روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود نوشت:
تهاجم داعش به استانهاي شمالي عراق و درگير شدن افكار عمومي منطقه و جهان با اين موضوع، تا حدود زيادي بحران سوريه را به فراموشي سپرده است. رسانهها كمتر از درگيريهاي سوريه ميگويند و در سطح دولتها نيز بحران سوريه كمتر مورد توجه است.
درست در همين شرايط، آقاي "بان كي مون" دبيركل سازمان ملل متحد، مقالهاي تحت عنوان "بحران سوريه؛ جنگ داخلي، تهديد جهاني" منتشر كرد كه علاوه بر توجه به بحران سوريه، شامل اعترافات ضمني به ناتواني سازمان ملل براي مهار اين بحران، لجام گسيختگي قدرتهاي ذينفع در ايجاد جنگ و دامن زدن به آن و تلاش غيرقابل مهار گروههاي تروريستي براي انهدام كشور سوريه نيز ميباشد. هر چند دبيركل سازمان ملل در اين مقاله، سه طرف را مقصر دانسته كه عبارتند از گروههاي مسلح ضد دولت، قدرتهاي خارجي و دولت سوريه، لكن كاملاً پيداست كه روح محافظه كاري به او اجازه نداده است ميزان دخالت هر يك از اين سه عامل را به همان اندازه كه واقعيت دارد مشخص كند تا بتواند به نتيجه مطلوب برسد. او تلاش ميكند بيطرفي خود را به عنوان متولي بزرگترين سازمان جهاني مسئول براي حفاظت از ملتها و كشورها حفظ كند ولي نميتواند ناتواني زايدالوصف اين سازمان در انجام وظيفهاي كه برعهده دارد را پنهان نمايد.
اشاره به فرازهائي از مقاله آقاي "بان كي مون" ميتواند وضعيت سازمان ملل و ناتواني آن در قبال بحران سوريه را نشان دهد. وي مقاله خود را با اين جملات شروع ميكند:
"جنگ وحشتناك سوريه به شكلي دشوارتر و خونين، فراي مرزهاي اين كشور ادامه دارد. با حسابي ساده به نظر ميرسد اين امر كه هيچ اقدامي نميتوان انجام داد جز اينكه طرفها را مسلح و شاهد خشونت درگيريها باشيم، به امري پذيرفته شده تبديل گرديده است. جامعه جهاني نبايد مردم سوريه و منطقه را در امواج پايانناپذير خشونت و بحران رها نمايد."
در اين مقدمه، دبيركل سازمان ملل به روشني اعتراف ميكند كه ناتواني در جلوگيري از خشونت و حتي تسليم شدن در برابر بيشتر مسلح شدن طرفهاي درگير در سوريه، به امري پذيرفته شده تبديل شده است. هر چند دبيركل سازمان ملل در اين مقاله به چرائي عجز سازمان متبوع خود در اين زمينه اشارهاي نميكند ولي طبيعي است كه خوانندگان مقاله وي اين سؤال را مطرح كنند كه چه چيز موجب شده اين سازمان و دبيركل آن صرفاً همانند يك ناظر بيمسئوليت به بحران سوريه نگاه كنند و غير از اظهار عجز كار ديگري از آنها بر نيايد؟
البته دبيركل در فراز ديگري از مقدمه مقاله خود تلاش ميكند خود و سازمان متبوع خود را در زمينه حل بحران سوريه فعال نشان دهد و به همين منظور مينويسد:
"سازمان ملل متحد به سختي براي حل ريشههاي عميق درگيري و اثرات مخرب آن تلاش نموده است. تلاشهاي انسان دوستانه و ساير اقدامات ما موجب نجات زندگي و كاهش رنج شده است. اما هدف اساسي ما يعني پايان دادن به درگيري برآورده نشده است. دورنماي سرد براي صلح، بيشتر به دليل شعلهور شدن خشونتهاي فرقهاي در عراق، مبهمتر گرديده است. انسجام و تماميت هر دو كشور و نه تنها يكي از آن دو، در معرض ترديد است."
در اين فراز، ضعف سازمان ملل از زبان دبيركل آن بقدري مشهود است كه برخلاف وظيفه ذاتي اين سازمان كه حفاظت از انسجام و تماميت ارضي كشورهاي عضو در رأس آن قرار دارد، شخص دبيركل اعتراف ميكند كه در اثر بحرانهاي موجود در سوريه و عراق اكنون انسجام و تماميت ارضي اين هر دو كشور در معرض ترديد است. به عبارت روشنتر، آقاي "بان كي مون" پذيرفته است كه دستهاي پشت پرده بحران عراق و سوريه درصدد تجزيه اين دو كشور هستند و البته كاري هم از دست وي وسازمان متبوعش ساخته نيست!
آنچه موجب تأسف شديد است اينست كه دبيركل سازمان ملل درحالي كه دولت سوريه را- و با اضافه كردن بحران عراق، لابد دولت عراق را نيز - يكي از اطراف بحران قلمداد ميكند، بهيچوجه به اين سؤال پاسخ نميدهد كه با توجه به ماهيت گروههاي تروريستي فعال در سوريه و حمايت قدرتهاي خارجي از آنها چگونه ميتوان دولت اين كشور را نيز يكي از عوامل ايجاد بحران دانست؟ پاسخ اين سؤال را هر چند آقاي "بان كي مون" نميدهد ولي روشن است كه آن را بايد در روح محافظهكاري وي و فضاي حاكم بر سازمان متبوع وي جستجو كرد. واقعيت اينست كه سازمان ملل، از خود ارادهاي ندارد و تحت سيطره قدرتهاي سلطه به ويژه آمريكا عمل ميكند، همانها كه آقاي "بان كي مون" در همين مقاله از آنها با عنوان "قدرتهاي خارجي" ياد ميكند و براي آنها نقش مؤثري در ادامه بحران سوريه قائل است.
دبيركل سازمان ملل در مقاله خود، با ارائه شش راهكار براي حل بحران سوريه كه البته اموري تكراري هستند به اين نتيجه ميرسد كه "درحال حاضر بزرگترين مانع در راه خاتمه جنگ در سوريه تصويري است كه ميگويد جنگ برنده است."
با اينحال، آقاي دبيركل حاضر نيست قدرتهاي خارجي را، كه راهحل سياسي بحران سوريه را رد ميكنند و با حمايتهاي تسليحاتي، سياسي، مالي و تبليغاتي تروريستها به ادامه جنگ دامن ميزنند، سرزنش كند و راهي براي جلوگيري از اين تخلف آنها از منشور ملل متحد ارائه دهد.
پايان بخش مقاله دبيركل سازمان ملل، جملاتي سخت احساسي و نشان دهنده عمق بحران و فاجعه انساني در سوريه است، اما چه سود كه متولي بزرگترين سازمان جهاني كه وظيفه خطير حفاظت از صلح را برعهده دارد در اين مقاله فقط دردها را مطرح ميكند و راهي براي درمان آنها نشان نميدهد يا نميتواند نشان دهد. او در پايان مينويسد:
"نقشهاي فرقهاي خطرناك، حركت عظيم پناهندگان، وحشيگريهاي روزانه و گسترش بيثباتي، جنگ داخلي در سوريه را تبديل به تهديدي جهاني ميكند. امروز تمامي ارزشهائي كه قبول داريم و تمامي دلايلي كه سازمان ملل متحد به خاطر آنها وجود دارد، در سرزمين منهدم شده سوريه در معرض تهديد است. از خيلي پيش از اين، زمان براي جامعه بينالمللي به ويژه شوراي امنيت، به منظور پاسداشت مسئوليتهاي خود گذشته است."
به آقاي "بان كي مون" دبيركل سازمان ملل نيز بايد گفت: خيلي پيش از اين، زمان ريختن اشك براي مظلوميتهاي سوريه گذشته است. شما آقاي دبيركل مقالهتان را دير نوشتهايد. ملتها درباره سازمان ملل و شخص شما آقاي "بان كي مون" قضاوت مثبتي نخواهند داشت.