اگر روزی فکر میکردیم که انتشار اخبار کشتار بی رحمانه گونههای مختلف حیات وحش میتواند اندکی در بهبود اوضاع کمک کند، امروز چنین نیست؛ نه اینکه نومید شده باشیم، بلکه به نظر میرسد قبح کشتار اینقدر شکسته که هیچ شکارچی بی آنکه با شکارِ بی جانش عکس بگیرد، حاضر نیست محل را ترک کند!
به گزارش «تابناک»، طی روزهای گذشته عکسی در شبکه اجتماعی فیسبوک منتشر شده که حکایت از کشته شدن یک قلاده پلنگ بالغ در ناحیهای جنگلی دارد و البته زمان دقیق گرفتن آن معلوم نیست. عکسی که کاربران دنیای مجازی آن را سند کشته شدن پانزدهمین پلنگ ایرانی در سال جاری میدانند و با این مضمون آن را بازانتشار میدهد و دست به دست میکنند.
آنگونه که در معرفی این عکس آمده، عکس مربوط به امسال است و در منطقه درازکلای بابل تهیه شده و شکارچی حاضر در آن که این پلنگ درشت جثه را به نشانه افتخار(!) به دوش گرفته، تحت تعقیب قرار دارد اما نه زمان عکس را میتوان تائید کرد، نه مکان آن به سادگی قابل صحه گذاری است و به طریق اولی تر، نه تحت تعقیب بودن شکارچی (که معلوم نیست عکاس است یا کسی که پلنگه بی جان را به گرده کرفته و یا حتی شخصی دیگر که عکسش با لاشه بزرگترین گربه سان بوم ایران منتشر نشده؟!) ادعایی قابل پذیرش به نظر میرسد.
جدای این ابهامات که چه بسا در سایه اقدامات پلیسی و تخصصی قابل رفع شدن باشند، ابهام بزرگتر ماجرا آنجاست که برخی بر این باورند که به فرض تازه بودن این عکس، یعنی پانزدهمین پلنگ از جمعیت کوچک باقیمانده از این گونه منحصر به فرد در کشورمان کم شده حال آنکه این گونه نیست و اتفاقی بودن کشف برخی پلنگ کشی ها (برای مثال
اینجا)، کمترین دلیل برای اثبات این مدعاست که تنها بخشی از کشتار این گونه به رسانه راه مییابد.
اگر به این موارد ناگفته، کشف گاه و بی گاه پوست پلنگ در خانه برخی شکارچیان تحت تعقیب (
اینجا) و یا کشف بدن تاکسی درمی شده این گونه در مبادی خروجی کشور (
اینجا) را اضافه کنیم و از گم شدن لاشه (
اینجا)، آتش زدن آن (
اینجا) و موارد دیگر را صرف نظر نماییم، آمار رسمی و سندیت یافته به قدری زیاد خواهد شد مایوس مان خواهد کرد.
این در حالی است که به رغم این همه آمار و ارقام دهشتناک و نومید کننده، مسئولان سازمان محیط زیست تا کنون تنها کاری که کردهاند، برگزاری یکی دو نشست بی فایده (تداوم پلنگ کشیِ سبوعانه "بیفایده" بودن نشست ها را به ذهن متبادر میکند!) و گاه دشمن انگاری در این زمینه بوده است بس؛ گویی آماری که به دستشان میرسد اینقدر شوک آور بوده که قدرت واکنش را از ایشان گرفته است!
نه اینکه واکنشی رخ نداده باشد؛ خیر! واکنشهایی رخ داده که چه بسا بهتر بود رخ نمیداد چراکه سکوت در مقابل کشتار بی رحمانه گونههایی که در خطر انقراض قرار دارند زمانی شکسته شده که مسئولان سازمان مدعی شدهاند دست هایی در پس این کشتار قرار دارد که قصد زمین زدن ایشان را دارند؛ دست هایی که نمیدانیم چرا صورت خود را از دید ماموران قانون پنهان نمیکنند!
عجیب اینکه مسئولان برای اثبات مدعای خود، کشتن گوزن اسیر در پردیسان از اتوبان را مثال میآورند ولی یادشان میرود از
سنجاب کشی در پارک چیتگر یادی کنند که عمق بی خردی چند نوجوان را می شد در آن دید و نقضی بود بر توطئه مخالفان در کشتن گوزن پردیسان. از کشتن برخی گونه ها به شکلی که دیده شوند یاد میکنند اما نمیگویند چرا برخی مدیرانشان سعی دارند که این کشتارهای رسانهای نشوند (
اینجا) و... .
از هفت سال قبل که این سیاهه به روز رسانی نشده تا کنون، اینقدر پلنگ ایرانی کشته شده که مطمئن نباشیم وضعیت امروز آن شباهتی به این نمودار دارد یا خیر؟
با این تفاسیر بد نیست که رو به ایشان کرده و در مقام متقاضی از ایشان درخواست هایی مطرح کنیم؛ درخواستهای که نمیدانیم در حد مقدوراتشان هست یا نه اما بگذارید مطرح شان کنیم تا شاید خوانده شده و ویرایش شدهی یکیشان، نسخه کارگری برای بهبود لاغری حیات وحش کشور باشد که روز به روز استخوانش بیشتر از قبل از زیر پوست هویدا میشود؛
چه اشکال دارد مسئولان محیط زیستی به سرکشی مناطق حفاظت شده بروند و در این گردش چند تن از مسئولان را هم با خود ببرند؟ امثال آن نماینده بزرگوار مجلس که انتخاب خرس به عنوان نماد دیارش را توهین به خود و همشهریانش قلمداد کرده بود و نطق آتشینی ایراد کرده بود که بیا و ببین!
چه بدی دارد که مسئولان دوربین به دست گرفته و عزیمت به مناطق جنگی، کویری، کوهستانی و... را در دستور کار قرار داده و ماهی یکبار توریست طبیعت شوند؟ آیا از این بهتر مشوقی برای دوربین دست گرفتن و درک اوضاع نابسامان حیات وحش کشور سراغ دارید؟ برای نشان دادن وخامت اوضاع به نهادهایی که باید به یاری بشتابند اما درک درستی از مساله برایشان حاصل نیامده، چطور؟
ایراد این کار چیست که وقتی شنیدیم در فلان شهرستان یک گونه بی نظیر را کشته اند، به همراه جمعی از محیط بانان به آن خطه سفر کرده و تلاش کنیم با تدابیر تشویقی و تنبیهی مثل تقدیر از شکارچیانی که خطا در کارنامه شان ثبت نشده و یا لغو مجوز شکار در آن ناحیه و یا حتی همراهی با دستگاه قضا و نیروی انتظامی در قالب اهدای پاداش به کسانی که اطلاعاتی درباره خاطیان دارند، اثری در ذهن مردمان آن دیار بگذاریم که شمار همیاران محیط زیست در آنجا بیشتر از پیش کند؟
چه اشکالی دارد اگر موافقم رسانهای شدن کشتار گونههای نادر حیات وحش کشور هستیم، کنتوری برای آمار این کشتار در جایی مثل سایت محیط زیست نصب کنیم تا هم همه بدانند اوضاع خراب است و شما کاری از دستتان ساخته نیست و هم روزی که قرار ته مانده این گونه ها کاملا منقرض شوند، کسی متعرضتان نشود که چگونه این اتفاق رخ داد، در حایل که شما ساکت بودید و حتی آمار نمیدادید؟!