«صدا و سيما پول ندارد»! در طول يك سال و نيم گذشته اين جمله بارها از زبان برنامهسازان، هنرپيشهها، مسوولان صدا و سيما و افراد مرتبط ديگر شنيده شده است. اين مساله تاثيري جدي در كيفيت برنامههاي تلويزيون هم گذاشته و اين روزها مخاطبان تلويزيون مجبور به تماشاي حجم فراواني از برنامههاي تبليغاتي و مشاركتي در لابهلاي برنامههاي نمايشي سيما هستند. مشكلات مالي صدا و سيما از چه زماني آغاز شده است؟ اين مشكلات ريشه در كجا دارد؟ چه جنبههايي دارد؟ چگونه به يك معضل تبديل شده است؟ راهحل آن چيست؟ و... سوالهاي متعددي بود كه گروه تلويزيون روزنامه اعتماد براي يافتن پاسخ آنها اين ميزگرد را تشكيل داد. ميزگردي كه با دعوت از تهيهكنندگان، كارگردانها، كارشناسان مختلف و حتي مديران سيما از چند ماه قبل پيريزي شد اما با وجود پيگيريها و رايزنيهاي مختلف، هيچ يك از مديران تلويزيون حاضر به حضور در اين ميزگرد نشدند. البته حق آنها براي ارائه هر توضيحي درخصوص مطالب مطرح شده در اين ميزگرد محفوظ است.
«اسماعيل عفيفه» تهيهكننده حاضر در اين ميزگرد از چهرههاي شناخته شده تلويزيوني است كه نام وي در عنوان بندي سريالهاي مطرح و پر بينندهيي همچون: همسايهها، ميعاد در سپيدهدم، فردا دير است، پس از باران، خانهيي در تاريكي، رسم عاشقي، ميوه ممنوعه، زمانه و... ديده ميشود. «مسعود آبپرور» نيز از كارگردانهاي شاخص تلويزيون است كه نامش با ساخت و عرضه نسل جديد «نماهنگ ها» گره خورده است. بهار امسال سريال «هوش سياه 2» ساخته وي از شبكه سه سيما پخش و با استقبال مواجه شد. عمليات 125 نيز ديگر اثر تلويزيوني اين كارگردان است كه احتمالا مخاطبان سيما پخش آن را به ياد دارند. آبپرور در ساخت و تهيه تله فيلمهاي تلويزيوني نيز حضوري فعال داشته و آثار موفقي همچون «خشاب خالي» از وي پخش شده است. «رضا استادي» نيز از روزنامهنگاران و كارشناسان حوزه تلويزيون است كه از سال 1375به طور تخصصي در اين عرصه فعاليت دارد و در كنار روزنامهنگاري، مسووليتهايي همچون: مديريت روابط عمومي سريالهاي مختارنامه، يوسف پيامبر، كلاهپهلوي، شوق پرواز و... را به عهده داشته و از نزديك مشكلات و گرفتاريهاي مالي بسياري از پروژههاي سيما را رصد كرده است.
استادي: در طول 17 سال گذشته كه به عنوان خبرنگار، اخبار حوزه سيما را پيگيري كردهام و در برخي پروژهها نيز به عنوان مدير روابط عمومي حضور داشتهام، به ياد ندارم كه وجود «مشكلات مالي» از سوي مسوولان سيما به صراحت عنوان شده باشد. در سال 1383 وقتي سريال «يوسف پيامبر» به دليل عدم تزريق به موقع مالي تعطيل شد، با وجود اعلام اين مساله از سوي تهيهكننده پروژه، مسوولان سيما فيلم زير بار اين مساله نرفتند. درخصوص سريال «مختارنامه» هم كه بارها به دليل مشكلات مالي تعطيل شد، همواره علت تعطيلي سريال مسالهيي ديگر عنوان ميشد. مسائلي همچون: جابهجايي لوكيشن، ساخت دكور، شرايط آب و هوايي و...
در طول يك سال اخير چه اتفاقي رخ داده كه حتي مديران رده اول صدا و سيما نيز به مشكلات مالي اذعان ميكنند و در تريبونهاي عمومي آن را بيان ميكنند؟عفيفه: دليل ساده در پيشگيري اين رويه اين است كه تلويزيون واقعا مشكل مالي دارد و اين مشكل مالي دچار تداوم زماني شده است. در سالهاي گذشته ممكن بود پروژهيي بنا به دلايل دروني مشكل مالي مقطعي پيدا كند كه اين مشكل معمولا به سرعت حل ميشد اما الان مشكل مالي سازمان صدا و سيما انعكاس بيروني پيدا كرده است. اين مشكل در سه، چهار سال اخير آغاز شده و در دو سال اخير به نقطه بحراني رسيده است. به نظرم دليل طرح اين مساله هم اين است كه مسوولان سيما ميخواهند دولت را متوجه مشكل مالي تلويزيون كرده و زمينه حل آن را فراهم كنند.
آبپرور: فكر ميكنم مشكلي كه در زمينه بودجه به وجود آمده فرا سازماني است. اشاره كرديد كه در اوايل دهه 80 مديران سيما هيچگاه كمبود بودجه سريالهاي تلويزيوني را نميپذيرفتند. در آن زمان بر سر مسائل مالي اختلاف نظر وجود داشت و ممكن بود پروژهيي با رقم مشخصي براي توليد تصويب ميشد اما در ادامه كار بودجه آن از رقم تعيين شده فراتر ميرفت و اصطلاحا نياز به «اصلاح برآورد» داشت اما در طول يك سال گذشته مشكلات مالي سيما شكل ديگري پيدا كرده است. بسته شدن سرچشمه بودجه كشور - يعني فروش نفت - نوع كاركرد مالي و اقتصادي بسياري از بخشها و از جمله سازمان صدا و سيما را تغيير داده است. به همين دليل هم در صدا و سيما اين موضوع از تريبونهاي مختلف بيان ميشود تا مسوولان مختلف باور كنند كه عرصه فرهنگ جداي از ديگر عرصهها است و اگر قايل به موضوعي مانند «جنگ نرم» هستيم، نبايد عرصه خالي شود و توپخانه اين جبهه بدون خرج و گلوله باقي بماند اما در حال حاضر اين عرصه خالي است.
استادي: بسياري از مخاطبان تصور ميكنند درآمد حاصل از پخش آگهيهاي صدا و سيما مستقيما وارد چرخه مالي صدا و سيما ميشود. اين مساله تا چه حد درست است؟عفيفه: بودجه صدا و سيما از سوي دولت تخصيص داده ميشود. اين بودجه شامل حقوق كاركنان و بودجه مورد نياز براي برنامه سازي است. پولي كه بابت آگهيها دريافت ميشود به طور مستقيم وارد چرخه توليد نميشود. البته در چند سال اخير اين مساله هم با آسيب مواجه شد و برخلاف گذشته، ديگر آگهيدهنده چنداني وجود ندارد. به دليل مشكلات اقتصادي در سالهاي اخير، رونق كسب و كار كم شده و سفارش آگهي مانند گذشته نيست. صرفا برخي شركتهاي دولتي و نيمهدولتي مانند بانكها همچنان به تلويزيون آگهي ميدهند. مخاطب تلويزيون هم كمتر از گذشته شده و به همين دليل بخش خصوصي هم به تلويزيون كمتر سفارش آگهي ميدهد و به دنبال شيوههاي ديگري براي تبليغ است. به نظرم تلويزيون نميتواند صرفا با اتكا به آگهي خودش را اداره كند. هزينههاي تلويزيون بيش از درآمدهاي اين سازمان از محل آگهيها است. البته اين پرسش را مسوولان واحد بازرگاني دقيقتر ميتوانند پاسخ دهند.
استادي: آيا در سالهاي گذشته پروژههايي كه شما مقابل دوربين برديد كاملا تامين مالي ميشد و مشكلي وجود نداشت؟
آبپرور: هيچوقت مشكلات مالي به بزرگي امروز نبود. در سالهاي گذشته گاهي اختلاف نظرهايي درخصوص بودجه فيلم و سريال داشتيم اما هميشه كار با مسالمت پيش ميرفت و پس از ارزيابي و كارشناسي نهايي پروژه توليد شده، رقم هزينه شده براي سريال حتي اگر از رقم تواقفي اوليه بيشتر بود؛ پرداخت ميشد اما امروز ديگر چنين وضعيتي وجود ندارد و كيفيت برنامهها تحت تاثير مسائل مالي بهشدت كاهش پيدا كرده است. هفته گذشته توليد سريالي به من پيشنهاد شد كه از ساخت آن انصراف دادم. علت هم اين بود كه بايد روزي هفت دقيقه به صورت مفيد تصويربرداري ميكرديم كه اين رقم، دو برابر زمان مفيد در سالهاي گذشته بود اما حالا براي جبران مشكلات مالي بايد زمان مفيد تصويربرداري يك سريال به دو برابر افزايش يابد تا پروژه توجيه مالي داشته باشد. من به اين دليل ساخت سريال مذكور را قبول نكرم كه اعتقاد دارم در سالهاي گذشته كيفيت را فداي كميت كردهايم و اين مساله باعث كاهش مخاطبان برنامههاي سيما شده است و حركت در اين مسير درست و اصولي نيست.
استادي: آقاي عفيفه! شما چه زماني مشكلات مالي صدا و سيما را از نزديك لمس كرديد؟عفيفه: رسيدن به اين وضعيت مراحلي طولاني داشته است. بروكراسي تلويزيون در سالهاي اخير آنقدر افزايش پيدا كرده كه من واقعا دقيق به خاطر ندارم از چه زماني مشكلات مالي حاد شد. قبل از مشكلات مالي، افزايش گرفتاريهاي اداري باعث شده بود ديگر به عنوان تهيهكننده فعاليت زيادي نداشته باشم. حدود 10 سال قبل و زماني كه فعاليت زيادي به عنوان تهيهكننده داشتم، وقتي ساخت سريالي را آغاز ميكردم در هر مرحله از كار كه بوديم، بر اساس قرارداد قسط پروژه پرداخت ميشد اما مدتي است كه تلويزيون ديگر اين شيوه را در پيش نميگيرد و هزينههاي پروژه را به صورت ماهانه پرداخت ميكند كه ارتباطي به ميزان پيشرفت كار ندارد. در دو سال اخير نيز حتي مواردي بوده است كه بعد از گذشت يك سال از پايان پخش سريال، هزينههاي آن را پرداخت ميكنند. نقطه بحراني مشكلات مالي سيما سال 1391 و 1392 بود كه بهشدت فشار آورد و همه به طور واضح متوجه آن شدند.
آبپرور: تا سال 1382 علاوه بر كارگرداني، تهيهكنندگي پروژه هايم را هم به عهده داشتم اما از آن زمان به بعد با تغيير رويكردي در صدا و سيما مواجه شدم. احساس كردم ديگر تهيه كنندگان حرفهيي كه دورههاي آموزشي را در داخل و خارج از كشور گذرانده بودند، كمكم كنار گذاشته ميشوند و رويكرد سازمان صدا و سيما نسبت به اقتصاد برنامهسازي تغيير ميكند. در اين مقطع متوجه شدم سازمان صدا و سيما از تهيهكننده توقع دارد خودش هم پول جذب كند و با بودجههاي سرگردان، پول افراد علاقهمند به برنامه سازي و... برنامهها را بسازند. در اين مقطع ظاهرا سازمان صدا و سيما فراموش كرد كه تهيهكننده عنصري فرهنگي است كه قرار است در قبال دريافت پول از سازمان، محصولي فرهنگي را ارائه كند. در آن سالها وقتي با برخي تهيهكنندگان بر سر يك ميز مينشستيم، افرادي را مشاهده ميكردم كه در شأن من نبودند كه با آنها گفتوگو كنم. يادم است در سيما فيلم روزي فردي به عنوان تهيهكننده به من معرفي شد كه سرمايهاش را در جايي ديگر تامين كرده بود و حالا ميخواست تهيهكننده شود. به همين دليل تهيهكنندگي را كنار گذاشتم. به نظرم اين وضعيت در 10 سال اخير لطمهيي جدي به برنامههاي سيما زده است. البته در آن سالها مسوولان تلويزيون به ما ميگفتند: شما بودجه توليد برنامه را بدهيد و بعدا به شما پرداخت ميكنيم اما امروز ديگر اين حالت هم وجود ندارد و به ما ميگويند بودجه توليد برنامه را خودتان تامين كنيد و اين بودجه نيز به شما برگرداننده نميشود، در عوض ميتوانيد نام فرد يا موسسه مشاركتكننده را در عنوانبندي برنامه درج كنيد. در چنين شرايطي سرمايهگذاري كه هزينههاي توليد يك برنامه را تامين ميكند قطعا مقاصد خاصي دارد و يك برنامه هم در نقطه مقابل بايد از همه اهداف و انگيزههاي فرهنگي خود چشمپوشي كند.
استادي: وقتي قرار است تلويزيون صرفا يك سريال را پخش كند، يك سرمايهگذار بخش خصوصي با چه انگيزههايي ممكن است وارد اين عرصه شود؟آبپرور: تصور كنيد تهيه كنندهيي كه صرفا علاقه به سريالسازي دارد، بدون هيچ سوءنيتي وارد اين عرصه شود اما آيا صرف علاقه ميتواند مجوزي براي فعاليت در اين عرصه باشد؟ فعاليت هر فرد در عرصهيي كه تخصصهاي لازم براي فعاليت در آن را كسب نكرده باشد قطعا در دراز مدت صدماتي را به دنبال خواهد داشت. به نظرم اين صدمه هم الان به سيستم سريال سازي وارد شده است. برخي بازيگران تا زماني كه قسط آخر خود را نگيرند، جلوي دوربين نميروند.
استادي: مصداق اين صدمه چيست؟
آبپرور: در حال حاضر اگر يكي از عوامل برنامهسازي دستمزد خود را از يك تهيهكننده دريافت نكند، نميداند بايد به كجا مراجعه كند و به هيچ عنوان بخشي براي رسيدگي به مشكلات شما وجود ندارد. وقتي چنين رفتاري از بخشهاي بالادستي رخ دهد، بياعتمادي فراواني به وجود ميآيد و حالا اين بياعتمادي در جامعه هنري ايجاد شده است. مصداق آن هم اين است كه بسياري از بازيگران تا زماني كه قسط آخر خود را نگيرند، در صحنه پاياني مقابل دوربين نخواهند رفت. گاهي نيز گروكشيهايي ميان عوامل سازنده فيلم در نهايت بياخلاقي صورت ميگيرد.
تمامي اين سريالها براي «فرهنگسازي» صورت ميگيرد اما متاسفانه با چنين اتفاقهايي اين فعاليتها مروج بياخلاقي ميشود. در چنين شرايطي چون تهيهكننده قدرت اجرايي ندارد، عوامل هم نميدانند تظلم خواهي خود را به كجا ببرند؟
استادي: چرا در تلويزيون نقش تهيهكننده صرفا در حد و اندازه دريافت بودجه از تلويزيون و پرداخت آن به عوامل محدود مانده است؟ تهيهكننده تلويزيون چه ويژگيهاي ديگري به جز اين خصيصه دارد؟عفيفه: متاسفانه تهيهكنندگي مفهوم واقعي خود را در تلويزيون از دست داده است. اين حرفه يك تخصص است و اينگونه نيست كه فردي با پولي در جيبش - حال پول خودش يا جاي ديگر - اقدام به توليد برنامه كند. اين حرفه نيازمند شناخت كامل عرصه فرهنگ و هنر است.
آبپرور: به نظرم يك تهيهكننده خوب بايد در درجه اول يك تحليلگر خوب باشد. از تحليلهاي اجتماعي و سينمايي گرفته تا تحليل سياسي و مشاغلي كه در زير مجموعه وي كار ميكنند.
آبپرور: متاسفانه در سالهاي اخير افرادي در بخشهاي مختلف تلويزيون مدير شدهاند كه شناخت دقيقي از ماهيت تلويزيون و سينما ندارند و حتي برخي از آنها فيلمهاي زيادي نيز در زندگي خود نديدهاند. ورود اين مديران مقدمه ورود تهيهكنندگان غيرحرفهيي به تلويزيون بوده است. اين مديران خودشان تخصصهاي لازم تهيهكنندگي را نداشتهاند و تصورشان هم اين بوده كه نياز نيست حتما از تهيه كنندگان حرفهيي استفاده كنند و بهتر است افرادي را به كار بگيرند كه پولي كه تلويزيون به آنها پرداخت ميكند را صرف توليد يك سريال ميكنند و قول هم ميدهند با همان هزينه سريال را توليد كنند.
در نتيجه چنين اتفاقي، همانطور كه آبپرور هم گفت برنامهها افت كيفي پيدا ميكند.
استادي: در سالهاي اخير افرادي هم وارد حرفه تهيهكنندگي شدهاند كه تخصص عمده آنها ارتباط با برخي نهادها و جذب اسپانسر بوده است. حضور اين افراد چه لطمهيي به حرفه تهيهكنندگي وارد كرده است؟عفيفه: چنين افرادي به واسطه ارتباطي كه با نهادها دارند، ميتوانند بودجه فرهنگي بخشهاي مختلف را جذب و آن را به تلويزيون تزريق كنند. البته اين كار هم تخصص خاصي نميخواهد و برخلاف رويه معمول در دنيا كه اسپانسرها تخصصهايي ويژه دارند، در كشور ما اين شيوه از جذب اسپانسر صرفا متكي به داشتن آشنايان و دوستان در نهادها و سازمانهاي مختلف است. گاهي هم ميان اسپانسردهنده و اسپانسرگيرنده، بده بستان خاصي وجود دارد. در چنين شرايطي اگر مدير تلويزيون بداند كه تهيهكنندگي يك تخصص است، از بودجه جذب شده «كارمزد» منطقي را به آورنده پول ميدهد و اين بودجه را براي ساخت سريال در اختيار تهيهكنندگان قرار ميدهد. اما متاسفانه در تلويزيون اين افراد خودشان تهيهكننده ميشوند و مديران تلويزيون نيز اين رويه را ميپذيرند. اين مساله سبب مخدوش شدن حرفه تهيهكنندگي شده است.
آبپرور: به نظرم همان اتفاقي كه الان در معماري كلانشهر تهران وجود دارد، در حرفه تهيهكنندگي هم وجود دارد. در تهران ساختمانها توسط افراد مختلفي ساخته شدهاند. از معماران سنتي تا افراد صاحب تخصص. در نتيجه اين وضعيت، در شهري مانند تهران با يك معماري بيهويت و اصطلاحا شلمشوربا مواجه هستيم كه به هيچوجه قابل دفاع نيست و چيزي به عنوان فرهنگ شهر سازي شكل نميگيرد. متاسفانه اين التقاط در برنامه سازي صدا و سيما هم وجود دارد؛ با اين تفاوت كه اين وضعيت در معماري قابل رويت است اما در بخش برنامه سازي تلويزيون به اين سادگي قابل مشاهده و ملموس نيست. فكر ميكنم «غيبت مديريت فرهنگي» در اين كشور تاثيري سوء برجاي گذاشته كه با شيبي تند نسبت به گذشته، در آيندهيي نه چندان دور تاثير خود را خواهد گذاشت.
عفيفه: اين وضعيت به تلويزيون آسيبي جدي زده است. كافي است نگاهي به آمار منتشر شده در اين زمينه بكنيم. چندي قبل يكي از مديران كشور ميگفت 70 درصد مردم ايران ماهواره تماشا ميكنند. يعني در خوشبينانهترين حالت ممكن، 70 درصد مردم كشورمان در كنار كانالهاي صدا و سيما كانالهاي ماهوارهيي را نيز ميبينند. اين مساله ناشي از غفلتي است كه در تلويزيون صورت گرفته است و متاسفانه به موقع براي مقابله با وضعيت پيش آمده تدبير مناسب نينديشيدهاند. گذشته از بودجه و پول، مديريت اين شرايط بحراني نيز بسيار مهم است.
استادي: البته هربار سريالي با در نظر گرفتن نيازهاي مخاطبان از تلويزيون پخش شده، بازتابي مثبت داشته است. هوش سياه 2، دودكش، ياد آوري، زمانه، پژمان و... آثاري هستند كه مخاطب را به تماشا و دنبال كردن داستان ترغيب كردهاند اما مشكل اين است كه تعداد اين آثار چندان زياد نيست و از سازماني كه 20 شبكه تلويزيون سراسري در اختيار دارد، بيش از اين انتظار ميرود كه برنامههاي موفقش در طول يك فصل چند برنامه محدود باشد.
آبپرور: اين مساله ديگر به مشكلات اقتصادي ارتباط ندارد و ناشي از مديريت فرهنگي نادرست است. هم در تلويزيون و هم در دستگاههاي مختلف كه مسوول فرهنگ سازي هستند.
استادي: وقتي برنامهيي موفق ساخته ميشود، اين برنامه تا چه اندازه محصول مديريت فرهنگي درست است؟عفيفه: ما در شبكههايي راحتتر كار ميكنيم كه با مديران آن ارتباط كلامي خوبي داريم. وقتي اين ارتباط كلامي برقرار شود، نتيجه كار خوب از آب در ميآيد. برخي مديران سازمان به ما اعتماد بيشتري دارند و ابتكار عمل دست خودمان است و به همين دليل مسيري را ميرويم كه به جذب مخاطب منجر ميشود. من در تجربههايي كه داشتهام هميشه موفقترين كارها را در فضايي انجام دادهام كه بين من و كار گردان و نويسنده از يك طرف و مدير گروه و مدير شبكه از طرف ديگر تعامل و همكاري و گفتوگو برقرار بوده است. سريالهايي را كه در شبكه سه چه در زماني كه مديريت گروه فيلم و سريال با آقاي ميرميران بود و چه در زماني كه آقاي تخشيد مدير گروه شدند خيلي راحت و بيدردسر توليد كردم و اتفاقا نتايج خوبي هم از آن حاصل شد. مديري مثل آقاي تخشيد هميشه به ما در ارتقاي كيفي كار كمك ميكند. همين الان هم، كاري را زير نظر ايشان در مرحله فيلمنامه دارم كه خيلي به نتيجه آن اميدوار هستم. مديران كاربلد به ما مشورتهاي فيلمنامهيي، مشورتهاي توليدي و اجرايي ميدهند و از طرف ديگر با تبيين مواردي كه ممكن است جزو دغدغههاي كلان سازمان باشد كمك ميكنند تا كار با بهترين بهره وري كيفي توليد شود. اين ارتباط كاري را با آقاي فرجي و سيفي آزاد در توليد سريالي مثل ميوه ممنوعه و بقيه كارها نيز داشتم و دارم. در اين ميان يك «وجدان كاري» وجود دارد. من و بعضي دوستان كارگردانم مثل آقاي فتحي يا همين آقاي مسعود آبپرور حاضر نيستيم تا در قبال دريافت پول بيشتر، هر كاري را با هر كيفيتي بسازيم.
در سالهاي اخير سريالهاي نمايشي مختلفي ساخته شده است كه بعضي موفق و برخي ناموفق بودهاند. اما به دلايلي همچون: ورود تهيه كنندگان غير متخصص و اسپانسرهاي نامناسب، نتيجهيي نگرفتهاند. اغلب اسپانسرها از مشاركت در يك برنامه توقعات مشخصي دارند. برخي به دنبال ارائه پيام فرهنگي هستند و برخي نيز صرفا به دنبال رد و بدل شدن پول كه باعث در حاشيه قرار گرفتن اهداف فرهنگي نيز ميشود.
استادي: منظور شما از رد و بدل شدن پول اين است كه از آوردن اين اسپانسر قرار است نفعي مالي به اسپانسردهنده برسد؟عفيفه: حتما همين طور است و اين اتفاق هم رخ ميدهد. گاهي وقتها پول زيادي به وسط ميآيد و كارمزدي كه آن وسط پرداخت ميشود عمده ميشود. در چنين شرايطي آن بنگاه اقتصادي ميداند تهيهكنندهيي كه به سراغش آمده تجربهيي ندارد اما صرفا به اين دليل حاضر به مشاركت ميشود كه سودي نصيب يك واسطه شود. اگر اين سازمانها و شركتها به دنبال كارهاي موثر و جدي هستند، قاعدتا بايد به سراغ تهيه كنندگان حرفهيي بيايند كه چنين اتفاقي رخ نميدهد. گاهي كه به سراغ اين سازمانها ميرويم، اعلام ميكنند در زمينه برنامهسازي تجربه ناموفقي داشتهاند و ديگر حاضر به مشاركت نيستند. حق هم دارند چون هزينهيي كه كردهاند توسط آدمهاي نابلد به هدر رفته و نتيجهيي عايد آنها نشده است.
آبپرور: به نظرم ديالوگ موثر با مديران سازمان ميتواند تجربه موفقي درساخت يك سريال به دنبال داشته باشد. در سريال «عمليات 125» كه دو سري قبلي آن با حمايت مديران آتش نشاني مقابل دوربين رفته بود، وقتي براي ساخت سري سوم از من دعوت شد تلاش كردم تا در جايگاهي درست قرار بگيرم و قسمت سوم را نيز در ادامه قسمتهاي قبلي اما با كيفيتي بهتر پيش ببرم. در سريالي مانند «هوش سياه» كه طرح و پيشنهاد آن از سوي خودم بود وضعيت فرق داشت. اين ايده را با مديران سازمان درميان گذاشتم و به نتيجه رسيدم اما حالا احساس ميكنم به دليل ورود مديريتهاي تلويزيون، عدم برقراري ديالوگ، نپرداختن حقوق مادي و معنويام و... . مجبورم از اين قطار پياده شوم و ديگر سري سوم آن را نخواهم ساخت. متاسفانه اين سريال كه با فكر و ايده بكري صورت گرفته بود، دچار عارضه شد. الان خيلي خوشحالم كه سريالي مانند پايتخت ادامه پيدا كرده است و اين سوژه بكر و خوب با تمام ظرفيتهاي موجود همچنان پيش ميرود و اميدوارم تا زماني كه اين سريال زمينه جذب و تاثيرگذاري بر مخاطب دارد، ادامه يابد.
استادي: سريالهاي مشاركتي در برخي مواقع نمونههاي خوبي دارند. مانند عمليات 125، كتابخانه هدهد و... كه اين دومي هم با مشاركت شهرداري و براي ترويج فرهنگ كتابخواني ساخته شد اما اخيرا سريالها پس از آماده شدن به اسپانسرهاي علاقهمند ارائه ميشود و آنها صرفا در اين مرحله نام خود را در عنوانبندي يك اثر نمايشي قرار ميدهند.عفيفه: اين هم يك شيوه از اسپانسرينگ است كه البته از نظر من ايرادي ندارد. گاهي اسپانسر خود را داخل سريال عرضه ميكند، يك زماني هم ميگويد چون سريال 30 شب مداوم پخش ميشود، نامم را در داخل عنوان بندي قرار دهم تا توسط مخاطبان ديده شوم.
استادي: اما در اين روش اتفاقي فرهنگي رخ نميدهد و مثلا مخاطبان با تماشاي سريالي كه در عنوانبندي آن نام يك بانك ديده ميشود، با فرآيند بانكداري الكترونيك آشنا نميشوند.
عفيفه: بله. اينطور است. در اينجا حوزه وظايف اسپانسر و برنامهساز فرق ميكند. در دنيا هم چنين شيوهيي مرسوم و متداول است. اينها روشهاي رايج است و ايرادي هم ندارد اما اين روشها بايد نظام قاعدهمندي داشته باشد كه به توليد لطمه نزند. اما مشكل اصلي الان اين است كه چرا فردي كه توانايي جذب امكانات مالي از يك نهاد را دارد، ضرورتا خودش تهيهكننده آن سريال ميشود حال آنكه اين فرد تخصص تهيهكنندگي را ندارد. تلويزيون بايد به دركي برسد تا اين بخش را از تهيهكنندگي جدا كند و به فردي كه مشاركت مالي آورده كارمزد پرداخت كند و سپس كار را به اهل فن بسپارد. وقتي اين رويه درست جاري شود، ديگر تهيهكننده كارگردان را تحت فشار نميگذارد كه روزي 10 دقيقه مفيد تصويربرداري كند چون هركاري شرايط خاص خود را دارد و نميتوان درخصوص سريالي كه در يك آپارتمان ساخته ميشود، با سريالي كه لوكيشنهاي متعدد دارد رويهيي واحد را در پيش گرفت. اين مشكلات باعث شده حرفه تهيهكنندگي مخدوش شود. دليل اصلياش هم اين است كه مشاغل در تلويزيون جدي گرفته نميشود. من به عنوان تهيهكننده اگر چند سال كار نكنم، براي هيچ مديري مهم نيست. آن مدير هم برنامهريزي بلندمدت ندارد و نهايتا خودش را براي مدت دو سه سال در آن مسووليت ميبيند. الان سالهاست در ايران سريالهاي تاريخي و سريالهاي روز ساخته ميشود اما هنوز نظام توليد تلويزيون نتوانسته يك دكور مناسب براي سريالهاي تاريخي يا حتي يك بيمارستان، يك كلانتري براي سريالهاي روز بسازد تا ما در كارهايمان با مشكل مواجه نشويم و براي فيلمبرداري در يك بيمارستان، به سراغ لوكيشنهاي واقعي كه معمولا كار در آنها بسيار مشكل است نرويم. متاسفانه برخي مديران ما متوجه اهميت صنعت توليد نيستند.
آبپرور: مديران تلويزيون به صورت «كلان» فكر نميكنند و براي سريالسازي بسترسازي صورت نميگيرد.
عفيفه: اغلب مديران به دنبال اين مساله هستند كه در دوره مديريت خود چند سريال خوب بسازند و بروند حال آنكه امر توليد نياز به «بسترسازي» دارد. سالهاست تلويزيون با پديدهيي به نام «بحران سوژه» مواجه است در حالي كه فيلمنامهنويسان خوبي داريم. همين كه فيلمنامه نويسي ميتواند سريالي مانند «آواي باران» را بنويسد كه با استقبال مواجه ميشود، نكته قابل تاملي است. بارها به مديران تلويزيون پيشنهاد دادم كه فيلمنامهنويسان معتمد خود را جمع كنند و حوزهها و هستههاي فيلمنامهنويسي را خارج از سازمان تشكيل دهند. من به عنوان تهيهكننده حاضرم با 10 فيلمنامهنويس تعدادي ايده را پيش ببرم و بعد فيلمنامه را در اختيار تلويزيون قرار دهم تا از ميان آنها، تعدادي كه ميخواهند بسازند را انتخاب كنند اما به شرطي كه هزينه هر 10 فيلمنامه را بدهند تا فيلمنامهنويس به ادامه كار دلگرم شود. مشكل ديگر تلويزيون هم اين است كه بايد تكليف خطوط قرمز را مشخص كند. الان زمانه عوض شده و تلويزيون محتاج طرح مسائل جديد است. همه اينها راهحل دارد و تلويزيون بايد براي اين مسائل جديد برنامهريزي كند.
استادي: در سالهاي اخير تلويزيون تلاش كرده تا خود را با شرايط وفق دهد. مثلا در تعطيلات پاياني هفته حجم زيادي فيلم خارجي پخش ميشود و هر شب شبكههاي مختلف سريال نمايشي دارند اما گاهي همين حركت هم مورد انتقاد قرار ميگيرد كه تلويزيون نبايد صرفا بهدنبال سرگرمي باشد و بايد به فرهنگسازي هم توجه كند. مرز تعادل در اين ميان كجاست؟آبپرور: وظيفه رسانههاي تلويزيون در سراسر دنيا بر تمركزگريزي استوار است. قرار نيست مخاطب با تماشاي تلويزيون به هدف ويژهيي برسد. برنامههاي اين شبكهها مبتني بر پخش آگهي و كسب درآمد نيز هست. اخيرا اصطلاح جالبي شنيدم كه در برخي شبكهها، اساس شبكه پخش آگهي است و در ميانه اين آگهيها پخش فيلم است و پخش فيلم، اساسا پخش آگهي را منفصل ميكند. اما در تلويزيون چنين نبوده و صدا و سيما هميشه به عنوان يك مدرسه ديده شده كه وظيفهاش نشاندن مردم پاي تلويزيون براي انتقال ايده و فرهنگي خاص به آنها بوده است. در چنين ساختاري «آگهي بازرگاني» حكم وقفههايي را داشته كه در راه انتقال اين فرهنگ پيش آمده است. البته در طول يك سال گذشته اين وضعيت شكل ديگري پيدا كرده است و تلويزيون مانند «وزارت مسكن و شهرسازي» كه ممكن است گاهي ناگزير شود تا خاك و زمينهايش را بفروشد، اقدام به فروش آنتن و پخش كه سرمايهاش است كرده است. الان صاحب محصولات آرايشي، شركتهاي هواپيمايي، محصولات كشاورزي مانند رب و... ميتوانند با پرداخت پول بخشي از آنتن و سرمايه صدا و سيما را از آن خود كنند كه به نظر من اين شيوه نامي جز «وادادن در عرصه فرهنگي» ندارد.
استادي: اين روزها در برخي برنامههاي تلويزيوني شاهد حضور افرادي هستيم كه صاحب كسب و كار هستند و حالا با پرداخت مبلغي پول، در پربينندهترين ساعت تلويزيون مقابل دوربين نشسته و از روي كاغذ متني را درباره شكلگيري حرفه خود بيان ميكنند. با احترام به تمامي اين افراد شريف، آيا يك شبكه سراسري ميتواند اينگونه آنتن خود را در اختيار افراد قرار دهد؟آبپرور: اين مساله ناشي از همان بحران مديريت فرهنگي است كه به آن اشاره كردم. وقتي در اين عرصه وحدت رويه، سياستگذاري و... وجود ندارد به اين نقطه ميرسيم. الان شبيه شرايطي است كه هر كس در هر عرصهيي آنطور كه فهم و درك ميكند، عمل ميكند بيآنكه از تاثير سوء ناشي از اين رفتار خود مطلع باشد.
استادي: آيا مشكلات مالي دليلي قابل قبول براي بروز چنين رفتاري است؟آبپرور: اين بحث فراسازماني است و بايد بزرگاني كه فراتر از سازمان هستند و تصميمگيري ميكنند به اين مساله فكر كنند. بايد حتي گاهي از «نان شب» مردم زد و به فرهنگ پرداخت. الان به گفته يكي از مديران صدا و سيما، در شرايط جنگ نرم بخشي از موشكها و ابزار دفاعي داخل سازمان صدا و سيما مستقر شده و نبايد اجازه داد خرج اين موشكها به پايان برسد.
عفيفه: پس از انقلاب تا سالهاي سال هيچ نوع آگهي در تلويزيون پخش نميشد. پس از جنگ و دوران سازندگي، با هدف ايجاد رونق اقتصادي، تلويزيون اقدام به پخش آگهي كرد. اما حالا كار به جايي رسيده كه آنتن تلويزيون در اختيار افراد قرار ميگيرد تا خودشان را تبليغ كنند. اين شكل پخش آگهي سخيفترين نوع كار تبليغاتي است. بخشي از اين برميگردد به مشكل مالي تلويزيون اما بخش عمده آن فرهنگي است. الان حتي در برنامه كودك هم از بالا و پايين آنقدر شاهد تبليغ هستيم كه ديگر خود تصاوير برنامه به سختي ديده ميشود.
استادي: اين روش در دراز مدت چه لطمهيي به تلويزيون وارد ميكند؟عفيفه: همين الان هم لطمههاي جبرانناپذيري به وجود آمده است. بخشي از وظيفه تلويزيون جلب اعتماد مردم است و تلويزيون بخش زيادي از اعتماد مردم را از دست داده است. بازگرداندن اين اعتماد كاري سخت است. در حوزه نمايش ممكن است با ساخت برخي سريالها مردم دوباره به تماشاي تلويزيون مشتاق شوند و اين اعتماد بازگردانده شود اما تنها محصول تلويزيون كه سريال نيست. در اين رسانه برنامههاي ديگري همچون خبر، گزارش، گفتوگو و... هم پخش ميشود. كيفيت اين برنامهها هم در بازگرداندن اعتماد بينندگان خيلي مهم است. الان مردم قدرت انتخاب دارند و شبكههاي فارسي زبان علاوه بر سريال، اخبار، مستند و برنامههاي گفتوگومحور راجع به مسائل روز جامعه ايران دارند. برخي از اين برنامهها هم خيلي جذاب توليد ميشود و ارتباطشان با مخاطب روز به روز بيشتر ميشود. اگر اين برنامهها را نديده بگيريم، ممكن است روزي متوجه شويم كه اتفاقهايي در جامعه رخ داده كه ما از آن باخبر نيستيم. بسياري از اين برنامهها با هيچ خط قرمزي هم مواجه نيستند. مثال كوچكي در اين مورد ميزنم كه به روشن شدن بحث كمك ميكند. در حوزه سريالسازي، برنامهسازان تلويزيون بايد آثاري را توليد كنند كه رويكردهاي روشن و مشخص اخلاقي داشته باشد. اما از طرف ديگر بينندگان ما در شبكههاي ماهوارهيي سريالهايي را ميبينند كه در شرايط فرهنگي متفاوتي با مملكت ما توليد ميشود و طبعا الزامي براي رعايت مختصات فرهنگي و اخلاقي ما ندارند. حال وقتي مخاطب ما در سالهاي متمادي كارهاي غيرايراني را ببيند در ذايقهاش تغييري رخ ميدهد و ممكن است ديگر داستانهاي اخلاقي كه ما روايت ميكنيم برايش جذاب نباشد. اين تغيير ذايقه به نظرم لطمهاش از هر چيزي بيشتر است چون به دنبال آن عوارض اجتماعي نيز توليد ميشود. تلويزيون در چنين موقعيتي وظيفه سنگيني دارد و همه بايد كمك كنند تا ارتباط تلويزيون با مردم قطع نشود.
استادي: متاسفانه طرح چنين مباحثي در شبكههاي تلويزيوني ايران جايي ندارد حال آنكه مخاطب نسبت به پيامي كه از زبان شبكهيي وطني طرح شود، اعتماد بيشتري دارد.عفيفه: قطعا همينطور است. در حال حاضر در حال رايزيني با وزارت بهداشت هستم. آنها ميگويند از نظر ما ضرورت دارد كه بسياري از مسائل خط قرمزي جامعه در قالب تلويزيون ديده شود تا جامعه آگاه شود.
استادي: به خاطر دارم كه پديدهيي مانند «ايدز» تا سالهاي سال جزو خط قرمزهاي تلويزيون بود و در هيچ برنامهيي به آن پرداخته نميشد.عفيفه: به همين دليل هم جامعه واكنشهاي عجيبي نسبت به افراد مبتلا به اين بيماري داشت و آنها را مانند افرادي در نظر ميگرفت كه گويي طاعون گرفتهاند حال آنكه طبق سياست وزارت بهداشت، اين افراد ميتوانند در داخل جامعه تا سالهاي سال زندگي كنند و فقط بايد برخي مسائل را رعايت كنند.
استادي: آيا در زمينه چنين مسائلي از سوي بخشهاي مختلف سازمان صدا و سيما اطلاعاتي به شما ارائه ميشود؟ در قالب تحقيق، پژوهش و...عفيفه: متاسفانه مسائل آيندهنگرانه و پژوهشي در سازمان صدا و سيما ظاهرا جايي ندارد. مثالي در اين مورد ميزنم. سال گذشته براي سريال «زمانه» به سراغ «مركز سنجش سازمان صدا و سيما» رفتم و درخواست كردم چند سوال به پرسشنامهيي كه در مورد سريال طراحي شده بود، اضافه كنند تا من به عنوان سازنده اين سريال از واكنش مخاطب نسبت به مطالب مطرح شده در اين سريال آگاهي پيدا كنم. سپس درخواست كردم آمار بينندگان سيما در سالهاي اخير را به من بدهند دوستان مركز سنجش اعلام كردند اين آمار محرمانه است و به دستور مديران سازمان، به هيچ كس حتي برنامهسازان داده نميشود. در گذشته بعد از پايان هر سريال نتايج نظرسنجي در قالب يك كتابچه به من داده ميشد كه به تفكيك مرد، زن و تفكيك سني و حتي به تفكيك شهرهاي مختلف نظر مردم درباره سريالي كه پخش شده بود را ارائه ميكرد. اما حالا ديگر اين كار انجام نميشود! سازمان ارتباط ما را با مركز سنجش قطع ميكند و بعد ميگويد به پژوهش اهميت بدهيم!
استادي: پس همه مشكلات صدا و سيما صرفا مشكل مالي نيست؟عفيفه: قطعا همينطور است. متاسفانه در سالهاي اخير مد شده است كه ابتدا نتيجه پژوهش تعيين شده و سپس در راستاي رسيدن به آن نتيجه پژوهش صورت ميگيرد! اگر مركز پژوهش به من بگويد كه در سالهاي اخير سرريز مخاطب تلويزيون به كدام سمت بوده و آيا اين مساله با افزايش بينندگان شبكههاي ماهوارهيي ارتباط دارد، من متوجه اين واقعيت ميشوم كه شايد شبكههاي ماهوارهيي كمكم دارند به پاي برنامههاي ما ميرسند. ظاهرا اين بخش از ماجرا تلخ است و به همين دليل هم هيچ كس نميخواهد به آن بپردازد و بر همين اساس، نتايج نظرسنجي به ما داده نميشود.
استادي: سريالي كه الان در آستانه توليد آن هستيد با چه تعداد نيروي انساني مقابل دوربين ميرود؟عفيفه: حدود 40 تا 45 نفر. البته با بازيگرها قطعا بيشتر ميشوند اما زير 100 نفر خواهند شد.
استادي: وقتي ميتوان سريالي را با كمتر از 100 نفر ساخت، چه لزومي دارد كه بخش اداري سازمان صدا و سيما با حجم عظيمي از نيروي انساني حضور داشته باشد و بخش زيادي از بودجه برنامه سازي را به خود اختصاص دهد؟
عفيفه: بخش نيروي انساني در سازمان صدا و سيما در سالهاي اخير افزايشي غير عادي پيدا كرده است. بروكراسي براي جلوگيري از فساد طراحي شده است اما گسترش بيدليل آن به يك مساله دست و پاگير تبديل شده است. در سالهايي نه چندان دور وقتي به عنوان تهيهكننده به تلويزيون مراجعه ميكردم و قرار بود يك قسط صد ميليون توماني را دريافت كنم، نهايتا نياز به امضاي دو نفر بود اما امروز همان برگه قسط را بايد 10 نفر امضا كنند و ممكن است در آينده اين تعداد به 25 نفر برسد چون ظاهرا اين بخش از كار طراحي روشني ندارد. در زماني كه دو نفر اين پروسه مالي را كنترل ميكردند، كار راحتتر و با فساد كمتري اتفاق ميافتاد. تلويزيون در زمينه تصميمگيري ساز و كار خاص خود را دارد و با حرفههاي ديگر تفاوت ميكند. در اين عرصه نيازمند تصميمگيريهاي سريع و آني هستيم و اين مساله با تعاملي كه با مدير شبكه و گروه داشتيم راحتتر انجام ميشد. قبلا اگر يك قسط مالي طي يك روز و نهايتا دو روز پرداخت ميشد، الان 15 روز زمان نياز است و واحدهاي مختلف بايد درخواست قسط را امضا كنند. اين روند نه تنها كمكي به حل مشكلات نميكند بلكه كار را هم سخت ميكند و نهايتا وقتي پولي با يك ماه تاخير به دست من ميرسد، هزينههايم هم افزايش مييابد. يكي از مشكلات جدي پروژههاي تلويزيوني در سالهاي اخير افزايش همين بروكراسي است كه با ذات فيلمسازي سازگار نيست.
استادي: اين سيستم دست و پاگير اداري قابل جمع شدن است؟عفيفه: در همه نهادها و سازمانهاي پويا هر ازگاهي در اداره امور بازنگري شده و روشهاي نوين و متناسب با زمان طراحي ميشود. من اميدوارم سيستم اداري سازمان با توجه به مختصات برنامهسازي – كه آن نيز خود در اين سالها دچار دگرگوني – طراحي مجدد شده و اشكالات آن رفع شود.
استادي: در شرايط امروز تلويزيون كه برخي تهيهكنندهها همزمان سه سريال توليد ميكنند، چه نيازي به اين حجم از نيروي انساني اداري در تلويزيون است؟ آيا اين نيروي انساني چيزي به كار اضافه ميكنند؟آبپرور: به اين سوال بايد مديران تلويزيون پاسخ بدهند. اين حجم نيروي اداري كاملا بازدارنده است. من در اين سالها همواره از اعتماد مديران شبكه استفاده كردهام و به همين دليل اصطكاكي براي شوراهاي مختلف ايجاد نكردهام و كار خودم را درست انجام دادهام و مدير شبكه هم از اعتمادي كه كرده پشيمان نشده است.
عفيفه: در خصوص تلويزيون، مسائلي در تئوري وجود دارد و مسائلي هم به شكل عملي وجود دارد. در تلويزيون يك سريال پيش از ساخت ابتدا بايد فيلمنامهاش در شوراي شبكه تصويب شود. سپس در معاونت سيما تصويب شود و كد توليد بگيرد. اين مسير بسيار زمانبر است. اينكه فيلمنامه همه سريالها در معاونت سيما زير دست يك شورا برود، باعث ميشود تا يك سليقه بر تمام سريالها حاكم شده و سريالها بهشدت شبيه به هم شود.
آبپرور: اين وضعيت خوب است؟
عفيفه: به نظرم خوب نيست. برخلاف سالهاي گذشته ديگر سريالها تفاوتي با هم ندارند. چندي پيش هم در برنامهيي تلويزيوني گفتم كه بايد مديران مورد اعتماد سيما در شبكهها مستقر شوند و اختياراتشان براي توليد سريالها افزايش يابد تا از اين رهگذر شبكهها هم با هم تفاوت پيدا كنند تا پاسخگوي سليقههاي متنوع مخاطب باشند. البته در حال حاضر اغلب پروژهها اضطرار پخش دارند و بيشتر بر اساس تعامل ميان تهيهكننده و مدير گروه فيلم و سريال شبكه توليد ميشوند.
استادي: پس اغلب پروژههاي مهم سر و كاري با آن شوراي معاونت سيما پيدا نميكنند؟عفيفه: اگر هم سر و كاري پيدا كنند، فقط در حد تئوريك است و ارتباط عملي و جدي ندارند. گاهي فيلمنامه دير ميرسد و گاه برخي مشورتها با مدير گروه به صورت تلفني انجام ميشود. البته اين وضعيت بسيار بد است اما در حال حاضر- بهخصوص در كارهاي مناسبتي - اين اتفاق رخ ميدهد. خوبي روش قديمي اين بود كه مدير شبكه خودش مسوول بود و اين همه گرفتوگير اداري نداشتيم و زمان از بين نميرفت و ما به اضطرار پخش نميرسيديم و از همه مهمتر اينكه شبكهها هر يك ذايقه خاص خودشان را داشتند.
استادي: برخلاف وضعيت فعلي كه هر سريالي قابل پخش از شبكههاي ديگر است و ويژگي مشخصي براي پخش از يك شبكه خاص را ندارد.
عفيفه: بله. يكي از مشكلات يكسانسازي همين است.
استادي: آيا برنامههايي كه به واسطه سيستم مشاركت توليد ميشوند هم بايد اين مسير طولاني را طي كنند؟آبپرور: گاهي مراحل توليد اين برنامهها طولانيتر ميشود چون در اين بخش واحد بازرگاني سازمان هم ورود پيدا كرده و به اظهارنظر ميپردازد.
عفيفه: به نظرم صددرصد چنين نيست و بستگي به مسائل مختلفي دارد. هيچ ضابطه مشخصي در اين زمينه وجود ندارد.
آبپرور: به نظرم ميرسد در اين گفتوگو جاي مديران سيما خالي است تا به برخي ابهامها نيز آنها پاسخ دهند.
استادي: براي اين ميزگرد از چند مدير تلويزيوني دعوت كرديم اما بعد از رايزنيهاي مختلف، اعلام كردند حاضر به شركت در اين ميزگرد نيستند اما چه راهحلي پيشنهاد ميكنيد تا اين مشكلات برطرف شود؟
عفيفه: براي اينكه مشكلات را حل كنيم، ابتدا بايد بپذيريم كه مشكلاتي وجود دارد. بخشي از مشكلات مالي است اما بخش مهمتر ريزش مخاطب است و ما تهيهكنندگان وظيفه داريم برنامههاي جذابتري بسازيم. البته براي حل مشكلات بايد فراخوان بدهيم و از فيلمنامهنويسها، كارگردانها، تهيهكنندهها، روانشناسها، جامعهشناسها، متخصصان رسانه و... بخواهيم تا ابتدا مشكلات موجود را شناسايي كرده و بعد از جمع بندي اين مشكلات، فكري براي حل آنها كرد.