«حسین شریعتمداری» در سرمقاله امروز «کیهان» نوشت:
درباره انتخابات دو مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری که روز جمعه با حضور پرشور مردم در سراسر کشور برگزار شد و نتایج حاصل از آن، گفتنیهایی هست که شاید در نگاه اول چندان به چشم نیاید و یا در هیاهوی تبلیغاتی این روزها، پنهان بماند. یادداشت پیش روی اشارهای گذرا به برخی از این نکات است.
1- این واقعیت میدانی - تاکید میشود میدانی- قابل تردید نیست که لیست مشترک سه گروه موسوم به اصلاحات، کارگزاران و حامیان دولت، در تهران، اکثریت آراء را به خود اختصاص داده است.
2- درباره لیست سه گروه یاد شده برای مجلس خبرگان در استان تهران گفتنی است که 8 تن از نامزدهای این لیست، با فهرست نامزدهای معرفی شده از سوی جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز مشترک هستند. بنابراین؛ 8نامزد مورد اشاره برای خبرگان را نمیتوان نامزدهای وابسته به سه گروه یاد شده تلقی کرد، بلکه این 8 تن اصالتا نامزدهای جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز هستند که سه گروه اصلاحات و کارگزاران و اعتدال از لیست جامعتین وام گرفته و در لیست خود جای داده بودند که مخالفت و اعلام بیاطلاعی اکثر آنان را در پی داشت. بنابراین اگرچه نامزدهای لیست مشترک سه گروه یادشده برای مجلس شورای اسلامی، در تهران بیشترین آراء را به خود اختصاص دادهاند ولی اکثریت قاطع نامزدهای مجلس خبرگان از حوزه استان تهران، به اصولگرایان تعلق دارند و نه اصلاحطلبان.
3- جریان یاد شده در حالی خود را پیروز انتخابات دو مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری معرفی میکند که اولا؛ اکثریت نزدیک به تمام نامزدهای مجلس خبرگان در سراسر کشور به جبهه اصولگرایان تعلق دارند و ثانیا؛ در مجلس شورای اسلامی نیز فقط حائز اکثریت در تهران هستند و در سطح کشور اکثریت نمایندگان مجلس دهم را اصولگرایان برعهده دارند، بنابراین جریان مزبور برخلاف ادعای تبلیغاتی - و البته زودگذر و بیدوام خود - برنده و پیروز انتخابات روز هفتم اسفند نیست.
4- دیروز، روزنامههای زنجیرهای و سایتهای داخلی و خارجی حامی جریان مورد اشاره، در اقدامی هماهنگ صفحات اول خود را با تیترهای درشت به پیروزی این جریان در انتخابات هفتم اسفند اختصاص داده بودند و از کنار این واقعیت غیرقابل انکار عبور کرده بودند، که «ایران فقط تهران نیست» و مجلس دهم با حضور همه نمایندگان تشکیل میشود و نه فقط نمایندگان تهران. گفتنی است در انتخابات ریاستجمهوری 88 نیز عدهای از فتنهگران با استناد به رأی بیشتر در تهران، اصرار داشتند آن برتری رأی را به حساب کل کشور جا بزنند که... بگذریم!
5- طی سی و چند سال گذشته، همواره در مجلسهایی که بعد از انتخابات ریاستجمهوری تشکیل شدهاند، اکثریت با نمایندگان حامی دولت - صرفنظر از این یا آن دولت- بوده است. مثلا - و فقط به عنوان مثال - در مجلس ششم که بعد از انتخاب آقای خاتمی تشکیل شده بود، 220 تن از نمایندگان جبهه اصلاحات حضور داشتند و حال آن که براساس آمار موجود از نتیجه انتخابات اخیر، مجموعه نمایندگان حامی دولت و اصلاحطلب و کارگزارانی مجلس پیشروی، نه فقط اکثریت ندارند بلکه در اقلیت نیز هستند و اکثریت با نمایندگان اصولگراست که اگرچه ضددولت نیستند - و نباید هم باشند - ولی تابلوی تعریف شده حامیان دولت را هم ندارند.
بنابراین به وضوح میتوان نتیجه گرفت؛ انتخابات هفتم اسفند برخلاف ادعای پرسر و صدای این روزها، نشانه اقبال مردم به دولت و حامیان آن نیست و رضایت ملت از عملکرد 3 ساله دولت محترم را در پی ندارد.
6- باید توجه داشت که جریان یاد شده طی چند ماه گذشته بیآن که دستاورد قابل توجهی از برجام نظیر لغو تحریمها، گشایش سوئیفت، برقراری روابط تجاری، سرمایهگذاری خارجی، گشایش اقتصادی، بازگشت داراییهای مسدود شده و... - که هیچکدام تحقق نیافته است - ارائه دهد، اصرار داشت از برجام با عناوینی مثل فتحالفتوح! بزرگترین دستاورد تاریخ ایران! و... یاد کند و در همان حال از انتخابات هفتم اسفند با عنوان «برجام 2» یاد میکردند. ولی نتیجه انتخابات به گونهای که شرح آن گذشت نشان داد مردم هوشیارتر از آنند که «از دست دادههای نقد» را با «وعدههای نسیه»! هموزن تلقی کنند!
7- این روزها رسانهها و برخی از مقامات آمریکایی و اروپایی با استناد به توهم پیروزی مدعیان اصلاحات در انتخابات هفتم اسفندماه، بر طبل توخالی «تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران»! میکوبند! و با نادیده گرفتن این واقعیت محسوس و غیرقابل انکار که اکثریت قاطع مجلس دهم نیز در اختیار اصولگرایان است، آرزوی همیشه بر باد رفته خود را به این خبر تبدیل میکنند که مدعیان اصلاحات با حضور حداکثری! در مجلس آینده، برای تغییر سیاستهای جاری ایران اسلامی تلاش خواهند کرد! این توهمپراکنی در حالی است که مدعیان اصلاحات بعد از عبور از چند مرحله ناموفق قبلی و شکستهای پی در پی، چارهای جز تمکین و تسلیم در برابر اصول و مبانی نظام ندیدهاند.
این جریان سیاسی، در مجلس ششم که اکثریت قاطع آن را در دست داشت - 220 نماینده از 297 نماینده آن دوره مجلس- به هوس تغییر در رفتار و ساختار نظام افتاد و با تصویب لوایح مغایر با قانون اساسی که از سوی دولت وقت - دولت اصلاحات - ارائه شده بود و تصویب چند طرح مشابه، خیال خام خود را دنبال کرد و تا آنجا پیش رفت که جمع قابل توجهی از نمایندگان مدعی اصلاحات مجلس ششم و تعدادی از دولتمردان وقت در اعتراض به ناکامی خود، ابتدا دست به تحصن زدند اما، نظام اسلامی با پشتوانه تودههای عظیم مردمی، راسختر از آن بود که با این حرکت کمترین خمی به ابروی خود بیاورد. و بعد از ناکامی تحصن که از حمایت گسترده و آشکار دولتهای خارجی برخوردار بود، نمایندگان مدعی اصلاحات و تعدادی از دولتمردان با اعلام استعفای خویش، اقدام به «خروج از حاکمیت» کردند که این حرکت نیز با بیاعتنایی نظام و مردم روبرو شد.
این جماعت در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 با مدیریت بیپرده مثلث آمریکا و انگلیس و اسرائیل، خیانت بزرگتری را به صحنه آورده و علیه حاکمیت خروج کردند. این اقدام خائنانه نیز راه به جایی نبرد و مدعیان اصلاحات - و نه همه اصلاحطلبان - در ادامه با تحریم انتخابات مجلس نهم، بار دیگر وزن خود را در مقابله با نظام اسلامی آزمایش کردند و باز هم مثل گذشته، شکست خوردند و سرافکندگی دیگری را به کارنامه خود افزودند.
امروزه اما، جریان یاد شده با درک این واقعیت که نظام اسلامی بیدی نیست که با این بادها بلرزد، به بستر قانون روی آورده و در انتخاباتی شرکت کردهاند که با همان ساز و کار همیشگی انجام میشود و این اعتراف صریح به ناکامی در خروج از حاکمیت، خروج علیه حاکمیت، تحریم انتخابات و... است. بنابراین برخلاف توهمپراکنی بیگانگان که با سکوت برخی از مدعیان اصلاحات نیز همراه است، بازگشت کنونی این جریان به شرکت در انتخابات حاصل تنبیه آنان از سوی ملت است و یک پیروزی بزرگ و مثالزدنی برای جمهوری اسلامی ایران و حاکمیت مقتدرانه آن تلقی میشود.
8- این روزها افرادی از جریان مزبور در حالی که در تبلیغات انتخاباتی خود از گشایش اقتصادی و بهبود معیشت مردم دم میزنند - بیآن که توضیح بدهند طی 3 سال گذشته چه گام مثبتی در این راه برداشتهاند- در همان حال شماری از آنها - و نه همه آنان - در اظهارات «یک خط در میان» خود، سعی دارند برخی از اصول و مبانی تعریف شده نظام، نظیر استکبارستیزی، حمایت از خط مقاومت در منطقه و تکیه بر توان داخلی در اقتصاد و... را زیر سوال کشیده و از حضور خویش در مجلس با عنوان تلاش برای تغییر و جابجایی این گزارهها یاد میکنند! که دراینباره، علاوه بر آنچه در بند قبلی آمده است باید گفت؛
9- ساختار نظام و حمایت تودههای دهها میلیونی مردم از آن به گونهای است که اولا؛ هیچیک از جریانات سیاسی، نمیتوانند کمترین تاثیری در تغییر ساختار و یا رفتار برگرفته از اصول نظام داشته باشند و اساسا رأی مردم به نمایندگان در محدوده وظایف قانونی و تعریف شده آنها در قانون اساسی است. و باید گفت؛ در دوره موسوم به اصلاحات، تمامی دولت، و اکثریت قاطع مجلس را در اختیار داشتید و از هیچ کوششی برای تغییرات یاد شده دریغ نکردید. خب! به کجا رسیدید؟
10- اگرچه سخن از پیروزی و شکست در انتخابات، سخن پسندیدهای نیست ولی به روال جاری و آنچه بر سر زبانهاست، جریان یاد شده در کلیت انتخابات هفتم اسفند شکست خورده است و ضمن آن که اکثریت مجلس دهم در اختیار اصولگرایان است، مجلس خبرگان نیز، اولا شرح وظایفی کاملا متفاوت با مجلس شورای اسلامی دارد و ثانیا، اکثریت نزدیک به تمامی آنها در سراسر کشور از لیست اصولگرایان برخاستهاند و عالمان وارسته و فرهیختهای هستند که طی سالهای متمادی بارها نشان دادهاند، تنها دغدغه آنان دفاع از اسلام، انقلاب، رهبری و نظام مقدس جمهوری اسلامی بوده و هست.
بنابراین برخی از ادعاهای این روزها تنها در قالب «لاف گزاف» قابل ارزیابی است و بیرون از این حد و اندازه، کمترین وزنی ندارد. و مخصوصا یکی دو تن از کسانی که زبان به لافهای گزاف مورد اشاره گشودهاند، از این واقعیت بیشتر از دیگران باخبرند و به نظر میرسد در پی آنند که با اینگونه توهمپراکنیها، به خیال خود، روی روحیه حزبالله و تودههای وفادار اثر منفی بگذارند ولی اینگونه لافها به حکایت آن شخص شبیه است که از او پرسیدند نامت چیست؟ و او برای ترساندن سؤالکنندگان گفت؛ «هیبتالله»! و طرفهای مقابل به کنایه پرسیده بودند «راست میگویی یا میخواهی ما را بترسانی»؟!