گزیده اظهارات حسین جابری انصاری در گفتوگو با «شرق» را در ادامه میخوانید:
* در تمام دوران بعد از انقلاب اسلامی، برخی از مفاهیم عمومی حاکم بر سیاست خارجی کشور، ثابت باقی مانده است اما در تطبیق عملی اصول و انطباق آن با موضوعات و اجتهاد در موضوعات و شرایط زمانی و مکانی متفاوت مبتنی بر برنامههای دولتها و مبتنی بر نقشآفرینی افرادی که مسئولیتها را برعهده داشتند، همواره تفاوتها و تمایزهای قابلتوجهی وجود داشته است.
* همواره معتقد بودم خطاب سیاسی ما نیاز به اصلاح دارد. در سیاست منطقهای، تأکید بر برخی از عناصر باید کاهش پیدا کند و تأکید بر برخی عناصر جایگزین دیگر باید افزایش پیدا کند. در سطح اجرا نیز معتقد به تطبیق اصول کلی سیاست خارجی با مسائل و موضوعات با اجتهادات نو در چارچوب اصول و رویکردهای کلان کشور بودهام.
* یکی از ابعاد کمتر مورد توجه قرارگرفته در گفتمان سیاست خارجی گذشته ما و همینطور در اجرا، بُعد انسانی موضوعات بود. جمهوری اسلامی ایران براساس اصول و مبانی خودش نمیتواند نسبت به مسائل انسانی بیتوجه باشد. بُعدی از رویاروییها و بحرانهای جاری در منطقه، بُعد انسانی آن است و فاجعه انسانی بزرگی در جریان است. بنابراین ما هم در خطاب و گفتمان سیاسیمان نیازمند تأکید بر این عنصر از عناصر معنایی و اصول سیاست خارجیمان بودیم. در این دوره سعی شد که این عنصر برجسته شود و در اجرا هم، بروز پیدا کند.
* یکی از چارچوبهای اقدامات ما در این دوره در ارتباط با بحران سوریه و دیگر بحرانهای جاری در منطقه، توجه به بُعد انسانی است تا هرچه زودتر زمینههای کمک به پایان این بحرانها فراهم شود یعنی میزان فاجعه انسانی کاهش پیدا کند از هر اقدامی که منجر به کاهش تنش و درگیری در مناطق مسکونیترِ نقاط بحرانی منطقه شود، حمایت میکنیم. این نکته در چارچوب اصول ما میگنجد و در گفتمان سیاست خارجی ما هم باید بازتاب پیدا کند. بنابراین در ابعادی مثل بُعد انسانی منازعات سیاسی جاری در منطقه ما معتقد بودیم نیاز به اجتهادهای نو داریم و نیاز به توجهات نوتر و براساس این چارچوب و استنباطی که از اصول کلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی داشتم و عناصر معنابخش آنچه جمهوری اسلامی ایران نامیده میشود و همینطور برنامههای دولت و وزارت امور خارجه در دوره فعلی، اجتهادهایی انجام دادم و در این مسیر حرکت کردم.
* ما از ابتدای بحران سوریه اعلام کردیم با خواستهها و مطالبات مشروع ملت سوریه مانند ملتهای دیگر برای تغییر و اصلاح هیچ مخالفتی نداریم، اما آنچه مورد مخالفت جمهوری اسلامی ایران است، مخالفت با مداخله خارجی برای تحمیل خواستههای دیگر بر دولت و ملت سوریه و مخالفت با استفاده ابزاری از تروریسم برای تحقق اهداف خاص سیاسی است.
* ما از ابتدا با مطالبات برای تغییر و اصلاح مخالفت نداشتیم و این را حق طبیعی بخشهایی از ملت سوریه میدانستیم که خواهان تغییر و اصلاح هستند اما با تبدیل این موضوع در قالب خواستههای مداخلهگران خارجی در سطح منطقه و جهان که مسئلهشان مسئله مطالبات مردم سوریه نبود، مسئلهشان تسویهحساب مسائل تاریخی و مبتنی بر منافع خودشان با دولت سوریه بود، مخالف بودیم چون دولت سوریه در چند دهه گذشته در بیتالطاعه برخی از قدرتهای منطقهای و بینالمللی نبود و سیاست خاص و مستقلی را در مسائل مختلف منطقهای و بینالمللی دنبال میکرد.
* در چارچوب اصول سیاست خارجی منطقهای جمهوری اسلامی ایران و به طور مشخص در ارتباط با بحران سوریه، اقتضا میکند معارضه از تروریستها متمایز شود. از ابتدای بحران سوریه هم ما ارتباط با برخی از شخصیتها و گروههای معارضه را در دستور کار داشتیم اما در قالب نشست آستانه این بروز بیشتر و بهتر و برجستهتری پیدا میکند؛ به این معنا که ایران وقتی در چارچوب آستانه در کنار روسیه و ترکیه و در کنار هیئتهای دولت سوریه و معارضه سوریه مینشیند، در واقع به این معناست که وجود معارضه سوریه را به شکل ضمنی، به رسمیت شناخته است.
* دیدارهای دورهای که در سوریه دارم برای تبادلنظر در ارتباط با آخرین تحولات جاری است و مواردی که نیاز به رایزنی و نزدیکشدن مواضع به یکدیگر احساس میشود. به طور طبیعی در این دیدارها کمیته سیاسی را برگزار و با قائممقام وزیر خارجه سوریه جزئیات را بررسی میکنیم و مسائل کلان و اساسی را هم در ملاقاتی که با آقای بشار اسد داریم، مطرح میکنیم. این دور هم با آقای ولید معلم، وزیر خارجه سوریه، نخستوزیر و برخی مقامات سوریه ملاقات داشتم. در این دیدار هم ما آخرین وضعیت تحولات آستانه و ژنو را به لحاظ سیاسی مرور کردیم و همینطور برخی مسائل، سؤالات و ابهاماتی که مطرح بود، مورد تبادل قرار گرفت و همینطور آخرین وضعیت میدانی و تحولات موجود در صحنه سوریه را هم مرور کردیم. این دیدارها فرصتی است برای مرور آخرین وضعیت و نزدیکی مواضع دو کشور.
* در همه کشورها نهادهای مختلفی در سیاست خارجی تأثیرگذار هستند، ایران هم استثنا نیست. برخی از نهادها در مسیر عملی سیاست خارجی، تأثیرگذاری خودشان را دارند اما برای اینکه بتوان یک سیاست معنادار و هدفمند را دنبال کرد، در برخی از قالبها باید هماهنگی صورت بگیرد. اصل طبیعی این است که این هماهنگی در قالب راهبرد کلان کشور و نهادهای جامع ملی که همه نهادهای کشور را در دل خودشان جای دادند، صورت گیرد. بنابراین در مسائل منطقهای یک اصول کلی و یک راهبرد کشوری داریم و نهاد جامعی به نام شورای عالی امنیت ملی داریم که همه این نهادهای مؤثر در مسائل سیاست خارجی به شمول وزارت خارجه و دیگر نهادهایی که شما نام بردید (سپاه قدس)، در قالب آن شورا در کنار همدیگر قرار میگیرند.
* به طور طبیعی در سطح مسائل اجرائیتر، شخص وزیر خارجه و مسئولان نهادهای دیگر و همینطور معاونان ذیربط در مسائل ریزتر دائما این هماهنگیها و ارتباطات را دارند. این یک امر روزمره است یعنی هیچ روزی نیست که ارتباط و هماهنگی بین نهادهای مؤثر در سیاست خارجی وجود نداشته باشد و بههیچوجه این مسئله مربوط به افراد نیست. یعنی یک فرد ویژگی منحصربهفردی در این زمینه ندارد، فرد در جایگاهی که قرار میگیرد معنا پیدا میکند از این لحاظ و به اقتضای جایگاهی که دارد، باید در جزئی از هماهنگیها نقشآفرینی کند و این طبیعت معاونت عربی و آفریقای وزارت امور خارجه است. به دلیل تداخل با مسائل منطقهای به طور طبیعی این هماهنگیها و ارتباطات با نهادهای دیگر بهطور روزمره است.
* ما در قالب موضعگیری اولیه که در مورد بحران قطر انجام دادیم، نگاه و رویکردمان را نسبت به این بحران اعلام کردیم. در سفری هم که من به قطر داشتم و دیداری که با مقامات این کشور انجام شد، در قالب سیاست کشور، گفتوگوهایی با طرف قطری انجام شد. ما در چارچوب اصول سیاست خارجیمان با بحران قطر یا با بحرانهای دیگر مواجه میشویم، نگاه لحظهای و مرحلهای کوتاهمدت نسبت به حوادث نداریم. صراحتا به مقامات قطر گفتم که ما بههیچوجه به دنبال ریختن بنزین بر آتش اختلافات شما با همسایگان نیستیم.
* ما با تلاش عربستان سعودی برای اِعمالِ هژمونی و سلطهطلبی و سیطرهخواهی بر کشورهای همسایه مخالف هستیم. این اصل سیاست خارجی ماست. ایران به دنبال هژمونی بر همسایگانش نیست و به طور طبیعی با اینکه یکی از همسایگان بخواهد بر دیگر همسایگان سیطره و سلطه پیدا کند، همراهی نخواهد کرد. ما با اینکه یکی از بازیگران، هر کشوری که باشد، دنبال سلطه باشد، مخالفت صریح داریم. درعینحال بههیچوجه از تشدید درگیریها و اضافهشدن مشکلات بر مشکلات موجود در منطقه هم خوشحال نیستیم و از آن استقبال نمیکنیم برای اینکه معتقدیم محیطی که ما در آن زندگی میکنیم، کوچک است و بالارفتن درگیریها حتي بین دیگران که شما در آن حضور مستقیم ندارید، بر شما هم منعکس خواهد شد.
* ما در مواجهه با بحران قطر درعینحال که به دنبال تشدید درگیری و اضافهشدن مشکلات نیستیم و معتقد هستیم باید با گفتوگوی مسالمتآمیز و رودررو بین طرفهای اختلاف، این منازعه حلوفصل یا حداقل مدیریت شود، درعینحال بهصراحت با اِعمال سیاست مبتنی بر هژمونیطلبی از سوی یکی از همسایگان بر همسایگان دیگر مخالف هستیم و معتقدیم استقلال و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی همه کشورهای منطقه باید محترم شمرده شود - تمام بازیگران دیگر - این چارچوبهای سیاست ماست و مبتنی بر این چارچوب با بحران قطر و عربستان هم تعامل کردیم.
* مواضع ما مبتنی بر نظرات آقای رئیسجمهور و تصمیمات نهادهای حاکمیتی کشور است.
* رابطه ایران و کویت کاهش پیدا نکرده است. سطح روابط بین ایران و کویت روابط کامل سیاسی و دیپلماتیک است و هیچ تغییری در آن ایجاد نشده؛ نه از طرف کویت و نه از طرف ایران، فقط برخی از کشورها به طور موقت سُفرایشان را برای مشورت فراخواندند که کویت جزء آن چند کشور است ولی تغییری در سطح روابط داده نشده است. رابطه وقتی کاهش پیدا میکند که رسما دولتی اعلام کند رابطهام را به فلان سطح کاهش دادم. فراخوان سفیر برای مشورت ولو پنج سال طول بکشد، موجب کاهش سطح کامل روابط دیپلماتیک و سیاسی نخواهد شد. این مفهوم به لحاظ حقوق دیپلماتیک و کنسولی و روابط بینالملل کاملا روشن است.
* کویت در همسایگی این منطقه پر از تنش در وسط این اختلافات و منازعات جاری قرار دارد. در یکی دو دهه گذشته معمولا کویت تلاش کرده تا حدی که میتواند از ورود مستقیم به درگیریها و اختلافات و منازعات جاری پرهیز کند اما در چند سال اخیر بهویژه بعد از حوادثی که در ارتباط با روابط عربستان با ایران اتفاق افتاد و قطع روابطی که از سوی عربستان انجام شد، همه کشورهای منطقه ازجمله کویت در معرضِ فشارِ خلاف قاعده عربستان سعودی قرار گرفتند تا اقدامات سعودیها را تکرار کنند. کویت در واقع تلاش کرده این کار را انجام ندهد اما درعینحال نوعی تجاوب (یعنی جوابدادن) هم نسبت به خواستههای سعودی داشته باشد، یعنی به یک معنا، به این مطالبات و خواستههای عربستان پاسخ دهد، یعنی جمعِ بین نقایض کند. باید تأکید کنم هیچ ارتباطی بین ایران و پروندهای که اعلام شده وجود ندارد، یعنی هیچ ارتباطی بین جمهوری اسلامی ایران با پروندهای که مستندِ این اقدام اخیر کویت شده، وجود ندارد و دولت کویت هم اطلاع دارد و این را میداند.
* هیچ کسی (از گروهک عبدلی) اینجا نیست. آنها اتباع کویت هستند. در احکام اولیه برای تعدادی از آنها حکم برائت صادر شده بود. در احکام نهایی مراجع عالی قضایی کویت دوباره زندان چندساله برای این تعداد در نظر گرفته شده، ظاهرا این تعداد خودشان را برای اعمال این حکم نهایی به مرجع قانونی معرفی نکردند. بههرحال، این مسئله یک مسئله داخلی کویت است. ما در هیچ سطحی از سطوح، دخالتی در این موضوع نه از ابتدا و نه در سیر قضیه تا به امروز نداشتهایم. معتقدیم اقدام جدید در اثر اعمال فشار عربستان سعودی بعد از حوادث قطر و بحران در روابط با قطر است. عربستان در بحران قطر آنگونه که طراحی کرده بود، به نتیجه نرسید و قطر در برابر عربستان تسلیم نشد و این بحران ادامه دارد. عربستان باید سیاست یکجانبه و سلطهطلبانهاش را تغییر دهد و الا تغییری اتفاق نخواهد افتاد.
* ما معتقدیم رهبری کویت و حکمتی که دارد و تلاشی که در تمام سالهای گذشته کرده برای اینکه در معرض این تندبادها و توفانها به شکل مستقیم قرار نگیرد، کویت را از این مرحله و از این موضوع خارج خواهد کرد و وارد مرحله جدیدی خواهد شد ولی واقعیت این است که عربستان سعودی در حال تحمیل مسائل و مشکلات خودش بر همه همسایگانش است. در حقیقت به قول مثل ایرانی، عربستان از همه همسایگان میخواهد که به او کمک کنند تا شوهرداری کند. این را هم از طریق فشار و اعمال زور و رعب و وحشت و استفاده از همه ابزارهایی که در اختیار دارد، انجام میدهد.
* سیاست عربستان سعودی رعبآفرینی و وحشتآفرینی و اعمال زور بر همسایگان است و البته همه همسایگان هم تقریبا اکثرشان تلاش میکنند در برابر توفان این فشارها عبور خودشان را به نحوی تدبیر کنند و در عینحال سیاست اصلی خودشان را حفظ کنند. در حقیقت با کمترین خسارت، امکان گذر از وضعیت را هم پیدا کنند.
* معروف است که سیاست خارجی ایران مثل فرشبافی ایران است، همراه با صبوری، با نفس طویل، بدون گمکردن راه و نقشه در تمام ایام طولانی که فرش بافته میشود، دانهدانه گرههای فرش گره زده میشود اما مبتنی بر یک نقشه است و نقشه هیچگاه گم نمیشود ولی ذرهذره این گرهها با یک نفس طویل بافته میشود و در نهایت یک طرح زیبا و یک اثر زیبا به تمام معنا خارج میشود. برخی بازیگران پرخاشگرانه و لحظهای و آنی نسبت به مسائل واکنش نشان میدهند و از ما پرسیده میشود چرا ایران آنگونه واکنش نشان نمیدهد؟ برای اینکه بنا نیست سیاست ایران، واکنشی باشد.
* ما به همسایگان خودمان بهعنوان دشمن نگاه نمیکنیم، آنها را همسایگان طبیعی خودمان میدانیم و قاعده حاکم بر روابطمان با همسایگان حل مسالمتآمیز اختلافات و تداوم همکاریهاست. ما بر اثر تندیهای طرف مقابل نقشه راه خودمان را گم نمیکنیم. در نهایت مشخص خواهد شد چه بازیگری در واقع نتایج بهتر و بیشتری کسب کرده؛ قطعا بازیگری که بدون گمکردن نقشه راه خودش و اهداف و چارچوبهای اساسی سیاست خودش و منافع خودش، با صبوری با نفس طویل، بدون پرخاشگری، بدون واکنشهای لحظهای و آنی به مسائل نگاه میکند، نتایج و دستاوردهای بزرگتری خواهد داشت.
* (درباره مصافحه ظریف و عادل الجبیر) دیدارها و سلاموعلیکهای کوتاه در حاشیه اجلاسهای بینالمللی را نمیشود گفتوگو و مذاکره به معنای خاص خودش نام نهاد. این امر طبیعیای است که هیئتهایی که در یک کنفرانس شرکت میکنند، در حاشیه کنفرانس با هم خوشوبش یا سلاموعلیکی داشته باشند یا چند جمله با هم ردوبدل کنند. به این مذاکره گفته نمیشود. این در روابط کشورهای همسایه، اصلی طبیعی است. ما هیچ منعی برای سلاموعلیککردن یا خوشوبش یا گفتوگوکردن با طرفهای سعودی نداریم. این عربستان سعودی است که سیاستش را مبتنی بر جدایی، درگیری، افزایش تنش و رویارویی قرار داده و فکر میکند منافعش در افزایش رویارویی است.
* عربستان سعودی در یک مقطع تاریخی از دوران خودش به سر میبرد، مقطع انتقال از نسل نخست، فرزندان ملکعبدالعزیز به نسل نوهها و نسل دوم است. این یک لحظه تاریخی است، به همه مسائل در عربستان از زاویه موضوع جانشینی نگاه میشود و اینکه این نقلوانتقال چگونه انجام شود و به سمت چه کسی برود و نتیجه اینکه همهچیز مبتنی بر مسئله جانشینی تعریف و تفسیر میشود. از همینرو، متأسفانه عربستان سعودی فکر میکند نیاز به یک دشمن بزرگ خارجی و نیاز به یک جنگ خارجی دارد.
* یکی از عوامل ادامه پیداکردن جنگ خونین یمن که ملتی در حال کشتهشدن و یک سرزمین در حال نابودی است، نیاز سیاست داخلی عربستان سعودی است. تخاصم با ایران هم نیاز سیاست داخلی عربستان سعودی است. در واقع بیش از آنکه درگیری عربستان با ایران مبتنی بر رویارویی منافع و امنیت ملی عربستان سعودی با ایران باشد - که این جزئی از آن است - مبتنی بر سیاستهای داخلی عربستان سعودی است که نیاز به یک دشمن و یک جنگ خارجی دارد. برای اینکه همه اختلافات داخلی و رویاروییها و منازعات سیاسی داخلی در پرتو این دو عامل خارجی مدیریت و کنترل و سرکوب شود. اتفاقاتی مثل تغییر پیدرپی ولیعهد در یک کشور پادشاهی امر سادهای نیست، حتما بازتابها و مسائلی دارد. برای اینکه این را به نحو مناسبی مدیریت کنند نیاز به یک دشمن خارجی و یک جنگ خارجی دارند. در پرتو دشمن و جنگ همیشه میشود گفت کسی حرف نزند، کسی مخالفت نکند، هیچکس هیچ کاری نکند برای اینکه ما با دشمن خارجی مواجه هستیم و این باعث شده عربستان سعودی به این شکل دشمنانه رویارویی با ایران و همینطور ادامه جنگ یمن را در دستور کار خودش قرار دهد.
* در دو سال اخیر هیچ ملاقات خاصی بین طرف ایرانی و عربستانی انجام نشده جز خوشوبشهای اینطرف و آنطرف در حاشیه کنفرانسها که این یک امر طبیعی است. ایران البته هیچ منعی در این خصوص ندارد و مبتنی بر اصول سیاست خارجی خودش به همه درخواستها برای وساطت ایران برای میانجیگری پاسخ مثبت داده است. برخی کشورهای اسلامی و برخی از کشورهای غیراسلامی برای میانجیگری درخواست داشتند و ایران به طور اصولی با این درخواستها موافقت کرد اما مشکل از طرف مقابل است که سیاست خودش را مبتنی بر درگیری و رویارویی و بالابردن سطح اصطکاک با ایران تعریف کرده است. سعودیها برای اینکه ابرو را درست کنند، دارند چشم را کور میکنند. برای اینکه عبور از یک مرحلهای را مدیریت کنند، دارند به مسائلی دامن میزنند که تبعات درازمدت بر عربستان سعودی و بر کل مسائل منطقه خواهد داشت.