پس از افت چشمگیر فروش سینمای ایران در نیمه نخست سال، بار دیگر این دغدغه مطرح شد که چرا سینمای ایران از ظرفیت اکران فیلمهای روز جهان تهی شده و سدی که بیش از سه دهه پیش توسط عدهای از مسئولان وقت سینما ایجاد شد، اکنون شکسته نمیشود و سالنهای خالی و زیانده سینمای کشورمان با استفاده از این ظرفیت به سوددهی نمیرسند؟
به گزارش «تابناک»؛ دوران مدیران سینمایی دهه شصت ـ که با حضور فخرالدین انوار و سیدمحمد بهشتی در صدر سینمای ایران آغاز شد ـ با اتفاقات عجیبی همراه بود و رویکردهایی در پیش گرفته شد که اکنون تغییر آنها با مقاومتهای چشمگیری از جانب فیلمسازان و برخی مدیران بازمانده دهه شصت روبه روست.
مدیریت این اشخاص بر سینمای ایران در شرایطی آغاز شد که بنا بر اظهارات هوشنگ گلمکانی، سردبیر مجله فیلم در گفت و گو با فریدون جیرانی، یکی از شروط پذیرش مدیریت سینما توسط بهشتی و انوار، تعطیلی ویدیوکلوپها اعلام شده بود و دقیقاً پس از تعطیلی ویدیوکلوپها به دستور وزیر وقت ارشاد و مدیران زیرمجموعهاش، بهشتی و انوار، مسئولیت سینمای ایران را آغاز کردند و دوران بدی را رقم زدند.
همزمان با این اتفاقات، عملاً اکران فیلمهای خارجی نیز پس از برقراری مدیریت پلیسی و برخورد چکشی با صاحبان فیلمهای خارجی متوقف شد و برخی گزارشها، حکایت از آن دارد که نسخ فیلمهای خارجی و برخی فیلمهای داخلی توسط مسئولان وقت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی امحا شد. بدین ترتیب، بساط فیلم خارجی برای بیش از دهه جمع شد و پس از آن نیز فیلم خارجی بر پرده سینما نقش نبست.
از مزایای انحصاری کردن سینمای ایران به بهانه حمایت از فیلمسازان داخلی، ایجاد بازار انحصاری و برقراری امکان آزمون و خطا برای گروهی بود که با خروج بسیاری از سینماگران قبل از انقلاب از صحنه و ممنوع التصویری عدهای دیگر، صحنه برای اجراهای آنها خالی بود. بدین ترتیب، حتی شخصی که بزرگترین تجربهاش در فیلمسازی، فیلمبرداری با یک دوربین آماتور از تسخیر سفارت آمریکا در تهران بود، نیز در چنین آشفته بازاری، توانست یکی از کارگردانهای مطرح سینمای ایران شود.
این چهرهها سه دسته بودند؛ نخست، آنهایی که هوش بالایی داشتند و توانستند از فیلم اول آثار قابل قبولی بسازند و به سرعت به لحاظ تکنیکی پیشرفت کردند. دوم، گروهی بودند که چندین فیلم بد ساختند و پس از کسب این حجم تجربیات با پول دولت، توانستند تعدادی فیلم خوب نیز بسازند. سوم، اشخاصی بودند که از ابتدا تاکنون فیلم بد میسازند و حتی یک فیلم با سرمایه گذاری بخش خصوصی در کارنامه ندارند.
محصول این مدل تولید فیلمساز، ایجاد یک فضای بسته بود که تماشاگر باید از بین فیلمهای بد و قابل قبول، یکی را انتخاب میکرد. این مدل انتخاب برای تماشاگری که تا سال 1362 امکان تماشای جدیدترین فیلمهای روز دنیا با دوبله فارسی را در سالنهای سینمای ایران داشت، غریب و غیرقابل هضم بود. به همین دلیل، هر روز از شمار مخاطبان و سالنهای فعال سینمای ایران در سراسر کشور کاسته میشد.
همزمان با ظهور نسل تازه فیلمسازان که با تولید آثار متفاوت اقتصاد سینمای ایران را نیز دستخوش تحول جدی کردند، در سالهای اخیر کوششهایی برای بازگرداندن فیلمهای خارجی و اکران برخی از فیلمهای مهم روز دنیا به پرده سینماهای کشورمان صورت پذیرفت؛ اما حداکثر موفقیت، اکران در قالب سینماتک و تک سانسهایی برای علاقه مندان سینما بود و نه بیشتر.
بزرگترین مانع، علاوه بر برخی مدیران دهه شصتی که همچنان قصد دارند در دهه منتهی به 1400، مسیر دهه شصت را بپیمایند، سینماگرانی هستند که منافعشان را با ورود فیلم خارجی در خطر مییابند. طبیعتاً اگر فیلمهای خارجی وارد چرخه اکران شوند، علاوه بر شکستن انحصار اکران فیلمهای داخلی و شرایطی که سه دهه به اقتصاد سینما تحمیل شده، رقیبی جدی برای سینماگران ایرانی محسوب میشوند.
واقعیت این است که شماری از سینماگرانِ مدعی، میدانند توان رقابت با محصول خارجی را ندارند و از چرخه حذف میشوند. به همین دلیل حتی به قیمت کوچک بودن و کوچک تر شدن اقتصاد سینمای ایران و خالی بودن صندلیهای سالنهای سینما، حاضر به عقب نشینی و واگذاری بخشی از ظرفیت سینما به فیلمهای روز دنیا و احترام به شعور مخاطب ایرانی برای انتخاب فیلم بهتر نیستند.
در مقابل این رویه، صاحبان سالنهای سینما که چندین دهه از این وضعیت متضرر شدهاند، بارها خواستار رفع این ممنوعیت بودهاند تا اقتصاد سینمای ایران سروسامان بگیرد؛ اما مدیران در هیچ دورهای جرأت نکردهاند، مقابل عدهای از سینماگران بایستند و وضعیت سینما را به حالت عادی بازگردانند. شمار قابل توجهی از سینماگران که از رانت انحصار منتفع میشوند، جسارت را از مدیران سینمایی برای بازگردان سینما به ریل طبیعیاش در سالهای اخیر گرفتهاند.
در این میان، نکته کلیدی اینکه علاوه بر حضور بخش خصوصی، عمده سالنهای سینما در اختیار نهادهای حاکمیتی و تحت مدیران اصولگرایان است. اکنون باید دید مسیری که مدیران اصلاح طلب در دهه شصت در پیش گرفتند و درهای سینمای جهان را روی ایران بستند، اصولگراها عکسش را خواهند رفت و درها را باز می کنند؟!