انتشار بخشی از سخنرانی یکی از اشخاصی که سابقه طرح
برخی مباحث عجیب و باورنکردنی را دارد و دست به دست شدن گسترده این ویدئو
در فضای مجازی و تبعاتی که طرح چنین ادعاهایی به عنوان دفاعِ بد بر عمق
اعتقاد و ارادت مردم میگذارد، این پرسش را پیش کشیده که چرا بسیاری از
نهادها، عرصه را برای جولان این تیپ اشخاص ـ که خوشبختانه شمار آنان از انگشتان
دو دست کمتر است ـ فراخ کردهاند و زمینهساز چنین رخدادهایی شدهاند؟!
به گزارش «تابناک»، «
... به خدا چیزهایی را راهپیمایی اربعین (کربلا) شنیدم که نمیتوانم بگویم... یعنی تا آنجا نباشی باور نمیکنی... چطور برای برخی باورپذیر نیست؟ یعنی چی، یعنی هیچ مریضی دیگر روی زمین نیست؟ برید این راهپیمایی را امتحان کنید... تا آنجا نباشی باور نمیکنی که اینها نمک غذایشان در طول سال چیست؟ باید خشک کرده جوراب زائرای امام حسینه... جورابا رو با آب میشورند و خشک میکنند، تهش یک چیزی میماند. آن را میسابند و به عنوان نمک روی غذایشان میریزند...».
این گفتهها در روزهای اخیر در قالب ویدئویی از بخشی از یکی از سخنرانیهای یک جوان که همچون برخی اشخاص دیگر با لفظ بزرگ «استاد» در پسوند نامش خطاب میشود، منتشر شده و آنچنان گسترده دست به دست شد که واکنش به آن اجتنابناپذیر شود. این گسترش در پخش اما نه در قالب تأکید و اعتقاد، بلکه همراه با وهن این ادعای غیرمستند بود؛ ادعایی که اساساً مشخص نیست حتی در صورت درستی ـ که نشانه عمق حماقت و نه ایمان یک شخص یا چند تن بوده ـ چه کمکی درک به ایمان مردم درباره عاشورا یا دوران ظهور حضرت مهدی (عج) میکند؟
در چند سال اخیر، بازار گروهی از اشخاص گرم شده که به رغم برخوردار نبودن از سطح دانش آکادمیک بالا، در همه عرصهها اظهارنظر میکنند و ویژگی مشترک این اظهارنظر عجیب بودن آنهاست. این اشخاص که محور فعالیتشان تمرکز بر نشانهشناسی است و هر نشانهای را که صرف داشته باشد، میتوانند با استدلالهای منتسب یک جریان عجیب و غریب نمایند، تقریباً در تمامی حوزهها چنین تحلیلهای شاذی برای ارائه دارند.
این اشخاص ظاهراً قرار است به کمک مسئولان بیایند و ضعف عملکرد برخی از ایشان را با پررنگ کردن وجود جریانهای مخفی، پوشش دهند و به هر حال باید گروههایی باشند که تقصیر را به گردن آنها بیندازیم، وگرنه چه توجیهی برای برخی تصمیمات اشتباه که هزینههای فراوانی در سالهای اخیر در پی داشته، میتوان مطرح کرد؟
این نشانه شناسیها به نقطهای میرسد که به شدت برای مخاطب آگاه، فیلم «ذهن زیبا / A Beautiful Mind» را تداعی میسازد که متأسفانه به رغم نبوغ، چیزهایی میدید که دیگران نمیدیدند و به همین دلیل در رفتاری ناجوانمردانه او یکی از بیماران اسکیزوفرنی معرفی شد!
در واقع شاید این اشخاص همچون جان نش، ریاضیدان بزرگ و برنده جایزه نوبل حتی جزو نوابغ و از توان ذهنی بالایی برخوردار باشند؛ اما حقیقتاً اگر ریاکاری در گفتارشان نباشد و به آنچه میگویند اعتقاد قلبی داشته باشند و شبیه جان نش چیزهایی ببینید که مردم عادی توان دیدنش را نداشته باشند، باید نگران بود که روزی ایشان نیز همچون جان نش در رفتای ناجوانمردانه، با اتهامات مشابه مواجه شوند که برای جلوگیری از وقوع این اتفاقات، توصیه میکنیم در عرضه تولیدات فکریشان اندکی احتیاط کرده و اندکی شعور برای برخی شنوندگان این اظهارات قائل شود.
در عین حال، اگر طرح این اظهارات در راستای معرفی دشمنهای تازه به عنوان عامل عملکرد ضعیف برخی مسئولان و شریکتراشی برای بیتدبیریهایشان نبوده باشد، باید درباره نوع تفکرات این تیپ اشخاص و ریشههایش سخن به میان آورد، چرا که مثلا هیچ گروهی به جز این چند تن، جریانهایی نظیر فراماسونری را بارها معرفی و تبلیغ مجانی نکرده و نفوذش را در تمام ارکان زندگی جلوه ندادهاند!
شاید همین نگاه نزد برخی مسئولان بوده که به رغم آشکاری موهوم بودن بسیاری از اظهارات این تیپ اشخاص، هر روز تریبونهای بیشتری ـ آن هم در نهادهای مهم ـ به ایشان سپرده میشود و سفارش سخنرانی میگیرند و عملاً بر این ذهنیتشان که گفتههای مهمی و اسرار ازلی را مطرح میکنند، دامن زده میشود. در واقع باید گفت، آنهایی که در طرح این مباحث مقصرند، نه مطرح کنندگان این اظهارنظرها ـ که به هر حال هر کالای دارای مشتری تولید میشود ـ بلکه تریبون دهندگان و دعوت کنندگان این اشخاص به نهادهای گوناگون است.
جای تأسف دارد در مملکتی که بسیاری از فرزانگانش یک بار در عمرشان به بسیاری از نهادها دعوت نیز نشدهاند، این اشخاص نه چندان باسواد و فاقد مدارج علمی برجسته، به عنوان سخنران دعوت میشوند و چنین مباحثی را مطرح میکنند که نمونه آخرش، منجر به شکلگیری حجم انبوهی از استهزای اعتقادات شیعه بوده است.
بنابراین، آیا بهتر نیست پیش از آنکه تریبون را به جای اندیشمندان بزرگ کشورمان به دست این اشخاص بسپاریم، به پیامدهایی که یکی از آنها آشکار شده، بیندیشیم؟
امیدواریم این ذهنیت اشتباه باشد که چون این اشخاص میتوانند هر چیزی را به فراماسونری، شیطانپرستی و هزار و یک فرقه دیگر بچسبانند، باید تریبون بگیرند تا در وقت مناسب مورد بهرهبرداری مناسب قرار بگیرند و این خطای راهبردی به سرعت اصلاح شود. ضمن عذرخواهی از ساحت اساتید بابت این مقایسه، باید تنها پرسید حقیقتاً برخی چرا و با چه انگیزههایی، برخی دستگاهها و نهادها و حتی برخی محافل دانشگاهی در دعوت از سخنرانان سراغ بزرگانی نظیر دکتر مجتبایی، استاد خرمشاهی، دکتر حسن انوری، دکتر مهدی محقق، دکتر الهی قمشهای و... نمیروند و علاقهمند به اشخاصی هستند که سوابق چندان شفافی نداشته و حتی اساساً از طرح نامشان برای تبلیغ بیشترشان باید پرهیز کرد؟!