اینکه به دلیل رانندگی پر حرف و حدیث ما، میزان تصادفات و البته تلفاتِ ناشی از آن در کشورمان بسیار بالاست، موضوعی به شدت بدیهی است که همه از آن باخبریم؛ اما چرا با وجود این، برخیهایمان از وظایف محوله در این گونه مواقع آگاهی نداریم، حکایت متفاوتی است که قابل تأمل مینماید.
به گزارش «تابناک»، در ساعات پایانی شبها موارد متعددی از بیاعتنایی برخی رانندگان به مقررات راهنمایی و رانندگی و انجام رفتارهای پرخطری همچون سرپیچی از سرعت مجاز و مطمئنه، سبقتهای غیر مجاز، حرکات مارپیچ، عبور از چراغ قرمز، حرکت در خلاف جهت و موارد مشابه در خیابانهای شهرهای کشورمان به وقوع میپیوندد.
بسیار روشن است، برخی از این حرکات، به ویژه حرکاتی که جوانان ماجراجو انجام میدهند، باعث تصادفهای بسیار شدید شده و منجر به جرح یا مرگ افراد بیگناه میشود و اگر این گونه نشود، روح و روان بسیاری از مردم را آزرده مینمایند؛ نمونه چنین رویدادهایی، تصادف شبانه چند هفته پیش در بزرگراه حکیم تهران بود که به مرگ چند هموطن و جراحت چند تن انجامید.
البته در بسیاری از موارد، ماجراجویی برخی رانندگان به سانحه منجر نشده و برای همین، با اینگونه متخلفان برخوردی نیز نمیشود؛ یعنی خاطیان بیآنکه برای رفتارهای نادرست خود تاوان دهند، از صحنه خارج شده و دوباره همان رفتارهای نابهنجاری که برای انجامشان هزینه نپرداختهاند، تکرار میکنند.
در این زمینه همواره کارشناسان بر اولویت پیشگیری بر درمان (وقوع حوادث تلخ) تأکید داشتهاند که معنای مترادف آن توقع برخورد مناسب با رانندگان پر خطری است که فرصت فرار از مسئولیت کارهای خود را نیافتهاند؛ کمترین انتظاری که در این مواقع میتوان از مأموران پلیس راهور ناجا داشت، اینکه حضوری فعال در صحنه داشته و ضمن بررسی دقیق علل حادثه و شناسایی همه عوامل، به وظایف و تعهدات خود برای حفظ جان و امنیت مصدومان رفتار کنند؛ افرادی که اگر آسیب جسمانی هم ندیده باشند، دستکم به دلیل قانون شکنیها و بیاحتیاطیهای ماجراجویانه راننده خاطی به خطر افتاده و دچار ضربه روحی شدهاند.
البته در بیشتر موارد، این حضور فعالانه به چشم میخورد، ولی در آن دسته مواردی که این گونه نیست، خاطرات تلخی برای شهروندان به جای میماند که میتواند اثرات مخربی در ذهن ایشان بر جای بگذارد؛ حکایت تصادفی که در ادامه میآید، از زبان شهروندی که شاهد ماجرایی از این دست بوده، بخوانید تا ماجرا دستتان بیاید:
شب سهشنبه گذشته، تصادف شدیدی در تقاطع خیابانهای لادن شرقی و فراز در منطقه سعادت آباد تهران رخ داد که در جریان آن، یک دستگاه پژو ۲۰۶ به رانندگی جوانی حدودا بیست ساله با سرعتی سرسامآور و غیر قابل کنترل، در حالی که شمال به جنوب این تقاطع ـ که شیبی تند دارد و انتهای آن نیز بن بست است ـ را طی میکرد، با یک خودروی پژو ۴۰۵ برخورد کرد که سرنشینان آن یک خانواده بودند.
راننده خاطی با سرعت زیاد و مستقیم به یک سمت خودروی ۴۰۵ برخورد کرده و زن و دختر جوانی که در صندلیهای جلو و عقب نشسته بودند را به شدت مجروح ساخته بود. شدت برخورد به حدی بود که هر آن احتمال آتش سوزی این خودرو میرفت اما جراحت و پرس شدن درها امکان خروج راحت را از سرنشینان میگرفت.
در شرایطی که خانواده افراد آسیب دیده و اهالی محل برای نجات دادن دو سرنشین به دام افتاده در خودرو تلاش میکردند، خودرو راهنمایی و رانندگی از راه رسید و در کمال ناباوری، تنها ترجیح داد که در محل توقف نماید، نه آنکه پیاده شده و اوضاع را مدیریت کند.
بالاخره با تلاش فراوان ساکنین محلی و همراهان، مجروحین حادثه به خودرو آمبولانسی که پس از ۱۵ دقیقه به محل حادثه رسیده بود، انتقال یافتند؛ البته ماموران آتش نشانی نیز برای مقابله با حریق احتمالی حضوری بموقع داشتند.
اما آنچه در این میان باعث حیرت میشد، رفتار افسر پلیس بود که در تمام مدت از خودرو خود پیاده نشد و در حالیکه ناظر به شدت حادثه و آسیب دیدگی سرنشینان خودروی ۴۰۵ بود و میدید که سرنشینان قادر به خروج از خودرو نیستند، تنها به صحنه مینگریست و رانندگان دو وسیله نقلیه را صدا کرد تا مدارک ایشان را بگیرد!
حتی هنگامی که اعضای خانواده آسیب دیده در نگرانی و انتظار رسیدن آمبولانس و نجات عزیزانشان سراغ افسر رفته و گلایه کردند که چرا حضور مسئولانه و فعالتری نشان نداده و از خودرو پیاده نمیشود، باز به خود نیامد تا زحمت پیاده شدن از خودروی خدمت را به خود بدهد.
بدین ترتیب در حالی که افسر در محل خود جلوس کرده و از جای خود تکان نخورده بود، فرد درجهداری که همراه وی بود، خسارات ظاهری وارده به خودروها و جزئیات صحنه تصادف را با صدای بلند به افسر گزارش میکرد تا در محل حادثه، همه چیز از دور گزارش شود.شاید ما و شما هم بر این باور باشیم که پیاده نشدن افسر پلیس، نشانه کوتاهی وی بوده و توقع داشته باشیم که در هنگام بروز سانحه، افسری کارشناس تصادفاتی که در محل حاضر میشود، فراتر از بازدید صحنه تصادف و ارزیابی خسارات مالی وارده، سراغی هم از سرنشینان مجروح گرفته و در فعالیتهای امدادی هم راهنمای رانندگانی باشد که از حادثه به وقوع پیوسته متأثر شده و در شرایط عادی نیستند؛ اما آیا این توقع بجایی است یا خیر؟
با اندکی تأمل و دقیق شدن در قوانین درخواهیم یافت که پیاده شدن افسر پلیس از خودرو، الزامی قانونی است که سرپیچی از آن، نوعی تخلف به شمار خواهد آمد؛ اما سوای آن، مگر میتوان پلیس را در کانون اعتماد مردم تصور کرد و فراموش کرد که یکی از وظایف پلیس، پیشگیری از وقوع تخلف و جرم است و اصولا بر این اساس است که در پلیس راهور، نام «رانندگان پر خطر» خلق و برای جلوگیری از مخاطرات ایشان برای سایرین، امثال نمره منفی ابداع شده است؟
بیگمان اکثریت قریب به اتفاق مأموران نیروی انتظامی، وظیفهشناس بوده و به مسئولیتهای قانونی، شرعی، عرفی و اخلاقی خود در صحنههای گوناگون پایبندند، ولی با دیدن مناظری مانند آنچه این شهروند روایت میکند، با این پرسش خواهیم رسید که اگر الزامات رعایت نشد، چه باید کرد؟ آیا راهکاری برای پیگیری وجود دارد؟ اگر پاسخ مثبت است، آن راهکار چیست؟
در پاسخ به این پرسش، سامانه ۱۹۷ به ذهن متبادر خواهد شد؛ شماره تماسی سه رقمی که قرار است در تمام مدت شبانه روز، گوش شنوای مسئولان نیروی انتظامی نسبت به نظرات، انتقادات، پیشنهادها و شکایات مردمی بوده و نظارت مردم بر نیروی انتظامی به کمک آن محقق شود؛ اما شواهدی هست که آنچنان که باید و شاید کارآمد نیست.
این را کسانی میگویند که گزارشی در سامانه ۱۹۷ ثبت کرده و انتظار داشتند با تماس تشکر یا دست کم دریافت پیامکی به واسطه اپراتور خودکار متوجه شوند که تماسشان کارساز بوده و قرار است پیگیری شود؛ اما به مرور زمان ناامید شده و دریافتهاند که حتی قرار نیست از رد شکایتشان با خبر شوند، چه برسد به اینکه قرار باشد کسی با ایشان تماس گرفته و جزئیات بیشتری درباره شکایتشان بخواهد.
اینجاست که کسی با دیدن افسری که با نشستن در خودرو به هنگام مأموریت، ذهنیت برخی از مردم را نسبت به سایر کارکنان خدوم نیروی انتظامی مکدر میکند، رغبت نخواهد کرد که با سامانه ۱۹۷ تماس گرفته و چه بسا این سرپیچی از وظایف شهروندی، به تکرار رفتار غیر حرفهای پلیس منجر شده و همینطور زنجیره ادامه پیدا کند و در نهایت امر، اتفاقی کوچک، غبن و زیان بزرگی به بار آورد؛ زیانی در حد و اندازه از دست رفتن جایگاه والای پلیس در افکار عمومی!