محمد صرفی در یادداشت روز کیهان نوشت:
کارشناسان و تحلیلگران برجسته غربی، خود معترف هستند که هر یک از دهها توطئه و ماجرای خطیری که برای جمهوری اسلامی تاکنون پیش آمده، اگر برای هر کشور دیگری پیش آمده بود، عملاً آن نظام سیاسی را ساقط میکرد. از انواع و اقسام تهدیدات سخت و نیمهسخت گرفته تا تهدیدات پیچیده و نرم؛ شورشهای مسلحانه به نام قومیتها، انواع و اقسام طرحهای کودتا، ترور گسترده مقامات بلندپایه کشور، هشت سال جنگ تحمیلی، تحریمهای گوناگون (که به اعتراف خود غربیها در طول تاریخ بشر بیسابقه است!) و تلاش برای براندازی به شیوه انقلابهای رنگی (فتنه 18 تیر 78 و اغتشاشات 88) تنها چند نمونه از این لیست پر و پیمان و البته عجیب و غریب است.
راز پایداری و بالندگی جمهوری اسلامی با گذشت بیش از سه دهه از عمر آن، علیرغم همه این دشمنیها و توطئهها در چیست؟ این سوال اگرچه تکراری است اما گذشت زمان نه تنها باعث کاهش اهمیت آن نشده، بلکه به دلیل ماهیت ماجرا، بر اهمیت آن به شکلی تصاعدی افزوده است. آنچه درجه اهمیت این سوال کلیدی را معین میکند، میزان دشمنی یا تعهد به انقلاب و جمهوری اسلامی است چرا که پاسخ این سوال رهیافتی برای حفظ و ارتقای جایگاه جمهوری اسلامی (از سوی متعهدان به آن) و مقابله با توطئههای معاندان برای تضعیف و براندازی آن است.
بیشک پاسخ این سوال تنها در یک عامل خلاصه نمیشود اما نگاهی عمیق و دقیق به گردنههای خطرناکی که پشت سر گذاشتهایم، موید این نکته است که دفع هیچ کدام از این مخاطرات مهلک، بدون عامل همبستگی و همراهی «امام و امت» مقدور نبوده است. این نکته حساس و عامل کلیدی از دید دشمنان نظام و انقلاب نیز پنهان نمانده و نگاهی به طیف گسترده اقدامات و تلاشهای آنان برای ایجاد اخلال و تضعیف این پیوند، نشانگر این قضیه است.
یکی از مشهورترین نظریات علوم اجتماعی معاصر، در تبیین رابطه میان مردم و راس هرم قدرت سیاسی را ماکس وبر ارائه کرده است. این اندیشمند آلمانی در نظریه خود سه نوع رابطه را میان راس و قاعده هرم سیاسی مطرح میکند؛
1- سنتی: در این نوع رابطه مردم از حاکم به دلیل سنتهای موجود در جامعه اطاعت میکنند و وراثت در این نوع رابطه نقشی اساسی دارد.
2- قانونی: در این شکل از رابطه، مردم به دلیل قانونمند بودن از راس هرم سیاسی اطاعت میکنند و عقل نقشی کلیدی در این همراهی قاعده با راس هرم سیاسی دارد.
3- کاریزماتیک یا فرهمند: در این نوع رابطه، راس هرم سیاسی دارای محبوبیتی بالاست و مردم صرفاً بر اساس احساس خود بدون دخالت دادن عامل عقل و منطق از وی فرمان میبرند.
نگاهی به نحوه زمامداری امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری نشاندهنده این واقعیت است که نظریه وبر قادر به توضیح و تفسیر رابطه امت و امام - بر اساس سه مدل فوق - نیست و اگر بخواهیم به نوعی سادهسازی مفاهیم دست بزنیم، تنها راه تبیین این رابطه ترکیبی از مدل دو و سه است. اگر چه امام خمینی(ره) و امام خامنهای مدظلهالعالی هر دو بر قلوب مردم حکم رانده و رابطه عاطفی عمیقی با مردم داشته و دارند اما سیره سیاسی این دو رهبر نشان میدهد آنان هرگز در پی پیش بردن منویات خود صرفاً از طریق این ابزار نبوده و عقل و منطق در این رابطه نقشی کلیدی و محوری داشته و دارد. از همین روست که در شرایط خطیر و حساس فعلی منطقه که اغلب کشورها به نوعی دست به گریبان مخاطرات عمیق امنیتی هستند، حتی افراد غیرسیاسی و به نوعی منتقد نظام نیز اعتراف دارند آرامش کشور در این دریای متلاطم و طوفانزده، به دلیل سکانداری ناخدایی است که بارها و بارها این کشتی را از گردابهای مهلک و صخرههای پیش رو رهانیده است و در عبور از این عقبهها، پیروی و حمایت یکپارچه امت را با خود داشته است.
غربیها از هیچ تلاشی برای تضعیف و گسستن این پیوند دریغ نمیکنند و در رسانههای خود نیز میکوشند تصویری مغشوش و گاهی حتی وارونه از این رابطه عقلانی- عاطفی ارائه کنند اما این فضاسازیها تاکنون تاثیری بر این پیوند عمیق و ریشهدار نداشته و تنها به درد فاکتور و پرکردن جیب گویندگانش از خزانه سرویسهای امنیتی میخورد.
البته در موارد بسیار نادری نیز به کیفیت و نتایج این رابطه اعتراف کردهاند. یکی از این موارد نادر، گزارش مدیر پروژه ایران در اندیشکده آمریکایی «مرکز بلفر» است. وی که به تازگی سفر شش هفتهای خود به ایران را به پایان رسانده و به آمریکا بازگشته، گزارش دست اول و جالبی از مشاهدات خود به این مرکز ارائه داده است.
وی با زیر سوال بردن تصورات و برداشتهای کلیشهای غرب از ایران و مردمش، تاکید میکند که آنچه وی در این سفر طولانی از نزدیک مشاهده و لمس کرده، حاصل مراوده و گفتوگو با طیفهای گوناگون جامعه ایران و سلایق مختلف است و با نسخههای سطحی و تبلیغاتی غرب، نمیتوان پیچیدگیهای جامعه و حکومت چند لایه ایران را درک کرد. مدیر پروژه ایران «مرکز بلفر» سه نتیجه کلی از مشاهدات خود را اینگونه بیان میکند؛
1- ایرانیها کاملاً به افزایش قدرت و جایگاه خود در منطقه اعتماد دارند و هیچگونه ضرورت یا نیازی را به مصالحه و سازش برای فیصله دادن به بنبست هستهای احساس نمیکنند.
2- برای ایرانیها، خط قرمز هستهای دیگر برخورداری از ظرفیت غنیسازی در داخل نیست، بلکه آنها به دنبال چرخه کامل سوخت هستهای برای تولید انرژی هستهای در مقیاس صنعتی هستند. این روایت را میتوان بخشی از گفتمان حقخواهی ایرانیها دانست که مبتنی بر باورهای مردم این کشور در زمینه استقلال، خودکفایی و پیشرفتهای علمی است.
3- شواهدی را از اینکه تحریمها، اقتصاد ایران را فلج کرده است، ندیدم.
وی سپس به این نکته اشاره میکند که با این مقدمات جای تعجب ندارد که رهبر معظم انقلاب با اعتماد به نفس و اطمینان خاطر 190 هزار سو برای غنیسازی اورانیوم را مطرح میکنند.
ایستادگی قاطع رهبر انقلاب اسلامی بر خطوط قرمز هستهای، تنها یک مورد از دستاوردها و نعمات رابطه امام و امت است. یادمان نرفته است دوران مجلس ششم را که عدهای ترسو و خودباخته به رهبری نامه نگاشته (معروف به نامه جام زهر)، فرار از برابر دشمن را عین عقلانیت خوانده و با ژست خیرخواهی، از ترس تهدید توخالی دشمن به مرگ، خودکشی را توصیه کردند!
و البته پاسخ غیرمستقیم رهبر معظم انقلاب به آن جماعت نیز شنیدنی است. ایشان در بیانات 7 خرداد 82، مرعوب شدن را آفتی برای تصمیمگیری صحیح عنوان کرده و میفرمایند؛ «به نظر من در امکانات و اقتدار دشمن مبالغه میشود. نه اینکه بنده خبر ندارم؛ نه، من از اغلب شما از امکاناتی که دارند و وسایلی که میسازند، بیشتر اطلاع دارم، چون اینجا مرکز سیل اطلاعات گوناگون از جاهای دیگر است و ما میدانیم در دنیا چه خبر است. سلاح و تجهیزات و ابزارهای جاسوسی و ابزارهای اطلاعاتی و ... برای ایجاد سیطره یک قدرت بر ملتی که بخواهد بایستد، کافی نیست. لذا میبینید که امروز در حرفهایشان میگویند که بایستی از درون با ایران برخورد کرد؛ باید ارادهها؛ اراده بر ایستادگی را سُست کرد. اگر اراده یک ملت - که در اراده مسئولینش تجسم و تجسد پیدا میکند - سُست نشود، هیچ کاری نمیتوانند بکنند.»
بیش از یک دهه از آن نامه خفتبار و آن پاسخ حکیمانه میگذرد. دشمن طی این سالها تهدید و فشارهای خود را چندین و چند برابر کرده است تا اراده ملت را سست کند اما این عزم و اراده نه تنها سست نشده، بلکه همچون تیغ پولاد سختتر و برندهتر شده است و البته این تنها مدعای انقلابیون نیست و چنان آشکار است که حتی مدیر پروژه ایران «مرکز بلفر» را نیز مجبور به اعتراف میکند. پس جای تعجب نیست اگر اوباما در برابر این اراده الهی از روی خشم و استیصال اذعان کند که هدف او برچیدن تک تک پیچ و مهرههای برنامه هستهای ایران است اما حیف که نمیتواند چنین کند و البته در دیگر عرصهها نیز وضع به همین منوال است.
در پایان خالی از لطف نیست که اشارهای به تبلور رابطه عمیق امام و امت در این روزها کنیم. عمل جراحی رهبر معظم انقلاب که با موفقیت انجام شد، اگرچه دلها را لرزاند و چشمها را نگران کرد اما به لطف خداوند متعال، طعم تلخ این ماجرا با نمایش دلبستگی عاشقانه و عاقلانه امت به امام خویش کام یاران را شیرین و چشم دشمن را پرآتش کرد. تا ایران را چنین مردمانی و چنان رهبری است، ما را از موجهای سنگین این اقیانوس طوفانی بیمی نیست.
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور