اندکی بیش از پنج ماه تا سیوسومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر فرصت باقی است و در این فرصت کوتاه، شتاب فیلمسازان برای تولید و عرضه بسیاری از آثار در همین مقطع کوتاه شدت گرفته و همین باعث ایجاد نگرانی درباره کیفیت جشنواره شده، تا آنجا که احتمال میرود واکنشهای اعتراضی به کیفیت برخی فیلمهای در دهه اول بهمن ماه تکرار شود.
به گزارش «تابناک»، برخی فیلمسازان هر چه در گذشته کمکار بودند، اکنون پرکار شدهاند و حتی در پی کمکاری گذشتهشان هستند و با برخی از پیشکسوتان که به ساخت کمتر از یک فیلم در هر سال رضایت نمیدهند، رقابت میکنند و به همین دلیل، بسیاری از پروانههای ساخت گذشته به کار گرفته شده و تولید آثار سینمایی با وسعت بیشتر شتاب گرفته است.
در این میان برخی «ناظران» خبر میدهند که محتوای بسیاری از سناریوهای کارگردانهای مطرح که راه پرشتابی را برای گذر از مرحله تولید فیلمهایشان در پیش گرفتهاند، ساختار منسجمی ندارد و برخی از فیلمنامهها حتی بر روی کاغذ نیز قابل دفاع نیست و برخی دیگر از فیلمها، به رغم برخورداری از سناریو قابل دفاع، در مسیر تولید اصطلاحاً درنیامدهاند و احتمالاً با گذر از مراحل پس از تولید اثر قابل دفاعی نخواهند شد.
هرچند شاید برای قضاوت نهایی زود باشد و جشنواره سی و سوم تا رسیدن به رقابت اصلی مسیر متفاوتی پیش روی دارد، ارزیابی اولیه حکایت از آن دارد که دستکم بخشی از فیلمهایی که امضای نامهای بزرگی را در ذیل خود دارد، تنها به واسطه حضور یک کارگردان صاحب نام راهی جشنواره خواهند شد و احتمالاً نوع بدرقهشان در جشنواره با سوت و کف خواهد بود.
هرچند این نوع برخورد با فیلمها تأیید شده نیست، واقعیت آن است که اگر فیلم ارتباطی جدی با مخاطب هدف یک جشنواره نداشته باشد، سوت و کف و هو کردن، رویداد معمولی است و حتی شاید این کف و سوت توسط تماشاگران دورههای مختلف جشنواره کن برای «ماجرا» اثر میکل آنجلو آنتونیونی (۱۹۶۰)، «راننده تاکسی» ساخته مارتین اسکورسیزی (۱۹۷۶)، «از ته دل وحشی» ساخته دیوید لینچ (۱۹۹۰)، «داستان عامه پسند» کوئیتین تارانتینو (۱۹۹۵) «بانی قهوهای» ساخته وینسنت گالو (۲۰۰۳)، «درخت زندگی» اثر ترنس مالیک (۲۰۱۱)، «اسیر» (۲۰۱۴) ساخته آتوم آگویان باشد.
در دورههای پیشین جشنواره فیلم فجر، برخی کارگردانها که این فضا را پیشبینی میکردند اساساً در کاخ جشنواره حاضر نشدند و یا پس از نمایش فیلمشان خیلی آهسته کاخ جشنواره را ترک کردند و به نشست خبری نیامدند و معدودی از کارگردانان نیز به رغم حال نه چندان خوبی که به واسطه نوع مواجهه با کف و سوت تماشاگرها با فیلمش داشتند، در نشست حاضر شدند و پاسخگو بودند و طبیعتاً به بدترین شکل ممکن از اثرشان دفاع کرده و کمترین نقد ممکن را برنمیتابیدند، کما اینکه تارانتینو در واکنش به سوت و کف اعتراضی به بردن نخ طلا، دست به دفاعی اینچنینی زد!
با این اوصاف، ای کاش کارگردانهای سینمای ایران اندکی با تأمل در این زمینه ورود کرده و کیفیت فیلمسازی را مقدم بر سرعت عمل کنند وبه ویژه روی فیلمنامه و کستینگ دقت عمل بیشتری داشته باشند، زیرا برخی فیلمهای حاضر در جشنواره پیش رو نیز همچون دورههای پیشین از همین نواحی ضربه خواهند خورد و جای تأسف خواهد بود که فیلم ضعیفی متعلق به کارگردان صاحب نامی باشد و این صحنههای نه چندان دوست داشتنی تکرار شود.
شاید برای درک بهتر بتوان به عملکرد چند سال اخیر استیون اسپیلبرگ و مارتین اسکورسیزی اشاره کرد. اسپیلبرگ در چند سال اخیر به شدت در حال تولید آثار متعدد در مقام تهیه کننده و کارگردان است و در هر سال، حداقل امضایش پای دو اثر مینشیند اما به همین نسبت کیفیت این آثار پایین آمده و در مقابل اسکورسیزی همچنان با حساسیتهای همیشگیاش هر دو تا پنج سال فیلم میسازد و طبیعتاً اثر حاصل آمده، جزو فیلمهای درخشان میشود.
البته سطح فیلمسازی ایران با کلاس کاری این فیلمسازان قابل قیاس نیست، اما قاعده مشابهی در حال رخ دادن است و طبیعتاً وقتی فیلمساز انرژی کافی برای اثرش نمیگذارد، حاصل کار قابل دفاع نخواهد بود و نمونههای فیلمسازی در عین بیحوصلگی یا بدون تأمل در جزئیات در ادوار پیشین جشنواره با واکنش مشابهی روبهرو خواهد بود. به همین دلیل، ای کاش فیلمسازان کشورمان به ویژه فیلمسازان مطرح، با صبر و حوصله بیشتر فیلم بسازند و معدود آثارشان نه تنها برای خودشان که برای سینمای ایران، اعتبار ملی و بینالمللی در پی داشته باشد.