روش روزنامهنگاری هم دچار تغییر و تحول شود. داربی نبینیم!
در آستانه شهرآورد تهران علی عالی در مطلبی برای روزنامه اعتماد پیشنهاد کرده که داربی نبینیم!. نویسنده روزنامه اعتماد نوشته:
۱ ـ پرسش اول را باید این گونه بیان کرد: چرا کی روش به دنبال ایرانیان خارج از کشور برای تیم ملی است؟ پاسخ به این پرسش نشان خواهد داد فوتبال ایران سال هاست نه تنها درجا زده بلکه به عقب نیز رفته است. مشکل امروز فوتبال ایران نتیجه مدیریت دیروز است. نتیجه به هدر رفتن پولهایی است که در فوتبال ایران هزینه میشود. کارلوس کی روش بیشتر از آنکه سرمربی «تراز اول» باشد، «جامعهشناس» خوبی است. او به خوبی جامعه ایرانی را شناخته است. عدهای از مردم ایران «مسئولیتپذیر» نیستند. نه تنها مسئولیتهای اجتماعی را رعایت نمیکنند بلکه در قبال خودشان نیز مسئولیتی را قبول نمیکنند: جامعهای که گویا در تناقضهایش مانده و شعار را به عملگرایی ترجیح میدهد. همین فرهنگ، تاثیر عجیبی بر فوتبال وارد کرده است: فوتبالی که هیچ کس از آن لذت نمیبرد. قدرت پاسخ خواهی و مسئولیت پاسخگویی جایی در فرهنگ ایرانیان ندارد و برای همین نه هوادار، نه داور، نه مدیر، نه مربی و نه بازیکنان از این فوتبال لذت نمیبرند. به کیفیت کار توجه کنید تا ببینید که جامعه در چه وضعیتی قرار دارد و حتی آنها که در سیکل آموزشی مناسب به تخصصهای دانشگاهی نیز رسیدهاند، چندان وضعیت بهتری ندارند. نگاهی به آنان نشان میدهد که جامعه ایران دچار مشکلات مشابهی در خود است و وضعیت ورزش ایران چندان بغرنج نیست.
۲ ـ برگردیم به پرسش اول: چه اتفاقی برای فوتبال ایران افتاده است که دانیال داوری تبدیل به دروازه بانی قابل اطمینان برای تیم ملی، اشکان دژاگه هافبکی مطمئن و قوچاننژاد مهاجمی تمام عیار میشود؟ پاسخ ساده است. آنها از فرهنگی دیگر به فوتبال ایران آمدهاند و اگر در این فوتبال بمانند تبدیل به زندیها و شاپورزادهها و قطبیها میشوند. فوتبالی که سال هاست «سازندگی» را از یاد برده است. فوتبالی که سال هاست «پاکی» را از یاد برده است. فوتبالی که سال هاست عنصر هیجان را از عملکردش حذف کرده است. هر بازیکنی که از خارج از ایران میآید بیشتر میدود، بیشتر استارت میزند، کمتر استراحت میکند، غیرت بیشتری دارد، بیشتر در خدمت تفکرات مربی است و صد البته کارکرد بیشتری دارد. مشخص است که به صورت اصولی تکنیکهای فردی را آموخته و در قالبهای تاکتیکی فرو میرود. همین میشود که سطح بازیش بسیار بالاتر از بازیکنان لیگ ایران است.
۳ ـ و حالا داربی دیگری در راه است. پیشنهادمان این است که این بازی را نبینید! حتما تعجب میکنید ولی واقعا چیزی را از دست نخواهیم داد. هرچقدر هم که داربی امسال هیجان انگیزتر شود و بازی فردا، تماشایی از آب دربیاید اما همه ما میدانیم که سطح فوتبال ایران چقدر است. فوتبالی که کمتر رگههای تاکتیکی را در آن میبینید. حال که داربی میشود مربی و بازیکن تنها و تنها به فکر نباختن هستند. چنین تفکری هیچگاه به فوتبال «باکیفیت» نمیانجامد. مطمئنا این «حق» بر همه ما وجود دارد که به کالای بیکیفیت، اهمیتی ندهیم و هرچقدر حق داشته باشیم که فوتبال ببینیم، به همان میزان حق داریم که نبینیم. روزی باید مشخص شود که خروجی بیش از ۴۰۰میلیارد تومان به لیگ برتر فوتبال ایران چیست و چه کسانی بر آن نظارت دارند. روزی باید مشخص شود چرا برای این فوتبال بیکیفیت وقت و پول «هزینه» کنیم. روزی باید مشخص شود چرا در این فوتبال دیگر نشان از «ساختن» وجود ندارد.
۴ ـ میتوان ادعا کرد که «سرمایه اجتماعی» ما به پایان رسیده و البته به «مرگ» نرسیده است. هر پایانی، شروعی را در پی خواهد داشت اما در حال حاضر الگویی مناسب برای توسعه وجود ندارد. عدم توجه به زیرساختها و توجه صرف به «نتیجه» موجب شده است که همه، بررسی عملکردها و نحوه مدیریت را به پایان تقریب بزنند و در این میان از روند و پروسه طی شده و نیز کیفیت روزهای گذشته غافل بمانند. مدیریتی بر پایه کمیتها و آنچه بر جای میماند حبابی روی آب است که با کوچکترین تلنگری از هم میپاشد.
با تشکر از گرداندنگان و مدیران تابناک از نمایش صفحه اول روزنامه ها آگه امکانش هست این صفحه رو زودتر بر روی سایت قرار بدید تا قبل از رفتن به سر کار آن را مطالعه نمائیم...... انشالله موفق و پیروز باشید