بازی شهریورماه نفت آبادان و استقلال خوزستان را یادتان هست که تماشاچیها آب را در کیسههای نایلونی میخریدند؟ میدانید شهریور خوزستان یعنی چه؟ حالا این خاطره فراموش شده را بگذارید کنار چند فیلمی که احتمالاً همه شما در شبکههای مجازی دیدهاید؛ باز کردن شیر آب و بیرون آمدن چیزی شبیه شیر کاکائو. اینها همه آن چیزی است که از وضعیت آب آشامیدنی آبادان میدانیم و احتمالاً خبر نداریم که وضع در ماهشهر و هندیجان و بقیه شهرهای خوزستان وخیمتر است. راستش را بخواهید تصور من از فروش آب، همیشه تصور رمانتیکی بوده. این تصور رمانتیک تقصیر «اورهان ولی کانیک» شاعر ترک است و شعر استانبولاش: «زنگولههای آب فروشان که هیچ نمیایستد باز»
به گزارش روزنامه ایران، اینجا از زنگوله و فریاد دوره گردهای آب فروش خبری نیست. مردم پشت پنجره منتظر سررسیدن سه چرخهها و گاریها و وانتهای آب فروشان هستند. هر خانه لااقل روزی یک گالن 20 لیتری آب برای آشامیدن و دم کردن چایی لازم دارد. بگذریم از حمام و شست و شوی ماشین و لباس که باید آخر سر با آب تصفیه شده، آبکشی کرد. خوزستانیها یک واژه خوب برای توصیف آب دارند؛ «لجن.»
من نتوانستم آمار دقیقی از بیماریهای کلیوی به دست بیاورم اما با هرکسی که حرف زدم یا خودش یا یکی از اعضای خانوادهاش به این بیماری مبتلا بود. چند نفر از مصاحبه شوندهها درگیر دیالیز بودند و یک نفر هم پدرش را به دلیل نارسایی کلیه از دست داده بود.
حسین بندری اهل خیابان شریعتی ماهشهر در یک رستوران کار میکند: «برای تهیه آب سالم هزار جور دردسر داریم. روزی یک گالن 20 لیتری هم که مصرف کنیم، میشود ماهی 90 هزار تومان. یعنی گالنی 3 هزار. آبی که از تصفیه خانهها میخریم بد نیست. شوری ندارد اما تصفیه خانه به تصفیه خانه هم فرق میکند. اگر اینجا زندگی کرده باشید، متوجه مزه آب هر تصفیه خانه میشوید.»
در ناحیه صنعتی ماهشهر سه تصفیه خانه و در ماهشهر قدیم چند تصفیه خانه دیگر فعال هستند. این تصفیه خانهها به شکل خصوصی اداره میشوند و به گفته اهالی، محصول هر کدام هم متفاوت است. ماهشهریها به آبی که درست تصفیه نشده باشد «دو مزه» میگویند. یکی از کارکنان ناحیه صنعتی که نمیخواهد نامی از او برده شود، میگوید: «من دوستی دارم که آب تصفیه میکند ولی خود من از او آب نمیخرم. آب تصفیه خانهاش دو مزه است. فیلترها را باید هر ماه یک بار عوض کند اما میگوید صرف ندارد و هرچند ماه یک بار عوض میکند. بعضیها هم ممکن است وجدانشان را زیر پا بگذارند و آب را قاطی کنند. یک بار آب دو مزه خریده بودم که خانمم همه را ریخت دور. برای همین میروم از کارخانه یخ، آب میخرم.»
خرید آب یک طرف و نصب دستگاه تصفیه در منازل و رستورانها و مغازهها هم یک طرف. حسین بندری میگوید: «خرید آب کفاف نمیدهد. اینجا همه در خانه دستگاه تصفیه دارند. با آب لوله کشی حتی نمیشود لباس شست. ما بعد از دوش گرفتن یا شست و شوی لباسها، با آب تصفیه خودمان را یا لباسمان را آب میکشیم. حتی توی کارواش آخر سر باید آب تصفیه شده روی ماشین بریزند که شوره نزند. الان هفت هشت سالی میشود که این وضع را داریم. میگویند به خاطر خشکسالی است. چه میدانم؟ مادرم هر دو کلیهاش را از دست داده. آنقدر سنگشکن کرد که دیگر جواب نداد. الان دیالیز میکند.»
او میخواهد که دستگاههای تصفیه رستوران را از نزدیک ببینم: «برای پخت غذا مجبوریم روزی یک بار فیلترها را عوض کنیم. هزینه عوض کردن فیلتر هر دستگاه هم 15 هزار تومان است. ما اینجا 6 تا دستگاه تصفیه داریم. آب هم میخریم ناچاریم. آب لوله کشی لجن خالی است. صبح 5 دقیقه باید شیر آب را باز بگذارید که لجن آب برود و بتوانید صورتتان را بشویید.»
این را هم به موضوع اضافه کنید که همان آب لولهکشی یا به قول خوزستانیها لجن، چند ساعتی بیشتر در روز در دسترس شهروندان نیست. یکی دو ساعت صبح و یکی دو ساعت هم بعد از ظهر. به همین دلیل اهالی ناچارند تانکر و پمپ بخرند تا لااقل دستگاه تصفیهشان چیزی برای تصفیه کردن داشته باشد. علیرضا مهدوی از اهالی خیابان «نهضت سواد آموزی» محله «کاریابی» ماهشهر این وضعیت را به خوبی توصیف میکند. مادر او هم بیمار دیالیزی است:
«همین آب لجن لولهکشی هم روزی چند ساعت بیشتر نیست. مجبوریم تانکر بخریم. تانکر هم ماهی یک بار پر از لجن و شن و جلبک میشود و تمیز کردنش هم به این سادگیها نیست؛ نمیشود وارد تانکر شد. مگر اینکه همه اتصالات را باز کنیم و یک طوری بشوییم و دوباره ببندیم. سوختن پمپ هم یک طرف؛ بس که پمپ رسوب میگیرد، از کار میافتد. همین مدت ما دو تا پمپ عوض کردیم. هرچقدر هم دستگاه تصفیه میخریم، به یک سال نکشیده میسوزد. حداقل هفتهای سه بار باید فیلترها را عوض کنیم. فیلترهای کوچک، جنس خوب و بد دارد که ما مجبوریم 2 هزار تومانیاش را بخریم. شما خودتان تشریف بیاورید منزل، فیلترهای دستگاه را عوض کنید بعد فردا برگردید ببینید چه خبر است! من مادرم را بردم اداره آب گفتم دیالیز میکند به ما رحم کنید، گفتند وضع آب از دست ما خارج شده، ماهم مثل شما. فامیل ما همه مشکل کلیه دارند.»
عباس خسروی ممبینی از اهالی فاز هفت ماهشهر هم دقیقاً همین حرفها را تکرار میکند: «قبل از اینکه تانکر نصب کنیم، روزی چند ساعت آب داشتیم یا اصلاً نداشتیم. الان هم که تانکر گذاشتهایم، پر از لجن و شن و ماسه میشود یا یکسره پمپمان میسوزد. چند وقت پیش پمپ را عوض کردیم دو هفته بعد دوباره سوخت. بعد گفتیم یک دستگاه هم بگذاریم قبل از تانکر که مثلاً لجن وارد تانکر نشود اما باز هم جوابگو نیست. الان تانکر ما را ببینی پر لجن شده. همه همسایههای ما سنگ کلیه دارند.»
او برایم توضیح میدهد که هزینه تعویض فیلتر دستگاههایی که قبل از کنتور و تانکر نصب میشوند 60 هزار تومان است که حداکثر 20 روز دوام میآورد.
اداره آبفای شهرستان آبادان پیش از این اعلام کرده بود که علت شوری و پایین بودن کیفیت آب، پایین آمدن دبی رودخانههای کارون و اروندکنار و پیشروی آب دریاست. مسئولان این اداره از وزارت نیرو خواسته بودند که میزان خروجی سدها را افزایش دهند تا آبهای خلیج فارس در بستر کم آب رودها پیشروی نکند. اما موضوع فقط این نیست. چندی پیش عیسی کلانتری، مشاور معاون اول رئیسجمهوری در امور آب، کشاورزی و محیطزیست، عنوان کرد شوری آب زیر سد گتوند 5 و نیم برابر آبهای خلیج فارس است. این سد که یکی از بزرگترین سدهای کشور و پایین دستترین سد رودخانه کارون است، میلیونها تن نمک کوههای اطراف را در خود حل کرده و کارون را به یک شورآبه بزرگ تبدیل میکند. شورابهای که حیات 420 هزار هکتار از زمینهای کشاورزی جلگه خوزستان را تهدید میکند.
پیشروی آب شور دریا از یک سو و حمله کارون شور به نهرها از سوی دیگر آب شهرهای ساحلی استان را تبدیل به آب نمک میکند. از آن گذشته به دلیل پایین آمدن دبی یا میزان ورودی آب، پمپها آب را همراه با لجن، جلبک و شن و ماسه وارد شبکه آبرسانی میکنند.
سمیه مدنی از اهالی محله سیدعباس آبادان در یک جمله به خوبی وضعیت آب خوزستان را توصیف میکند: «ما آبهای نیلگون خلیج فارس را نوش جان میکنیم!» او پدرش را به دلیل عفونت کلیه از دست داده و چندان تمایلی به حرف زدن ندارد: «خدا به همه ما رحم کند؛ هوای مسموم و آب مسموم همه را زمینگیر کرده. بچههای ما چه گناهی کردهاند؟»
بنابر اعلام فرمانداری آبادان 17 درصد از مردم این شهر در مناطق روستایی بخش مرکزی و اروندکنار زندگی میکنند که به رغم اقدامات فراوانی که برای ماندگاریشان در روستا انجام شده، ادامه زندگی آنها با چنین وضعیتی در این نواحی با ابهام رو به روست. زیرا در روستاها، مسأله فقط آب آشامیدنی نیست بلکه سوختن زمینهای کشاورزی بر اثر غلظت شوری آب و از بین رفتن دام نیز هست. مسئولان محلی، مهمترین و پرچالشترین مسأله آبادان را «آب» میدانند. آبی که دیگر مایه حیات نیست. آبی که میسوزاند و از بین میبرد.