مردان تبهکار با تهدید به گروگانگیری، سناریوی دستبرد مسلحانه به خانه یک دوست را عملی کردند. این سارقان مسلح به خانه زن میانسال و پرستارش رفتند و با بازکردن گاوصندوق جواهرات، نقشه دزدی خود را به مرحله اجرا گذاشتند.
به گزارش شهروند، ٢٦ خردادماه کلانتري ١٢٥ يوسفآباد در جریان یک سرقت مسلحانه قرار گرفتند. با حضور مأموران در محل سرقت، زن جوانی به ماموران گفت: مادرم و پرستارش در خانه بودند. زماني که من به همراه يکي از دوستانم بیرون رفته بودم ٢ سارق مسلح وارد خانه شدند و با تهديد مادرم و پرستارش توانستند طلا و جواهرات و ديگر اموال باارزش و گرانقیمت داخل خانه را به سرقت ببرند. در تحقيقات از مادر میانسال و پرستار وي، کارآگاهان اطمينان پيدا کردند که سرقت توسط افراد آشنا صورت گرفته است. کارآگاهان در اولين مرحله به بررسي فرضيه «همدستي پرستار خانه با سارقان» پرداختند.
اما در تحقیقات پلیسی مشخص شد که پرستار هيچ نقش و مشارکتي در سرقت ندارد. در ادامه و با توجه به اطلاعات دقيق سارقان مسلح از مشخصات زن جوان و همچنين ميزان نوع طلاجات و محل نگهداري طلا و جواهرات، بررسي فرضيه «ارایه اطلاعات طلاجات زن جوان از طرف دوستانش» در دستورکار کارآگاهان قرار گرفت. کارآگاهان در ادامه تحقيقات به رفت و آمدهاي يکي از دوستان این زن مشکوک شدند که در روز سرقت، به بهانه انجام خريد و به همراه وی از خانه خارج شده بود. وقتی دوست این زن شناسایی شد، تحقيقات درخصوص سوابق احتمالي وي و همچنين اعضاي خانوادهاش در دستورکار قرار گرفت. کارآگاهان اطلاع پيدا کردند که همسر اين زن جوان يکي از مجرمان سابقهدار در زمينه ارتکاب جرايم مختلف به نام امير ٣٥ساله است.
با شناسايي امير، بررسي فرضيه «نقش و مشارکت وي در سرقت» در دستورکار کارآگاهان قرار گرفت. کارآگاهان با سلسله اقدامات پليسي و تخصصي اطمينان پيدا کردند که امير يکي از سارقان است؛ درحاليکه این مرد به همراه همسرش به يک رستوران غذاهاي ايتاليايي رفته بود، وي دستگیر شد. امير پس از دستگيري به مشارکت در سرقت مسلحانه اعتراف و يکي از دوستان خود را به نام سهيل ٣٠ساله بهعنوان همدست خود در سرقت معرفي کرد.
«امير» در اعترافات خود به کارآگاهان گفت: «زن جوان يکي از دوستان همسرم است؛ از صحبتهايي که همسرم درخصوص او و وضعيت مالي آنها ميگفت اطلاع پيدا کردم که آنها وضعيت مالي و اقتصادي بسيار خوبي دارند. تصميم به سرقت گرفتم. به يکي از دوستانم به نام سهيل پیشنهاد دادم. چند سال پيش در زمان تفريح در شمال کشور با او آشنا شده بودم. وقتی سهیل قبول کرد، مطلع شدم همسرم قصد دارد تا به همراه دوستش به خريد برود. همسرم را به در خانه رساندم، سهيل نيز به محل سرقت آمد و منتظر مانديم تا آنها از خانه خارج شوند. ساعت ١٧ بود که آنها از خانه شدند. ما نيز دقايقي بعد از رفتن آنها و اطمينان از اين موضوع که در داخل خانه مردي وجود ندارد و تنها مادر دوست همسرم و پرستارش در خانه هستند تحت عنوان دوستان خانوادگي، زنگ واحد آنها را در طبقه چهارم مجتمع زدیم. پس از ورود به خانه و بستن دست و پای مادر میانسال و پرستارش، با تهديد به کشتن دختر وی اقدام به سرقت کرديم.»