چهار مأمور قلابي كه سوار بر پرشياي مشكي رنگ از رهگذران سرقت ميكردند، محاكمه شدند.
به گزارش جوان، تيرماه سال 94، گزارشهاي مشابه از زورگيري مأموران قلابي با خودروي پرشياي مشكي رنگ در خيابانهاي شهرري به مأموران پليس گزارش شد.
در حالي كه هر روز بر تعداد شاكيان اضافه ميشد، مأموران پليس هنگام گشتزني كه در يكي از خيابانهاي شهرري به يك پرشياي مشكي رنگ با چهار سرنشين مظنون شدند و خودرو را تحت نظر گرفتند.
وقتي مأموران پليس به راننده فرمان ايست دادند، او با فشار روي پدال گاز از محل دور شد، اما در جريان تعقيب و گريز مجبور به توقف شد.
بررسي سوابق سرنشينان خودرو نشان داد كه آنها از مجرمان سابقهدار هستند كه قبلاً به اتهام سرقت بازداشت شدهبودند. همچنين معلوم شد كه اين افراد همان مجرمان تحت تعقيب هستند.
سردسته باند كه جواد نام داشت در شرح ماجرا گفت: چند ماه قبل با دوستانم تصميم گرفتيم براي كسب درآمد در پوشش پليس از رهگذران زورگيري كنيم، بنابراين وقتي رهگذري را در خياباني خلوت ميديديم كه كيف يا تلفن همراه داشت، با تهديد به اينكه پليس هستيم او را سوار خودرو ميكرديم و بعد از سرقت اموالش او را رها و فرار ميكرديم. سهعضو ديگر باند كه داريوش، افضل و رضا نام داشتند حرفهاي سردسته را تأييد كردند.
پرونده بعد از كامل شدن تحقيقات به شعبه دهم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد.
يكي از 38 شاكي پرونده در جلسه رسيدگي در شرح ماجرا به هيئت قضايي گفت: يك شب از محل كار برميگشتم كه پرشياي مشكي رنگ راهم را سد كرد. به جز راننده سه مرد ديگر سوار بودند كه يكي از آنها پياده شد و خودش را مأمور پليس معرفي كرد.
او گفت به جرم حمل مواد مخدر به من مظنون هستند و بايد همراهشان بروم. مقاومت كردم و سعي كردم آنها را متقاعد كنم، اما قبول نكردند و به زور مرا سوار خودرو كردند. در راه خواستم كارت شناسايي نشان دهند، اما با توهين و عصبانيت گفتند به تو ربطي ندارد. كمي كه از محل دور شديم با تهديد، گوشي، لپتاپ و پولهايم را سرقت كردند و من را از ماشين بيرون انداختند و فرار كردند.
شاكي ديگر هم گفت: شب حادثه مقداري پول از صاحبكارم گرفتهبودم تا براي خانوادهام بفرستم. در راه متوجه شدم پرشياي مشكي رنگي با چهار سرنشين مرا تعقيب ميكند. اهميت ندادم تا اينكه نزديك شدند و اسمم را پرسيدند. گفتم محمد هستم و بلافاصله جلوي پايم ترمز كردند و پياده شدند. يكي از آنها جلو آمد و مدعي شد، مأمور است و بايد مرا به خاطر كار خلافي كه انجام دادهام، در اختيار پليس امنيت قرار دهند. ترسيده بودم و با زور من را سوار ماشين كردند.
سپس تهديدم كردند براي آزاديام هرچه پول همراه دارم، تحويل دهم. اعتراض كردم، اما يكي از آنها با داد و فرياد گفت اينقدر جرمت سنگين است كه اگر تو را تحويل دهيم، امكان دارد اعدام شوي. از شنيدن كلمه اعدام تنم لرزيد و تلفن و هرچه پول داشتم را به آنها دادم.
بعد از مطرح شدن شكايتها سردسته باند در جايگاه قرار گرفت و گفت: بعد آزادي از زندان تصميم گرفتم دست به سرقت نزنم تا اينكه روزي با دوستانم براي تفريح به محلي خارج از تهران رفته بوديم.
از آنجاكه همه مشكل مالي داشتيم يكي از بچهها پيشنهاد داد به عنوان مأمور اموال رهگذران خيابان را سرقت كنيم. وسوسه شديم و قبول كرديم. يكي از دوستانم كه پرشياي مشكي رنگي داشت، با ما همدست شد تا با خودروي او نقشهمان را عملي كنيم.
چند هفته بعد طبق نقشه چهار نفري در خيابانهاي خلوت حوالي شهرري پرسه ميزديم. بعضي از عابراني كه كيف، لپتاپ يا تبلت داشتند را زير نظر ميگرفتيم و به بهانهاي او را سوار ماشين ميكرديم و بعد از دور شدن از محل با تهديد، اموال و پولهايشان را سرقت ميكرديم.
بعد اين توضيحات، سه متهم ديگر نيز با تأييد صحبتهاي او در آخرين دفاعشان گفتند پشيمان هستند و از دادگاه تقاضاي تخفيف در مجازات كردند. در پايان هيئت قضايي براي صدور رأي وارد شور شد.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.