كمپ ديويد محل استراحت و خانه ييلاقي رئيسجمهور آمريكا ست. اين منطقه در ۱۰۰ كيلومتري شمال- شمالغربي واشنگتن و در ميان تپههاي جنگي قرار دارد و در ابتدا نيز يك پايگاه نظامي بود. تمامي خدمات و نيروهاي اين مركز توسط نيروي دريايي و تفنگداران دريايي آمريكا تهيه ميگردد. ساخت كمپ ديويد در سال ۱۹۳۵ شروع شد و در سه سال بعد، در ۱۹۳۸ پايان يافت. در ابتدا اين محل براي اسكان ماموران دولتي آمريكا استفاده ميشد كه در نهايت توسط فرانكلين روزولت، رئيسجمهور وقت آمريكا، تبديل به استراحتگاه مقام رياستجمهوري آمريكا شد. نام كمپ ديويد برگرفته شده از نام پدر و نوه فرانكلين روزولت است كه هردو ديويد نام داشتند ،گرفته شده است. لازم به ذكر است هر كدام از روساي جمهور آمريكا از اين محل براي رويدادهاي ويژه استفاده ميكردند. در روزهاي گذشته كمپ ديويد ميزبان رهبران شش كشور عربي حاشيه عربي خليج فارس بود. در اين محل رئيسجمهور آمريكا و رهبران عربي درباره مسائل مختلف و از همه مهمتر مذاكرات هستهاي ايران و 1+5گفتوگو كردند.
براي تحليل و بررسي اين نشست و همچنين آخرين تحولات در منطقه خاورميانه و بهويژه نقش عربستان در اين بحرانها دكتر صباح زنگنه مشاور سابق وزير امور خارجه و كارشناس ارشد سياست خارجي با «آرمان» گفتوگو كرده است كه در ادامه متن آن را از نظر مي گذرانيد.
يكي از مهمترين موضوعات محوري شش كشور عربي حاشيه خليج فارس و رئيسجمهور آمريكا در نشست «كمپ ديويد» مذاكرات هستهاي ايران و كشورهاي 1+5 بود. ارزيابي شما از نشست كمپ ديويد چيست؟مناسبات سياسي جديد منطقه خاورميانه نشان ميدهد آمريكا به شكلهاي مختلف نفوذ خود را از منطقه خاورميانه كم كرده يا برداشته است. به همين دليل كشورهاي عربي گمان ميكنند عدم حضور پرقدرت ايالات متحده آمريكا در مناسبات منطقهاي براي آنها به شكلهاي مختلف مشكلسازخواهد شد. در نتيجه كشورهاي عربي به اين نتيجه رسيدهاند كه بايد براي مساله فقدان يك نيروي قوي بيروني كه كه در بحرانها و مشكلات به آن تكيه كنند يك راهحل جديد و منطقي پيدا كنند. براساس همين تحليل هم عربستان به يمن حمله كرد و در تلاش است كه چنين وضعيتي را در سوريه نيز به وجود بياورد. اقدام عربستان در حمله به يمن براي تحريك آمريكا به حضور در مناسبات منطقه خاورميانه بود. تحليل مقامات عربستاني و همچنين ديگر كشورهاي عربي اين است كه ايران مهمترين، فعالترين و با نفوذترين رقيب اعراب در منطقه خاورميانه است و به همين دليل بايد دايره نفوذ ايران را روز به روز محدودتر كنند تا عقب ماندگيهاي خود را نسبت به اين رقيب قدرتمند منطقهاي جبران كنند. كشورهاي عربي به شكلهاي مختف از جمله تحريك فرانسه و همچنين سفر سعودالفيصل به وين تلاش كردند به كشورهاي غربي درباره ايران هستهاي هشدار بدهند. كشورهاي عربي به دنبال اين هستند كه يا مذاكرات ايران با كشورهاي غربي را متوقف كنند يا اين توافق به شكلي نهايي شود كه ايران روزبه روز محدودتر و كشورهاي عربي قدرتمندتر شوند يا اينكه كشورهاي عربي نيز خود به سلاح هستهاي مجهز شوند.
آيا رهبران كشورهاي عربي از مواضع اوباما در نشست كمپ ديويد قانع شدند؟
باراك اوباما توانست سران و نمايندگان عالي شش كشور عضو شوراي همكاري خليج فارس را متقاعد كند كه توافق هستهاي در شرف انجام با ايران نه تنها تهديدي عليه امنيت و منافع آنها نخواهد بود بلكه ميتواند به تقويت صلح و ثبات در شرايط بيثباتي كنوني در منطقه بينجامد. اين نتيجه را ميتوان خلاصه ديدار دو روزه اوباما و رهبران كشورهاي عربي منطقه در واشنگتن و كمپ ديويد دانست.
نتيجهاي كه البته قابل پيش بيني بود چون كشورهاي عربي منطقه عملا در شرايط تاثيرگذاري مستقيم بر فرايند مذاكرات هستهاي نيستند و اين نشست بيش از آنكه بر مذاكرات آتي گروه 1+5 و ايران تاثير مستقيم داشته باشد، بر روابط آتي ايالات متحده آمريكا و اين كشورهاي عربي تاثير داشت و البته اين نتيجه و بيانيه پاياني به صورت غيرمستقيم ميتواند در گفتوگوهاي هفتههاي آتي ايران و گروه 1+5 براي نگارش متن نهايي توافق هستهاي موثر افتد. با اين وجود با صدور بيانيه پاياني نشست كمپ ديويد و اعلام رضايت كشورهاي عربي از نتيجه توافق هستهاي با ايران، ديگر تنها رژيم دست راستي نتانياهو در اسرائيل است كه مخالف توافق هستهاي با ايران است و همسايگان عرب ايران در منطقه به نوعي با گرفتن برخي تضمينهاي امنيتي از آمريكا به واشنگتن براي امضاي توافق نهايي با ايران چراغ سبز نشان دادند و رژيم دست راستي اسرائيل بهطور كامل در انزواي منطقهاي قرار گرفته است. در شرايط كنوني كشورهاي عربي، ايران و تركيه نظر مثبتي نسبت به امضاي توافق نهايي هستهاي دارند. شايد از نظر دولت اوباما با شرايط موجود اين بيانيه بهترين نتيجه ممكن و قابل انتظار براي نشست كمپ ديويد بود. برخلاف حاشيههاي نشست كمپ ديويد و عدم حضور سران 4 كشور از 6 كشور در اين نشست اما خروجي آنكه به صورت بيانيه مشترك آمريكا و اعضاي شوراي همكاري خليج فارس بود، لحني مثبت نسبت به توافق هستهاي دارد و حتي در متن بيانيه تلاش شده است بيش از آنكه جبههگيري خاصي عليه ايران باشد به نوعي تداوم هم پيماني و حمايتهاي امنيتي ايالات متحده آمريكا را با متحدان سنتي عرب خود در منطقه نشان دهد، مسالهاي كه امري مسبوق به سابقه است و موضوع جديدي نيست.
آيا كشورهاي عربي به دنبال هستهاي شدن هستند؟
بله؛ اين كشورها تلاش ميكنند با كمك كشورهايي مانند آمريكا و فرانسه به نيروگاههاي اتمي مجهز شوند.
كدام كشور عربي بيشتر به دنبال اين مساله است؟در مرحله اول عربستان و در مرحله بعدي امارات متحده عربي. امارات با كره جنوبي، ژاپن و فرانسه براي راهاندازي نيروگاه اتمي مذاكره كرده است. با اين وجود اين كشورها نيروگاه بستهبندي شده براي اماراتيها خواهند ساخت كه تمام تجهيزات، پرسنل و برنامههاي آن توسط خود كشور سازنده راهاندازي و دنبال شود. يعني خارجيها به صورت مستقيم بر نيروگاه امارات نظارت خواهند كرد.
آيا ظرفيت غنيسازي اين نيروگاهها به نيروگاههاي ايران ميرسد؟خير؛ اشتباه اين كشورها هم در همين مساله است. ايران در طي پنجاه سال و با تكنولوژي بومي شده خود موفق شد به اين درجه از فناوري برسد در حالي كه اين كشورهاي عربي تلاش ميكنند «يك شبه» به اين فناوري برسند. اين كشورها گمان ميكنند تجهيزات اتمي نيز به مانند ساخت هواپيما ست كه از خارج وارد كنند و سپس خلبانهاي خارجي هدايت آنها را به دست بگيرند. حتي تهديد كردهاند كه اگر موفق نشوند نيروگاه اتمي بسازند از برخي از كشورها به مانند پاكستان بمب اتمي خريداري ميكنند.
رابطه آمريكا و عربستان دچار خدشه شده است؟آمريكا چه در زمان جرج بوش و چه در زمان اوباما عربستان را منبع تغذيهكننده «تنفر» و «ترورسيم» تلقي ميكند. آمريكايي از نظر «حقوق بشر» نگاه متفاوتي نسبت به عربستان دارند و اين كشور را در اين زمينه بسيار عقب مانده ميدانند. اختلافات آمريكا و عربستان در تصميمات ومناسبات سياسي نسبت به گذشته جديتر شده است. فقدان سازمانهاي مردم نهاد و دموكراسي يك مساله جدي براي آمريكا به شمار ميرود.
به همين دليل پادشاه عربستان به كمپ ديويد نرفت و وليعهد خود را فرستاد؟من فكر ميكنم بيشتر به دليل بيماري و ناتواني جسمي ملك سلمان اين سفر انجام نگرفت.
خبرگزاري رويترز مدعي شده بود دليل سفر وليعهد عربستان به كمپ ديويد قدرت بيش از اندازه وي در عربستان است. آيا وليعهد عربستان داراي قدرت زيادي در اين كشور است؟اغلب امور در عربستان در اختيار دو وليعهدي است كه هماكنون بر سر كار هستند. بنابراين حضور پادشاه يك حضور سمبليك بيشتر نخواهد بود و بيشتر مباحث مديريتي در اختيار دو وليعهد است. البته برخي از رسانههاي عربي از عدم سفر پادشاه عربستان به كمپ ديويد به نام «سيلي به گوش اوباما» نام برده بودند كه نميتواند محلي از اعراب داشته باشد. بهطور كلي برگزاري نشست كمپ ديويد به درخواست كشورهاي عربي و بهويژه عربستان صورت پذيرفت كه خواهان اطلاع يافتن از جزئيات مذاكرات هستهاي ايران و كشورهاي 1+5 بودند. تفاوت مساله در اينجا است كه روساي شش كشور عربي حاشيه خليج فارس بايد در يك حالت تحقيرآميز به ديدار رئيسجمهور آمريكا به عنوان «رئيس كل» و رئيس مناسبات جهاني بروند. اين در حالي است كه مذاكرات ايران و كشورهاي1+5در يك شرايط برابر و با احترام كامل برگزار ميشود. شيوه صحيح اين بود كه به دليل اينكه موضوعات مطرح شدن در نشست كمپ ديويد درباره مشكلات منطقه خاورميانه بود رئيسجمهور آمريكا به ديدار شش رهبر عربي ميآمد و نشستي در خود منطقه با حضور رئيسجمهور آمريكا برگزار ميشد. به هر حال آمريكا در حمله به يمن در كنار عربستان ايستاد و كمكهاي لجستيكي و نظامي زيادي به عربستان در اين زمينه كرد، اما در بحث هستهاي تاكنون هيچ گونه كمكي به عربستان نكرده است. آمريكا به دنبال اين است كه قدرتهاي منطقهاي را امتحان كند تا توان، ظرفيت و قدرت مديريت اين كشورها را مورد سنجش قرار بدهد. به همين دليل آمريكا تلاش ميكند ايران را با بحث هستهاي و عربستان را با بحث يمن مورد سنجش قرار بدهد. در مرحله دوم تلاش ميكند قدرتهاي منطقهاي را به چالش عليه يكديگر ترغيب كند تا يك وضعيت تعادل در منطقه به وجود بيايد. يعني آمريكا ميخواهد تعادل منطقه از چالشهاي پيش آمده بين قدرتهاي منطقهاي ايجاد شود. و نكته سوم اينكه آمريكا به ميانجي قدرتهاي منطقهاي تبديل شود و نقش رهبر غيرمستقيم منطقه را ايفا كند. به عبارت ديگر آمريكا درصدد است با يك ديپلماسي جديد دوباره به منطقه بازگردد.
ايران و عربستان به اين نكته آگاهي دارند كه ممكن است مهرههاي بازي آمريكا قرار بگيرند؟عربستان به صورت مشتاقانه به دنبال اين نقش است. عربستان به خوبي به اين نكته آگاهي دارد كه در نبود آمريكا حيات اين كشور دچار مخاطره خواهد شد. اين مساله درباره ايران شرايط متفاوتي پيدا ميكند. ايران مدتهاست كه دست آمريكا را خوانده و به همين دليل در هيچ بازي آمريكا گرفتار نميشود. آمريكاييها هم به اين نتيجه رسيدهاند كه نبايد بدون در نظر گرفتن قدرت ايران بازيهاي خود را طراحي كنند. در نتيجه ايران علاوه براينكه دست آمريكا را خوانده است به هيچ عنوان علاقه ندارد كه در بازي آمريكاييها شركت كند. عربستان كه در يك مقطع زماني به دليل حمايت از تروريسم از آمريكا بيمهري ديده است در شرايط فعلي تلاش ميكند از مساله هستهاي ايران براي سرپوش گذاشتن بر مساله تروريسم سواستفاده كند.
برخي تغيير و تحولات مديريتي ملك سلمان را نوعي كودتا تلقي كردهاند. هدف ملك سلمان از اين تغييرات چه بود؟ چرا پادشاه عربستان وليعهد خود را تغيير داد؟در اين مساله كه در درون خاندان سلطنتي نوعي زلزله صورت گرفته است شكي وجود ندارد. اين تغييرات نشاندهنده وجود اختلافات جدي در خاندان آل سعود است. به نظر من كنارگذاشتن وليعهد عربستان توسط پادشاه اين كشور مسالهاي نه كم سابقه و بلكه بيسابقه است؛ چرا كه در گذشته چنين مسالهاي اصلا سابقه نداشته است. در گذشته اين مساله كه يك وليعهد شاه فرتوت از كارافتاده را بركنار كند سابقه داشته و اتفاقا چند بار نيز تكرار شده است اما حالت عكس آن سابقه نداشته است. اختلاف در خاندان آل سعود پيامدهاي زيادي با خود به همراه داشته است. بنده زماني كه ملك سلمان سر كار آمد عنوان كردم كه زماني كه نسل سوم خاندان آل سعود به قدرت برسد آغاز مخاصمات جدي بر سر قدرت در اين خاندان خواهد بود و بحران جانشيني تازه پس از مرگ ملك سلمان آغاز خواهد شد و گريبان عربستان را خواهد گرفت.
چرا پس از ملك سلمان مخاصمه در خاندان آل سعود آغاز ميشود؟مخاصمهها در خاندان آل سعود از فرداي مرگ ملك سلمان آغاز خواهد شد. اين مخاصمهها دربين افراد مسن شكل نخواهد گرفت و بلكه در بين نيروهاي جوان خاندان آل سعود وبهويژه دو وليعهدي كه هماكنون زمام امور را به دست گرفتهاند صورت خواهد پذيرفت.
چرا ملك سلمان تلاش ميكند لقب خود را از «ملك سلمان» به «امام سلمان» تغيير بدهد؟آيا اين مساله درراستاي تضاد ايدئولوژيك شيعه و سني در كشورهاي منطقه است يا اينكه پادشاه عربستان تلاش ميكند با اينگونه القاب چهرهاي كاريزماتيك و وحياني به خود بدهد؟استفاده از لفظ امام درباره پادشاهان عربستان مخصوص به شرايط كنوني نيست و در گذشته نيز سابقه داشته است. در گذشته همزمان كه محمد عبدالوهاب كه رهبر مذهبي آل سعود بود براي خود از لفظ امام استفاده كرد، «ابن سعود» كه موسس خاندان آل سعود بود و رهبر سياسي عربستان بود و با محمد عبدالوهاب ائتلاف كرده بود نيز براي خود لفظ امام را به كار برد. اين در حالي صورت گرفت كه عبدالوهاب حاكم مذهبي بود و « ابن سعود» حاكم سياسي عربستان را برعهده داشت. بعد از ابن سعود نيز يك يا دونفر از لفظ «امام» درباره خود استفاده كردند. با اين وجود پس از مدتي در حدود صد سال لفظ «امام» از پادشاهان سعودي برداشته شد. در زمان ملك فهد از عبارت «خادمين حرمين شريفين» كه لقب پادشاهان پاياني عثمانيان بود درباره پادشاهان عربستان استفاده شد و لفظ «صاحب الجلاله» كه تا آن زمان استفاده ميشد كنار گذاشته شد. اين رويكرد نشاندهنده اين مساله است كه عربستان از زمان ملك فهد به بعد دچار بحران هويت داخلي شده است. در نتيجه پناه بردن به القابي چون« امام» نشان ميدهد كه جريانهاي مذهبي مخالف آل سعود در حال قوي شدن درفضاي داخلي عربستان است. در زمان ملك فهد و پس از حمله صدام به كويت و ورود آمريكاييها به عربستان، نيرويهاي مذهبي عربستان شورش كردند. در همين زمان بسياري از علماي عربستان در سخنرانيهاي خود آل سعود را با كفار مقايسه ميكردند. به همين دليل پادشاهان عربستان براي خنثي كردن اين مخالفتها از لفظ «خادمين الحرمين» درباره خود استفاده كردند. در شرايط فعلي نيز فضاي داخلي عربستان وارد چالشهاي جديد در اين زمينه شده است. در شرايط فعلي هم انتخاب لفظ «امام» براي پادشاه عربستان به دليل مقابله با مخالفتهاي مذهبي در داخل خاك عربستان است. مخالفتها در خاك عربستان عمدتا از سوي نيرويهاي داعش، القاعده و «نئووهابيسم» صورت ميگيرد.
در قضيه حمله عربستان به يمن، پاكستان و سودان به عنوان دو متحد استراتژيك ايران از عربستان حمايت كردند. به نظر شما اين حمايت يك اشتباه استراتژيك توسط اين دو كشور در منطقه نبود؟پاكستان و سودان با اين اقدام خود اتحاد با ايران را به راحتي از دست ندادند؟پاكستان در اين زمينه عاقلانهتر از سودان رفتار كرد كه اين مساله نشاندهنده وزن سياسي و نظامي پاكستان در منطقه وهمچنين تاثيرگذاري ايران در سياستهاي پاكستان است. پاكستان از زمان استقلال خود در سال1945ميلادي همواره از حمايتهاي ايران برخوردار بوده است. در نتيجه پاكستان به شكلهاي مختلف خود را وامدار ايران تلقي ميكند. با اين وجود «پاكستان جديد» در تحولات بعدي خود به دليل وضعيت نامناسب اقتصادي و به دليل ارتباط جديتر ارتش پاكستان با آمريكا، اتحادش با نيروهاي نظامي منطقه كه به نوعي همپيمان آمريكا به شمار ميرفتند قويتر شد. اين در حالي بود كه ايران روز به روز از نظر نظامي قويتر ميشد و در نهايت به يك نيروي قدرتمند مستقل تبديل شد. نيروهاي نظامي عربستان و پاكستان و برخي از كشورهاي عربي همچنان زير چتر آمريكاييها هستند. مساله دوم اينكه به دليل ضعف نيروي انساني عربستان در زمان ملك فهد كمكهاي مالي زيادي از سوي عربستان به پاكستان براي راهاندازي نيروگاههاي هستهاي اين كشور صورت گرفت. بنابراين پاكستان به مرور زمان وامدار ثروت خاندان آل سعود شد. در كنار اين مساله، هويت پاكستان يك هويت نامطمئن وچند وجهي است. اين كشور بين گرايشهاي اسلامي شيعه و سني، احساس تهديد از سوي هند، گرايش ارتش به آمريكا و همچنين قرابت فرهنگي با ايران گرفتار آمده است. در نتيجه ملغمه هويتي نامتجانس پاكستان دستخوش ملعبهها و بازيهاي زيادي قرار گرفته است. قدرت مالي عربستان از دو جهت به پاكستان كمك كرد. اول به دليل موازنه هستهاي هند و پاكستان بود. هويت هستهاي جديد پاكستان در مقابله با تهديد هند كه داراي سلاح هستهاي است حائز اهميت بود. دوم اينكه نيروهاي نظامي بازنشسته يا كنار گذاشته شده پاكستاني به سرعت توسط عربستان و امارات جذب شدند تا به نوعي كمبود نيروي انساني اين دو كشور را مرتفع كنند. به همين دليل پاكستان در معادلات منطقهاي به نوعي به عربستان احساس تعلق ميكند. با اين وجود اين احساس تعلق به صورتي نبوده كه نزديكي و قرابت بسيار زياد با ايران را به فراموشي بسپرد. مساله سودان با پاكستان از جهتهاي مختلف متفاوت است. وضعيت سودان بسيار نامناسب و حتي اسفبار است. اين كشور به دلايل مختلف در يك محاصره اقتصادي، سياسي و نظامي فراگير به سر ميبرد. سودان همواره توقعات زيادي از ايران داشته و خواهد داشت. به همين دليل هنگامي كه اين كشور فقير و گرفتار، پيشنهاد خوبي از سوي عربستان ثروتمند كه متحد آمريكا ست دريافت كرد براي سامان دادن به وضعيت داخلي خود بلافاصله اين پيشنهاد را قبول كرد.
سياستهاي ملك سلمان نسبت به ملك عبدا... نسبت به ايران راديكالتر دنبال ميشود. به نظر شما آينده رابطه ايران و عربستان به چه صورت پيش خواهد رفت؟وضعيت عربستان به شكلي شده كه سكان امور از دست حاكمان اين كشور خارج شده است. ملك سلمان و محمد بن نايف كه هماكنون بر مسند كار نشستهاند مطمئناً نسبت به سياستهاي ملك عبدا... رضايت نداشتند و به همين دليل درصدد تغيير برآمدهاند. ملك عبدا... از نسل اول رهبران منطقه به شمار ميرفت و وجههاي مليتر و معتدلتري نسبت به ملك سلمان داشت. گرايش ملك سلمان بيشتر به سمت نيروهاي مذهبي سنتي در داخل خاك عربستان است كه اين مساله خطر تقويت و ترويج وهابيسم را بيشتر ميكند. محمد بن نايف نيز با توجه به اينكه جنبههايي از اعتدال پدر خود ملك عبدا... را به ارث برده است اما هدف اصلي اش مبارزه با مخالفان حكومت آل سعود است. براي وي فرق نميكند چه كساني و چه گروهي مخالف باشند و بلكه مهم عدم اجازه عرض اندام به اين گروهها ست. رويكرد اين دو رهبر سياسي سبب ثبات در دستگاه حاكمه عربستان نخواهد شد و نگرانيهاي داخلي را در اين كشور بيشتر خواهد كرد. به همين دليل فضاي داخلي عربستان به جاي اينكه بيشتر به سمت مشاركت و دموكراسي پيش برود به سمت تقابل و كشمكش سوق پيدا خواهد كرد. اين افراد به حرف حكما و عقلاي منطقه به مانند آيتا... هاشمي گوش نخواهند دارد. در شرايط فعلي نيروهايي كه به آقاي هاشمي احترام ميگذاشتند عملا از قدرت در عربستان كنار گذاشته شدند و در حاشيه به سر ميبرند. جاي اين نيروهاي اصيل را كساني گرفتهاند كه دير آمدهاند و تلاش ميكنند خيلي زود قدرت خود را اثبات كنند. بنابراين دو راه بيشتر در جلوي پاي عربستان قرار ندارد. اول اينكه سرحكام اين كشور به سنگ بخورد و هزينههايي كه اين كشور در كشورهاي مختلف چون عراق، پاكستان، مصر و سودان و بسياري از كشورهاي ديگر ميكنند در نهايت به ضرر اين كشور و عليه اين كشور استفاده شود. وضعيت دوم در صورتي محقق ميشود كه اعتراضات داخلي و منطقهاي و قدرتهاي بزرگي چون آمريكا بيشتر عليه عربستان و حاكمان جديدش صورت بپذيرد.