از ميان همه شهرها و شهرداريها، فقط شهرداري تهران است كه در حوزه سياست، بهويژه سياست خارجي براي خود حق اظهارنظر قائل است. پس از نصب بنرهاي «صداقت آمريكايي» در تهران كه در آن از مذاكرات هستهاي دولت انتقاد شده بود، در بنرهاي جديد به ديدارهاي غيرسياسي كاترين اشتون در تهران حمله شده است.
به نوشته قانون، در اين بنرها كه عنوان «حقوق بشري» دارند، مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا با صدام حسين معدوم مقايسه شده است. هدف انتقاد و حمله اين بنرها هم ديدارهاي موسوم به حقوق بشري اشتون در تهران است. اين ديدارها انتقادهاي بسياري را در داخل برانگيخته است. اما به نظر ميرسد مديريت شهري، موضع حادتر و صريحتري نسبت به اين ديدارها گرفته است. زيرا در اين بنرها، نيمي از صورت اشتون با نيمي از صورت صدام تركيب شده است. پايين اين بنرها نيز تصاويري از كشتههاي فاجعه حلبچه و شهداي هستهاي به چشم ميخورد.
بنرهايي در بزنگاه سياستدخالت مديريت شهري تهران در حوزه سياست خارجي، مسبوق به سابقه است. پيشتر هم در جريان مذاكرات هستهاي كه در نوع خود بينظير بود، درست زماني كه طرف ايراني به دستاوردهايي رسيده بود، بنرهاي «صداقت آمريكايي» در شهر تهران نصب شد. نصب اين بنرها، با هزينه شهرداري انتقادهاي بسياري را بهويژه در دستگاه سياست خارجي كشور برانگيخت. در نهايت هم شهرداري ناچار شد اين بنرها را از شهر جمع كند. اما مسئله اصلي در اين بنرها اين بود كه در آنها، اصل مذاكرات و تلاشهاي دولت زير سوال رفته بود. در اين بنرها، صداقت طرفهاي غربي و شيوه مذاكرات آنها زير سوال رفته بود. اما مسئله اين بود كه حتي خود مذاكرهكنندگان ايراني نيز هيچگاه اعلام نكرده بودند كه به طرف غربي اطمينان كامل دارند يا اينكه صداقت آنان را مطالبه ميكنند. از اين رو ميشد اين طور عنوان كرد كه در اين بنرها، نه طرف آمريكايي يا غربي، بلكه طرف ايراني زيرسوال رفته بود، طرفي كه گويا از پيچيدگي و حيلهگري طرف ديگر ميز مذاكره خبر ندارد. برپايه همين قياس، برخي معتقد بودند كه خطاب اين بنرها، در نهايت به دولت است. اين درحالي است كه در قانون يا روندهاي اجرايي كشور، شأني براي مديريت شهري و شهرداري تعريف نشده بود كه در اين حوزهها دخالت كند.
طراح كيست؟گذشته از نصب بنرها كه با هزينه شهرداري و از سوي اين نهاد صورت ميگيرد، سوال مهم ديگر اين است كه طراحي اين بنرها براساس چه معياري صورت ميگيرد و چه نهادي به طراحان سفارش ميدهد. «خانه طراحان انقلاب اسلامي» موسسهاي به ظاهر غيردولتي و خصوصي است. اين موسسه در پايگاه اينترنتي خود اعلام كرده كه اين بنرها را طراحي ميكند. باوجود اين، اعضا يا فعالان اين موسسه حاضر به روشنگري بيشتر درباره ارتباط خود با شهرداري يا شأنيت خويش براي طراحي و نصب اين بنرها، نيستند. اما برخي اخبار غيررسمي حكايت از آن دارد كه اين موسسه با برخي از اعضاي شوراي شهر و مديران شهري ارتباط دارد. طراحي بنرها و نصب آنها با سفارش اين افراد و همكاري شهرداري تهران صورت ميگيرد. خانه طراحان انقلاب اسلامي، عنواني پرطمطراق و كلي است و در پايگاه اينترنتي اين موسسه، خبر يا بخش معرفي نسبت به اينكه اعضاي اصلي آن چه كساني هستند، وجود ندارد.
سكوت شوراي شهرپس از نصب بنرهاي صداقت آمريكايي، برخي از اعضاي اصولگراي شوراي شهر از اين اقدام شهرداري حمايت كردند. خود مديران شهرداري، بهويژه مديران سازمان زيباسازي كه هرگونه بنري بايد با نظر آنان در شهر نصب شود نيز سكوت پيشه كردند. باوجود اين، بسياري از اعضاي شوراي شهر از هرگونه اظهارنظري درباره اين بنرها خودداري كردند. آنان حتي حاضر به پاسخ به اين پرسش نبودند كه آيا مديريت شهري حق دارد در سياست خارجي دخالت يا درباره آن اظهارنظر كند؟ از آن گذشته، آيا به عنوان مثال مخالفان شهرداری تهران نيز اين فرصت را دارند تا بنرهاي طراحي شده خود را در خيابانهاي شهر نصب كنند؟ سوال ديگر اين است كه با توجه به حساسيت نصب هرگونه اعلام و بنر در شهر تهران، تاييد نهايي اين بنرها از سوي چه بخشهايي در شهرداري انجام ميشود؟ اعضاي شوراي شهر كه اغلب نسبت به برخي از روندهاي اجرايي شهرداري موضع انتقادي دارند، حاضر به اظهارنظر در اين باره نيستند.
چهارمين مرحله
بنرهاي منتسب به كاترين اشتون، چهارمين نوع از اين بنرها در شهر تهران است. نخستين آنها پس از سال 88 و با مقايسه اوباما و شمر بنذيالجوشن در تهران نصب شد. پس از آن نوبت به بنرهاي صداقت آمريكايي و در سومين مرحله نيز نوبت به بنرهاي جمعيتي رسيد. در همه اين موارد مديريت شهري از اظهارنظر و شفافسازي در اين باره خودداري كرده است. اما مروري بر اين روند نشان ميدهد كه مديريت شهري يا طيفهايي از اين مديريت درنظر دارد براي خود سهمي در سياست خارجي قائل شود. اين سهم تاكنون از سوي دولت به رسميت شناخته نشده است. البته درباره بنرهاي مربوط به اشتون،
به نظر ميرسد اين بار ميان بخشهاي مختلف حاكميت همراهي بيشتري نسبت به شهرداري و اين كار وي وجود داشته باشد. زيرا ديدارهاي اشتون انتقادهاي بسياري را برانگيخته است. اين درحالي است كه برخي از كارشناسان براين باورند كه اين ديدارها نميتوانستهاست بدون برنامهريزي يا هماهنگي بخشهايي از حاكميت بوده باشد. از اين رو، پرسش پاياني اين ميتواند باشد كه مديريت شهري، تا كي ميخواهد خود را به عنوان يك منتقد سياست خارجي دولت مطرح كند؟ آيا اين اقدامات نوعي تلاش براي ظرفيتسازي در حوزه سياسي، بهويژه سياست خارجي براي مديريت شهري است؟ پاسخ به اين پرسشها تنها با شفافسازي مديريت شهري روشن خواهد شد.