سیدعبدالجواد موسوی در بخش وبلاگ خبرآنلاین نوشت:
آدمیزاد گوشت است و پوست است و استخوان وعصب. کالبد آدمی را عرض می کنم و اگرنه به قول حضرت مولانا: ای برادر تو همه اندیشه ای. خب، این جناب آدمیزاد با مختصاتی که عرض کردم گاهی اوقات تحمل بعضی از چیزها را ندارد و در نتیجه عصبانی می شود. از آدم عصبانی هم توقع رفتار معقول و خردمندانه نمی رود.
حتی در قرآن مجید که بارها و بارها به صراحت از دشنام گویی به عنوان پدیده زشت و مذمومی یاد شده در یک مورد استثنا وجود دارد، و آن هم هنگامی است که آدمیزاد از شدت ظلم و ستم به ستوه آید و عصبانی شود و چاره ای برای او جز دشنام دادن نمانده باشد.
در آیه 148سوره نساء آمده که «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللَّهُ سَمیعاً عَلیماً. ترجمه اینست :خداوند دوست نداردکه کسی با گفتار زشت( فحش دادن) به عیب خلق صدا بلند کند مگر آنکه ظلمی به اورسیده باشد که خدا شنوا و داناست. وقتی حضرت حق جل جلاله دشنام دادن را در چنین مورد خاصی مجاز می شمارد من و شما چه کاره باشیم که بخواهیم مخالفت کنیم. صدالبته آنان که می توانند حتی در بحرانی ترین لحظات خشم خود را کنترل کنند و یا به تعبیردینی اش کظم غیظ کنند قابل احترام و ستایشنند اما در چنین مقام و مرتبه ای قرار گرفتن اگر نگوییم از محالات است بدون شک از دشوار ترین کارهاست. پس نمی توان از عموم آدمیان توقع داشت به چنین مرحله ای از سیر و سلوک برسند.
غرض این که وضعیت یک آدم به ستوه آمده و عصبانی را همه آن ها که منصفند و آدمیزاد را چیزی از قماش فرشته نمی دانند، درک می کنند. چرا که هیچ کس از سر اختیار عصبانی نمی شود. عصبانیت یک امر اضطراری است که اگر کسی بیماری خاصی نداشته باشد خود را در معرض چنین امری قرار نمی دهد، به دلیل همین وضعیت اضطراری است که دیگران به آدم عصبانی حق می دهند که رفتار نامتعارف از او سر بزند. رفتاری که اگر در هنگام معمول از او دیده شود موجب طعن و سرزنش است در هنگام عصبانیت شاید پدیده ای طبیعی به نظر برسد و در چشم دیگران چندان مذوم و ناپسند نیاید.
بحث روانشناسی و جامعه شناسی نمی کنم، مقدمه نویس خوبی هم نیستم اما این بدیهیات را گفتم تا بگویم باورتان می شود که عده ای در همین مملکت خودمان ادای آدم های عصبانی را در می آورند. یعنی در حالی که کاملا حواسشان سرجایشان است تصمیم می گیرند عصبانی نشان دهند تا کارشان را پیش ببرند. عصبانی نشان می دهند تا هم بتوانند عقده هایشان را به اسم این که مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند نثار مخالفان سیاسی شان کنند و هم این که بتوانند از حریف باج و امتیاز بگیرند. کاسبی کردن آن هم از طریق عصبانی نمایی پدیده غریبی است که حتما می تواند برای روانشناسان موضوع جالب و قابل مطالعه ای باشد. شاید این یادداشت زیادی مبهم و کلی باشد. فکر می کنم فعلا در همین حد کافی است. لازم شد آدرس دقیق هم می دهم. این قدر بگویم که دوستان عصبانی نمای ما معمولا اهداف و اغراضشان را پشت شعار دفاع از ارزش ها پنهان می کنند.