سیدمحمدصادق خرازی در سرمقاله امروز دنیای اقتصاد نوشت:
نزديك به سیوپنج سال است که چالش میان ایران و ایالاتمتحده آمریکا، ادوار مختلفي را سپری کردهاست. روزگاری از تخاصم و براندازی تا گفتوگو و تعامل با ایران، از مهار دوگانه تا عضویت ایران در محور شرارت، از مهار منطقهای ایران گرفته تا پذیرش قدرت منطقهای ایران، کارنامه بلندی را در برابر خواننده محترم قرار میدهد. آنچه مهم است این است که ایالاتمتحده هنوز نتوانسته هم در برون خود و هم در درون خود به راهحل جامعی برای یک دیالوگ جامع و کامل با ایران دست پیدا کند. گفتار و رفتار بهدلیل دوگانگیهای متعارف بهگونهای است که تاکنون نتیجهای در بر نداشته است.
بازنگری در رفتار آمريكاي جمهوریخواه و آمريكاي دموکرات، آموزه بزرگی را پیش روی ما ایرانیان قرار میدهد؛ اینکه ایالاتمتحده شناخت دقیقی از مناسبات قدرت، دولت، حاکمیت و ملت ایران ندارد. بحران شناخت، اظهر من الشمس است. روزی ارزیابی ایران با منافع اسرائیل، روزی دیگر ارزیابی ایران با برداشت عربی و روزگاری ارزیابی ایران با اقدامات ایذایی و نادرست مخالفان ایرانی. هیچکدام از این ارزیابیها نتوانسته است سیاست خارجی کاخ سفید را در برابر ایران به صورت جدی برخوردار از هویت واقع بینانه کند.
اکنون در پس چند دهه فقدان بینش و دانش چندین بار دو طرف در عمان، ژنو، وین یا دیگر مناطق دنیا در صحنههای مختلف طی سالهای گذشته به گفتوگو نشستهاند. اگر با این دید و عقبه بخواهیم به مذاکرات دیروز و امروز ژنو در سطوح معاونان وزارت خارجه بنگریم، نمیتوانیم خوشبینانه به تحلیل موقعیت کنونی بیندیشیم. تبادل دیدگاهها خوب است ولی نمیتواند کارساز باشد. سیاست درست، نیازمند تصمیم و اراده بالایی است که در آن افق دور دیده شود. سیاست برد–برد هیچگاه در مخیله فکری طرف غربی نبوده است. به کار بردن واژههای تهدید و تعدیل هیچگاه سازنده نیست.
اگر آنها به دنبال راه برونرفت از بحران موجود هستهای هستند، اراده و تصمیم، بهترین سیاست منطقی در قبال ملتی است که همه هزینههای استقلال را پذیرفته است.
مذاکرات ژنو آزمون دیگری است برای راستیآزمایی طرف آمریکایی. روزگاری آمریکاییها بیشترین موانع را در دسترسی به راهحل جامع مرضی الطرفین ایجاد میکردند. اکنون زمان آن رسیده است بهدلیل انبانی وسیع از موضوعات، دو طرف نخستین گام خود را به صورت ایجابی و مثبت بهگونهای بردارند که در ذهن ایرانیان تاثیر مطلوب بگذارد نه تاثیر معکوس.
ما تاکنون با استراتژی منطقی از جانب 1+5 روبهرو نبودهایم. آنچه میتوان مشاهده کرد و شفاف بودهاست، استراتژی بازدارنده با تهدید و همکاری و تحریم همراه بوده است.
مذاکرات هستهای گام مهمی برای آزمون طرف مقابل است. حال پرسشی در برابر خواننده محترم باقی میماند، اینکه چرا باید دولتهای غربی و ایالاتمتحده آمریکا قانع به بازی برد-برد باشند؟
اگر کمی به تحولات منطقه با دیدی وسیع بنگریم نمیتوان از موقعیت ژئوپلیتیک و ژئو استراتژیک کشوری چون ایران به راحتی گذشت. امکان ندارد کمربند امنیتی منطقه بدون همکاری ایران به نتیجه برسد.
دو رژیم در منطقه طی یک دهه گذشته سقوط کردهاند. همه میدانند در افغانستان و عراق اگر گوشه چشم ایران نبود، امروز، هر دو کشور به باتلاق خونی برای نیروهای خارجی تبدیل شده بودند.
بحران تروریسم در منطقه بیداد میکند و به پدیدههای شومی برای امنیت آحاد مردم جهان تبدیل شده است. همکاری ایران، آمریکا و اروپا میتواند به معنای واقعی ریشه تروریسم را بخشکاند. نیم نگاهی به موقعیت قدرت منطقهای ایران مهمترین پاسخ است برای آنکه همه اردوگاههای غربی نیازمند تعامل و همکاری با ایران هستند. این همکاری زمانی میتواند به نتیجه برسد که در مذاکرات نحوه نگاه و برخورد غربیها آمیخته و آموخته با در نظرگرفتن حق قانونی ایران در برخورداری از تکنولوژی هستهای صلحآمیز باشد.
نمایندگان ایران در مذاکره، نمایندگان حاکمیت، دولت و ملت و مورد وثوق رهبری هستند و همه نحلهها و نهضتهای فکری سیاسی، همه گروهها و احزاب به آنان اعتماد دارند. آنها خوب میدانند چگونه از حقوق مردم پاسداری کنند. حقی که به هیچ وجه قابل اغماض نیست، حقی که ریشه در خاستگاه ملی مردم ایران دارد.