سحرگاه پنجم خرداد 1287، مته های حفاری گروه اکتشافی ویلیام ناکس دارسی انگلیسی گنج سیاهی از دل زمین در مسجدسلیمان بیرون آورد که منشا تحول در ایران و خاورمیانه شد. کشف نفت در مسجدسلیمان به عنوان اولین اکتشاف نفتی در خاورمیانه توجهات جهانی را به این شهر جلب کرد و مسجد سلیمان به خاورمیانه اهمیتی استراتژیک بخشید.
اما کسی تصور نمی کرد این شهر که روزی اتوپیای(آرمان شهر) ایران بود به سرنوشتی دچار شود که هم اکنون از ابتدایی ترین امکانات شهری نیز محروم باشد.
اگر به این شهر مظلوم و محروم سفری داشته باشید و مردمان مظلوم اش را ببینید متوجه می شوید که از اتوپیایی و آرمانی بودن آن چیزی جز فقر، بیکاری ( طبق آخرین آمار با 46 درصد بیکاری در صدر بیشترین آمار بیکاری در کشور)، فلاکت، تبعیض و به طور کلی محرومیت نمی توان دید. شهری که مردمانش نه تنها از این نعمت خدادادی در جهت رفاه و آسایشی که حقشان است خیر و سودی نبردند، بلکه سلامتی و حیات انسانی، اجتماعی و طبیعی آن نیز در معرض خطر قرار گرفته است.
مسجد سلیمان مانند پدری است که همه دارایی خود را صرف فرزندان خود کرده و حال که فرزندانش بزرگ شدهاند، آن را به حال خود رها کردهاند. روزی مشیرالممالک قاجاریه که از مسجدسلیمان آنروز بازدید و از وجود آنهمه امکانات ابراز تعجب نموده بود درخاطراتش با ذکر رونق اقتصادی و امکانات وسیع موجود در مسجدسلیمان بواسطه کشف نفت نگاشته بود:
«ازبلندای تپه ای به شهرمسجدسلیمان می نگریستم و گریه ام گرفته بود که چرا این همه امکانات دراین شهراست ولی درتهران نیست؟!».
حال که شرایط کنونی این شهر را می بینیم چقدر شنیدن و خواندن این جمله مشیرالممالک قاجاریه می تواند دردناک باشد. گنجی به نام نفت که می توانست این شهر را به مدرن ترین، پیشرفته ترین و در عین حال پرنشاط ترین شهر ایران و خارومیانه تبدیل کند، هم اکنون به رنجی تبدیل شده که عقده های روحی آن بر وجود تمامی مردمان آن سایه افکنده و این شهر هم اکنون نه یکی از پیشرفته ترین، مدرن ترین و یا با نشاط ترین که یکی از توسعه نیافته ترین شهرهایی است که هیچ نشانه ای از رفاه نسبی و نشاط و امید در آن دیده نمی شود و این چنین است که پنج خرداد تبدیل به بزرگترین رنج مردمان این شهر شده است.
سوال اساسی مردم مسجدسلیمان، لالی، هفتکل و دیگر شهرهای نفت خیز خوزستان این است که چرا نباید از ده ها هزار میلیارد دلار درآمدهای نفتی خود سهمی داشته باشند؟ در واقع سوال همیشگی مردمان بختیاری این شهرها این است که چرا دولتمردان 2 درصد درآمدهای نفتی مصوب شده در قانون را به این مناطق اختصاص نمی دهند؟
آیا آن ها نباید از حدود ۱۵۰ هزار بشکه نفتی که روزانه از زیر پایشان بیرون کشیده می شود حقی داشته باشند؟(جدیدا رئیس جمهور هم وعده 3 درصد را داده). مردمی که شب بر روی منابع عظیم نفت و گاز می خوابند اما صبح نانی بر سر سفره هایشان وجود ندارد که بخواهند ارتزاق کنند. این مردم مظلوم نفت را بر سر سفره هایشان نمی خواهند بلکه نانی از این نفت می خواهند تا بتوانند امورات خود را بگذرانند.
طبق برآوردها، اگر قیمت نفت در هر بشکه را 50 دلار در نظر بگیریم و آن را ضرب در 150 هزار بشکه کنیم؛ سالیانه حدود 2500 میلیارد تومان نفت مسجدسلیمان برای کشور عایدی دارد؛ 2 درصد آن می شود 50 میلیارد تومان. این 2 درصد می تواند مسجدسلیمان را متحول کند اما متاسفانه شاهد پرداخت آن نبوده و نیستیم. لازم به یادآوری است که در دولت های نهم و دهم که قیمت نفت تا 140 دلار در هر بشکه هم رفته بود و درآمدهای نفتی کشور در این دوره بیش از 60 درصد کل درآمدهای نفت در طول تاریخ فروش نفت کشور بود نیز تحولی در این شهر اتفاق نیفتاد.
علاوه بر این، سوال مهم دیگر این است که چرا شرکت نفت اصل CSR یا همان اصل مسئولیت اجتماعی( Corporate social responsibility ) را اجرا نمی کند؟
براساس این اصل، آسفالت کردن جاده ها، ساخت بیمارستانها و درمانگاهها و مدارس و ایجاد امکانات رفاهی همچون باشگاههای ورزشی و تفریحی، از گذشته به عنوان بخشی از مسوولیت اجتماعی شرکت نفت و شرکتهای تابعه آن تعریف شد و ساکنان مناطق برخوردار از نفت و گاز، همواره از امکاناتی بیش از سایر مناطق که نه توسط سازمانهای مرتبط بلکه توسط شرکت نفت فراهم شده بود برخوردار می شدند. مسجدسلیمان در گذشته به خوبی در گذشته توسط این اصل منتفع می شد اما اکنون خبری از اجرای این اصل نیست.
در نهایت باید گفت؛ نفت، به مثابه یک ثروت ملی طبیعتا به عموم مردم ایران تعلق دارد، اما ساکنان مناطق نفتخیز نیز انتظار دارند و حق دارند از این ثروت بیشتر بهره مند شوند چرا که به دلیل مجاورت،طبیعتا دشواریهای وجود تاسیسات نفت و گاز را هم متحمل شده اند.
این روز را علی رغم رنج های بی کرانش گرامی می داریم.