پای سخنانش که مینشینی، تازه متوجه غربت محیط زیست کشور و گونههای کم نظیرش میشوی؛ آنجا که میبینی در سال ۱۳۹۳ تازه برای نخستین بار پروسهای برای عکاسی از یکی از گونههای اساطیری سرزمینمان شکل گرفته که آن هم حاصل
ذوق عکاس بوده و همراهی برخی مردمان محلی نه چیز دیگری.
به گزارش «تابناک»، از جمله نکات مغفولی که دوستداران حیات وحش توجه به آن را موجب دیده شدن زیباییهای طبیعی، آگاهی دادن به جامعه و در نتیجه فراهم آمدن فرصت مراقبت بیشتر از حیات وحش کشور میدانند، تهیه فیلمهای مستند حیات وحش است که از قضا انواع خارجی آن مشتریان پر و پا قرصی در کشورمان پدید آورده؛ اما هنوز در کشورمان اهمیت پرداختن به آن درک نشده است.
اما هر چه مسئولان این مهم را ندید گرفته و در نتیجه کوتاهی ایشان، حیات وحش کشور روز به روز به شرایط وخیمتری مبتلا میشود، هستند کسانی که با تمام توان به یاری محیط زیست آمده و گاه کمترین مجالی را برای معرفی گونههای جانوری به مردم و در نتیجه مقابله با کشتار بیرحمانه آنها از دست نمیدهند.
از جمله این افراد، احسان کمالی، عکاس خوش ذوق اهل خراسان است که در میان عکاسان خبری فردی شناخته است، اما این بار کاری کرده که در این قالبها نمیگنجد؛ ده روز برای شکار سوژهای ناب کمین کرده و پیش از آن مدتها در این باره تحقیق کرده تا ماحصل تلاشش شکار «هما» با لنز دوربین باشد؛ شکاری که عکاس را متحول کرده و موجب شده برای زدن اهداف بزرگتری در آینده نشانهگذاری کند.
به این بهانه به سراغ وی رفتیم و با وی به گفتوگو نشستیم؛ بخوانید و در پس پرسش و پاسخها قضاوت کنید که چرا در عصر انفجار اطلاعات و در حالی که خیلیهایمان از رویدادهای ریز و درشت دنیا در لحظه با خبر میشویم و زیباییهای آن سوی کره خاکی را به روایت تصویر و فیلم میبینیم، مرغ سعادت و دیگر گونههای سرزمینمان برایمان ناشناخته است؟
پیش از هر
چیز جا دارد به نوبه خودمان از اقدام جالب توجه شما قدردانی کرده و دستتان
را به گرمی بفشاریم. ایده این کار از کجا به ذهنتان رسید و چه شد به
جای پرداختن به سوژههایی که میتوان در چند ساعت و نهایتا یک روز به آنها
پرداخت، چنین زمانی را صرف شکار هما کردید؟
نخستین باری که از دیده شدن هما شنیدم، فکر میکنم کلاس پنجم ابتدایی بودم؛ یکی از اقوامم تعریف کرد که دوست شکارچیاش در فلان منطقه هما دیده و دنبال همراه میگردد تا به کمک همدیگر در آن منطقه تلهگذاری کرده و شکارش کنند، چون آن زمان هفت هشت میلیون تومان خریداری میشد که بسیار عدد بزرگی بود.
این را گفت و بعد درباره ویژگیهای هما حرف زد تا بفهمم که هما افسانه نیست. همین دلیل کافی بود تا شوق دیدن این پرنده در من شکل بگیرد و سالهای سال بعد اندک مجالی برای به تصویر کشیدن این پرنده را از دست ندهم، وگرنه کار بنده عکاسی مستند اجتماعی است.
ترکمن
که باشی میدانی مردن اسب جوان چه خبر تلخی برای صاحب آن است اما این بار
ماجرا فرق دارد؛ آن گونه که کمالی از پسر پیرمرد ترکمن شنیده، این بار مردن
اسب برای پدرش کمتر ناراحتی به همراه آورده چون شرایط برای عکاسی از هما
فراهم شده بود. اینجاست که به پسرش میگوید: «احسان را خبر کن بیاید عکاسی
از پرنده!» یکی دو سال پیش، خیلی اتفاقی وقتی با تعدادی از دوستانم مشغول سوارکاری در یک منطقه بودیم، متوجه حضور پرندهای زیبا در آسمان شدم و از آن عکس گرفتم و چون قبلا خیلی درباره آن مطالعه کرده بودم، توانستم تشخیص دهم که هماست؛ اما عکس خوبی نشده بود.
میدانستم که هما نوعی پرنده لاشه خوار است و پس از آنکه دیگر حیوانات و پرندگان لاشهخوار کارشان با لاشه تمام میشود، هما از راه میرسد، وگرنه دیدن آن به سادگی مقدور نیست و اینقدر کم دیده میشود که در افسانهها دیده شدن آن را نشانه خوش یمنی دانستهاند.
همان عکس منجر به طراحی این پروژه شد؟البته پروژهای نبود. آن عکس کیفیت نداشت ولی توانستم با نشان دادنش به مردم بومی متوجه شوم که تشخیصم درست بوده و در آن منطقه خوشبختانه هنوز هما زندگی میکند. البته بعد عکس را به مسئولان محیط زیست استان هم نشان دادم و تأیید گرفتم که هماست. همان عکاسی موجب شد که اهالی منطقه ـ که دیده شدن هما را نشانه خوبی میدانستند ـ پس از دیدن علاقه من به عکاسی از این پرنده به کمک بیایند.
با چند تن از اهالی قرار گذاشتیم وقتی شرایط برای عکاسی از هما فراهم شد، خبرم کنند؛ یعنی وقتی حیوانی مرد، مرا برای عکاسی از آمدن هما بر سر آن خبر کنند و این فرصت مدتی پیش رخ داد.
یکی از اهالی وقتی اسبش مرد، با من تماس گرفت تا برای عکاسی از هما به منطقهشان بروم و با شوق فراوان راهی آنجا شدم. البته قرار نبود ده روز به درازا بکشد اما لاشخورها و شغالها دیر بر سر لاشه جمع شدند و همه چیز به کندی پیش رفت تا به ناامیدی برسم ولی در نهایت بعد از ظهر روز دهم اتفاقی که منتظرش بودم رخ داد.
پس از یک بار شکست خوردن در ساختن محل استتار، کمینگاهی ساخته و در نهایت به شکار هما با لنز دوربین عکاس منجر میشود کار چگونه پیش رفت و چه سختیهایی پیش رویتان بود؟قبلا به طور جدی عکاسی از حیات وحش نکرده بودم و نمیدانستم برای این کار باید چه بکنم، زیرا جز یکی دو نفر، عکس دیگری از هما نمیتوان یافت و این یعنی امکان بهره بردن از تجربیات در این زمینه ممکن نبود و تنها باید به دانستههای خودم بسنده میکردم و از تجربیات روستاییان بهره میبردم.
نخست لای علفها استتار کرده بودم که به شکست انجامید و بعد چاله کندیم و روی آن را با چادر پوشاندیم تا استتار کاملی شکل بگیرد که بتواند به کمک آن از دید حیوانات پنهان شد؛ اینقدر استتارمان خوب بود که حتی شغالها که خیلی حساس هستند، متوجه حضورمان نمیشدند و به کمک این استتار توانستم تصاویر خوبی به ثبت برسانم.
از صبح تا شب در کمینگاه بودید؟
بد نیست بدانید:
هما یا مرغ
استخوانخوار (نام علمی: Gypaetus barbatus به معنی کرکس ریشدار) نوعی
کرکس بزرگ است که در کوههای مرتفع آفریقا، جنوب اروپا و آسیا زندگی
میکند.
هما در تمام طول سال یک جا میماند و هر فصل فقط یک یا دو تخم میگذارد.
این پرنده مانند دیگر کرکسها عمدتاً لاشهخوار است اما عمدهٔ غذای آن را
مغز استخوان تشکیل میدهد.
این پرنده استخوانهای بزرگ را از ارتفاع
زیاد به روی سنگها پرتاب میکند تا به قطعات کوچکتر شکسته و مغزشان قابل
خوردن شود. گاهی هم از لاکپشتهای زنده به همین روش تغذیه میکند.
هما در اسطورههای ایرانی جایگاه مهمی دارد و معروف است که سایهاش بر
سر هر کس بیافتد به سعادت و کامرانی خواهد رسید به همین دلیل به مرغ سعادت
معروف شدهاست.
یکی از دلایل این خوش یمن خواندن هما را عادت ایرانیان
به قرار دادن اجساد از دنیا رفتگان در مکانهایی در کوهستان برای تبدیل شدن
به خوراک حیوانات خوانده اند که گاه با حضور هما گره میخورده موجب میشده
فرد درگذشته را به سعادت رسیده لقب دهند.
نه. صبحها تا پیش از ظهر در محل آماده شده برای استتار منتظر میماندم و بعد از ظهر هم عصر تا غروب منتظر میماندم، چون حیوانات لاشه خوار در این زمان فعالیت میکنند. غیر از این زمانها، برای عکاسی در دور و اطراف راهی میشدم یا به استراحتگاهم در منزل پیرمرد ترکمنی که در این راه خیلی کمکم کرد، میرفتم.
در کدام روستا؟اگر اجازه دهید به این سؤال پاسخ ندهم.
چرا؟چون محل هما شناسایی میشود و شاید اتفاقی بر خلاف قصدم از عکاسی رخ دهد. متأسفانه خیلیها دوست دارند این پرنده را اسیر کرده و حتی شکارش کنند.
شاید باورتان نشود یا تلقین حسابش کنید و حتی من را خرافاتی بخوانید اما از زمانی که برای بار اول از این پرنده عکاسی کردم، با اتفاقات خوب زیادی مواجه شده بودم و برایم خوش یمن بود؛ همان گونه که از قدیم این پرنده را مظهر خوش یمنی میدانستهاند و روستاییان تأکید دارند که دیدن این پرنده خوب است، چون خبر از سلامت محیط زیست منطقه میدهد.
به همین دلیل اگر پیش ازین هم دوست نداشتم، کسی گزندی به این پرنده برساند، اکنون خیلی بیشتر علاقهمند به باقی ماندن نسل آن هستم و حتی تصمیماتی در این باره گرفتهام که به امید خدا عملیشان خواهم کرد.
در روزهای اول کمین، هر چند تصاویر جالبی در حافظه دروبین عکاس ثبت میشود، هیچ خبری از هما نیست چه تصمیمی؟وقتی روز آخر به دوربینم نگاه میکردم، باورم نمیشد توانستهام از هما عکاسی کنم. وقتی علاقه روستاییان و شادی ایشان از موفقیت در ثبت تصویر هما را دیدم، همانجا این ایده به ذهنم رسید که چه خوب میشود این لذت را با دیگران هم به اشتراک بگذارم.
در منطقه ما برخی شهرها هست که شکار در میان اهالیشان خیلی رایج است و بسیاری از مردم تفنگ دارند و به شکار مجاز و غیر مجاز میروند و از کل و بز گرفته تا پرندگان منطقه را هدف قرار میدهند. لذت این عکاسی موجب شده در صدد باشم دوره عکاسی حیات وحش برای ایشان برگزار کنم تا شاید با لذت بردن از تماشا و عکاسی از حیات وحش، از شکار دست بشویند.
شاید با برگزاری دوره عکاسی ویژه شکارچیان، بتوانم سهمی در حفظ حیات وحش منطقه و کشور داشته باشم.
لاشه اسب چندین روز است محل تغذیه حیوانات مختلف شده؛ اما گویا هما نمیخواهد خودش را نشان دهد پس دیدن هما، قرار است برای حیات وحش منطقه هم خوش یمن شود؟همان گونه که میدانید، دیده شدن گونههای گوناگون حیات وحش در یک منطقه یعنی محیط زیست آنجا اوضاع خوبی دارد و در نتیجه میتوان گفت، برای حفظ این گونهها هنوز فرصت باقی است. خوشبختانه در این تجربه توانستم تصویر یک جفت هما در منطقه را ثبت کنم تا بتوان به ادامه حیات این گونه نادر در آنجا امیدوار بود. شاید نشان دادن این شانسهای ادامه حیات گونههای نادر و زیباییهای دیگر حیات وحش، بتواند اوضاع را به نفع این مخلوقات تغییر دهد، وگرنه معلوم است که سرانجام شکار شدن گونههای مختلف کجاست!