پس از نامه گروهی از هنرمندان، برخی از ایشان، خواستار ایجاد ساختاری برای جلوگیری از ورود نابازیگران و بازیگران جدید به سینما و تلویزیون و ضابطه مندی در این حوزه شدند؛ اما آیا اساساً امکان ضابطهمندی در حوزه هنر وجود دارد و میتوان برای اختصاص فرصت شغلی در سینما و تلویزیون، درها را بر استعدادهای این حوزه بست؟
به گزارش «تابناک»، پس از حواشی اخیر نامه بازیگران و جلسهای که این بازیگران با معاون سیمایِ رسانه ملی داشتند، ادبیاتشان تغییر کرد و خواستهشان مشخصاً بستن راه ورود بازیگران تازه به سینماست و از بازیگرانی سخن به میان آوردند که با پول وارد این عرصه شدهاند و نقشها را میخرند و در واقع این تعبیر را مطرح کردند که حقشان توسط این بازیگر تضییع شده است.
در این میان، باید در نظر داشت که برخی از این بازیگران زمانی که به تئاتر، سینما و تلویزیون وارد شدند، سابقه خاصی نداشتند و یکباره جذب شدند و برخی از آنها در طول دوران فعالیتشان به عنوان بازیگر، تجارب آکادمیک به دست آوردند و در واقع برخی از این گروه معترض، حکم رطب خوردهای را دارند که اکنون منافعش در تجویز منع رطب برای دیگران است!
این رویکرد در سالهای پیش نیز توسط برخی اعضای صنوف دیگر نظیر تدوینگران، فیلمبرداران، عکاسان فیلم و... مطرح شده و هر یک از آنها درخواست مشابهی مبنی بر اجبار پروژهها برای استفاده از اعضای عضو صنوف سینمایی مطرح میکردند که البته با توجه به نبود صنف سینمایی در نظام صنفی نظیر نظام پزشکی یا نظام مهندسی، این خواسته فراقانونی بوده و خواهد بود.
با این حال حتی اگر روزی نظام صنفی فعالان سینما و تلویزیون در مجلس تصویب و اجرایی شود و تنها اعضای صنوف بتوانند در سینما و تلویزیون فعالیت کنند، از عقل و منطق به دور است که در صنوف را بست و اجازه نداد، هیچ گروهی عضو صنوف شود و سپس تأکید کرد، تنها باید اعضای صنف بازیگران، کارگردانها و... با ضوابطی خاص فعالیت کنند.
شاید چنین قواعدی را بتوان برای قصابی، نجاری و حرفهای معمول در نظر گرفت؛ اما برای حرفههای غیرمعمول از جمله هنرمندان و نویسندگان چنین چارچوبی غیرقابل تعریف است، چون بسیاری از هنرمندان از جمله گروهی از مهمترین سینماگران تاریخ ایران و جهان، هیچ تحصیلات آکادمیک مرتبطی نداشتهاند و این تجربه و تحصیلات را سالها پس از ورود به این حرفه به مرور به دست آوردهاند.
در این عرصههای بیرحم ـ چه در ایران و چه در دیگر نقاط جهان ـ نمیتوان شرط مدرک و یا تجربه به عنوان دستیار و نظایر اینها را قرار داد. برای تک به تک تخصصهای سینما میتوان لیست بلندبالایی از چهرههای نامدار را معرفی کرد که بدون تحصیلات آکادمیک وارد این حرفه شدهاند و به واسطه استعداد ذاتی موفق بودهاند و طبیعتاً هزاران تحصیل کرده این رشتهها نیز به واسطه بیاستعدادی به هیچ نقطهای نرسیدهاند و در واقع تجربه نشان داده در عرصه هنر، تحصیلات آکادمیک یک مزیت است و نه یک شرط لازم.
انحصار فعالیت در صنوف سینمایی نیز بسیار خطرناک است، چون تجربه نشان داده هیچ ضابطه مشخصی برای عضویت در صنوف سینمایی وجود ندارد؛ برای نمونه، مشخص نیست چگونه میتوان عضو انجمن منتقدان سینما، انجمن فیلمبرداران، انجمن تدوینگران و... شد و در عین حال ظاهراً نمیتوان همزمان عضو چند انجمن شد، حال آنکه برخی چهرههای سینمایی در چند حوزه فیلمنامه نویسی، کارگردانی و تدوین موفق عمل کردهاند و آثار شاخصی از خود برجای گذاشتهاند.
به این شرایط اضافه کنید که برخی از سینماگران به شدت در صنوفشان در خانه سینما فعال هستند، در ورود بازیگران و کارگردانهای پولی به سینما نقش دارند و برخی پروژههای تولید شده اتفاقاً توسط همین اعضای صنوف که حتی کاندیدای کسب مسئولیت در صنوفشان بودهاند، اجرایی شده که نشان میدهد استفاده از اعضای صنوف برای پروژهها عمدتاً جنبه شعار دارد.
در آن سوی ماجرا، بسیاری از کارگردانها و بازیگران جوان که در چند سال اخیر سهم قابل توجهی از سینما را در اختیار گرفتهاند، اساساً عضو صنوف نیستند و یا به عبارت دقیقتر تا پیش از موفقیت به صنوف راهشان نداده بودند؛ بنابراین، در شرایطی که اساساً نظام صنفی قانونی وجود ندارد و بسیاری از صنوف کنونی سینما نیز کاملاً بر اساس روابط عضوگیری میکنند، غیرعقلاییترین راه برای ساماندهی ورود هنرمندان تازه به این عرصه، ایجاد وضعیت پروانه فعالیت برای هنرمندان و سپردن اختیار صدور مجوز به صنوف است.
البته بد نیست که منتقدان و نویسندگان سینمایی، بازیگران، کارگردانها، فیلمبردارها، تدوینگران و... ملزم باشند پس از ورود به پروژههای سینمایی و تلویزیونی عضو انجمنهای صنفی مرتبط در زیرمجموعه خانه سینما شود اما مشروط به اینکه این انجمنها درهایشان را بر روی همه اعضای جدید که تجربه تازهای در این حرفه داشتهاند، باز کنند و هنر را میراث خانوادگی شان ندانند.