تاکنون برایتان این پرسش پیش آمده که چرا حجم حیوان آزاری در کشورمان اینقدر زیاد و گسترده است و آیا ممکن است این آزاررسانیها آموزش داده شده باشد؟ شاید این مطلب برای یافتن پاسخ این پرسشها و پرسشهای مشابه مفید باشد.
به گزارش «تابناک»، هرچند جوجههای رنگی، بخشی از خاطرات نوستالژیک کودکیهای خیلیهایمان را شکل میدهد، هر چه بیشتر درباره چگونگی رنگی کردن این حیوانات خاطراتمان را مرور کنیم، کمتر پاسخی مییابیم و به همین نسبت، پرسش از بزرگترهایی که گاه با پا زمین کوبیدن ما، راضی به خرید یکی دو جوجه از میان رنگین کمان فروشندگان این جوجههای تازه از تخم درآمده میشدند هم راه به جایی نخواهد برد.
آنچه روشن بود، رنگ این جوجهها طبیعی نبود و چه بسا خیلیهایمان عامل کوتاه کننده عمر جوجههای رنگی را همین رنگی میدانستیم که به آن آغشته شدهاند و خبر نداشتیم که ممکن است، فرایند رنگ آمیزی جوجهها در عمر کوتاهشان اثر گذاشته باشد.
بدین ترتیب وقتی به روایت فیلم تهیه شده توسط یکی از هموطنانمان با چگونگی رنگ آمیزی این جوجهها آشنا میشنویم، تازه درخواهیم یافت که داستان پیش از فروش جوجههای تزئینی کودکیهای خیلیهایمان ـ که هنوز میتوان سراغشان را در برخی خیابانهای بعضی شهرها گرفت ـ چه بوده و نیمه دیگر ماجرای خرید ایشان که به مرگشان منجر میشد، تا چه اندازه ناخوش است.
کارگری سبد سبد جوجهها را در ظرفی شبیه پاتیل روی هم میریزد و پس از سرازیر کردن سطل رنگ رویشان، با حرکات دست اصطلاحا همشان زده و تلاش میکند جوری زیر و رویشان کند که رنگ به همهشان بخورد. بعد زمان آن میرسد که مشت مشت آنها را به سبد برگرداند تا راهی بازار فروش شوند و در این پروسه اینقدر عجله دارد که گویا هنوز جوجههای زیادی رنگ نشدهاند!
شاید بقیه رنگ آمیزی به پروسه انتقال این جوجهها سپرده میشود که روی ترک موتور یا پشت وانت صورت خواهد گرفت و شاید هم انبوه جوجههای قرار گرفته در یک سبد، راهی جز رنگی شدن همهشان باقی نگذارد، ولی عجله کارگر تنها یک دلیل دارد و آن هم چیزی نیست جز عقب نماندن از بازار عرضه؛ یعنی مشتریانی که خریدار هستند و اگر جوجه رنگی شده برای فروش به ایشان نباشد، رقیب گوی رقابت را ببرد!
بدین ترتیب، به نظر میرسد که یافتن پاسخ برخی پرسش های باقی مانده از کودکیهای خیلیهایمان یافت شده باشد، اما هنوز میتوان سوالات را گسترش داد و به پاسخهای بهتری هم رسید. مثلا به این اندیشید که آیا کودکی ما با خرید این جوجهها به آموزههای علمی منجر شد؟ آیا به آموزش حفاظت از حیوانات رسید؟ آیا آموزههای دینی را درباره مراقبت از مخلوقات خداوند در ذهنمان نقش انداخت یا بیش از هر چیز، حیوان آزاری را خواسته یا ناخواسته میانمان تقویت کرد؟
اگر چوب زدن کودکان ناآگاه به این جوجهها یا حتی بلایای بدتری که گاه بر سر این موجودات میآمد (بخوانید میآوردیم!) را به یاد آوریم و بعد پای مسائل روانشانسی را هم به ماجرا باز کنیم، سخت نیست که نتیجه بگیریم خرید و فروش این جوجههای رنگی اثرات مشهودی در حال و روز جامعه امروزی و نگاه غالب به موجوداتی دارد که محیط زیستمان را با آنها شریکیم.
شاید این استدلال کمی سخت گیرانه به نظر برسد؛ اما کافی است به آموزههای قدیمی درباره ذبح حیوانات رجوع کنیم تا دستمان بیاید که چرا توصیه شده مانع دیدن صحنه ذبح حیوانات توسط کودکان شویم و به همین نسبت، حتی دیدن صحنههای دلخراش را برای کودکان و نوجوانان مضر دانسته و میدانیم.
شاید وقتی مواجهه کودکان با خونریزی ساده یک زخم را ببینیم، نیازی به مثال زدن هم نباشد. بدین ترتیب بد نیست از این مسائل گذشته و به دنبال یافتن پاسخ پرسش مهم دیگری باشیم؛ آیا غیر از این است که ناآگاهی ما دوران پر رونق خرید و فروش جوجههای رنگی را فراهم آورده بود؟ برای رفع این اشکال چه کردهایم و چه باید بکنیم؟