فیلم سینمایی «نگار» در شرایطی واپسین روزهای اکران را پشت سر میگذارد که با فروش نه چندان بالا، یک تجربه پرریسک برای تماشاگران سینمای ایران بود که در این مقطع زمانی، عطش تماشای کمدی دارد و یک اکشن یا درام به سختی برای ذائقه طیف گستردهای از مخاطبان سینما جذاب و اشتیاق آور است و به همین دلیل در ساخت فیلم تازه رامبد جوان، شجاعت نمایان است.
به گزارش «تابناک»؛ رامبد جوان در تازهترین تجربهاش در مقام کارگردان فیلم سینمایی «نگار» با نقش آفرینی محوری نگار جواهریان، کوشیده نشان دهد، میتواند آثار دشوارتر از یک کمدی خلق کند و آن هم یک فیلم تریلر تأثیرگذار است که او و تیمش را فراتر از توان سینمای ایران ببرد و بتوان عنوان تکنیسین را برای او و تیمش استفاده کرد.
نگار به همان اندازه که این نقد بر وجوه فنیاش تمرکز کرده، بر مسائل تکنیکی و استفاده از دانش روز فنی سینما تمرکز داشته و به همین دلیل، شاهد دستاوردهای فنی تازهای در این فیلم هستیم که بر خلاف برخی به اصطلاح فیلمهای فاخر محصول تکنیسینهای درجه دوم چینی نیست؛ اما آنچه باعث شده این تکنیک کارکرد مناسب خود را داشته باشد، استفاده از آن در بستر داستانی گیراست.
نگار، روایت دختری است که خبر میرسد پدرش فرامرز ولیان با بازی علیرضا شجاع نوری خودکشی کرد. او در صحنه تصادف نحوه خودکشی پدرش را میبینید و پدرش این خودکشی را انجام میدهد؛ پدری که در واقع در ذهن نگار است. نگار در صحنههایی جای پدر قرار میگیرد و پدر در صحنههایی به جای نگار و این جابجاییها مسیر داستانگویی را برای نویسنده هموار ساخته است.
در بستری که شاید بتوان رئالیسم جادویی قلمداد کرد، لازم نیست حتماً داستان در مسیر مشخصی با منطق روایی مرسوم یک تریلر پرکشش پیش برود و به چک هفت میلیاردی پدر نگار که نگار به دنبالش است، میتواند پس از یک کابوس، در دستهای نگار پیدا شود. در چنین فضایی، نگار میتواند مسیر متفاوتی را در پیش بگیرد و با تکیه بر ظرفیتهای غیرطبیعی که به فضای فیلم افزوده شده، هر عملی از نگار قابل پذیرش میشود!
قطعاً اگر فیلم دارای چنین ضرب آهنگ و چینشی نبود، حفرههای داستانی بیش از آنچه اکنون به چشم میآید، نمایان میشد؛ اما رامبد جوان کوشیده ایدههایی که یک فیلمنامه منجسم نشده را در سایه وقایع غیرعادی که همگی تنها با همراهی و کمک روح پدرش به او قابل توجیه است، به تماشاگر به عنوان یک داستان متفاوت و تاثیرگذار عرضه کند و تا حدودی موفق بوده است. برخی مخاطبان ایده رامبد را میپذیرند؛ اما برخی دیگر درمییابند که تکنیک بیش از آنکه در خدمت داستان باشد، روکش شکلاتی فیلم بوده است.
در بستری که قرار است التهاب و سردرگمیِ کاراکترها، به تماشاگر منتقل شود، انتخاب دوربینِ روی دست برای تصویربرداری یک انتخاب درست و به اندازه بوده و در مقاطعی از فیلم شاهد کارکرد مثبت اثر هستیم که آمیخته شدن با روکش شکلاتی جلوههای ویژه، توانسته تا حدودی مخاطب را متقاعد کند و علاوه بر موج اول تماشاگران که مشتاقان سینما هستند، بخشی از موج دوم تماشاگران نیز جزو مخاطبان نگار بودهاند.
به جز نگار که سعی کرده مدل کلاسیک زن تنها را پیش ببرد و در نهایت روح پدرش به او یاری میرساند، بازیها چنگی به دل نمیزند. مانی حقیقی، همان تیپ مرد پولدار و شیطانی که خودش نیز در شکلگیریاش بیتأثیر نبوده بازی میکند و محمدرضا فروتن حتی نمیتواند کلیشه جوان عاشق پیشه که بارها تکرار کرده را به درستی اجرا کند
بدین ترتیب، شاید فیلم را بیش از آنکه از منظر داستان یا بازیگری بتوان تحلیل کرد، باید از منظر جلوههای ویژه و صحنههای اکشن بررسی کرد؛ بخشی که ظاهراً رامبد جوان بر آن تمرکز بیشتری داشته و به گفته خودش مملو از محاسبات بوده است. آیا این محاسبات، او را از تمرکز برای بازی گرفتن بهتر و منطقی تر نمودن روال داستان واداشته یا نباید از کستینگ این فیلم بیش از این توقع داشت؟
در نهایت باید تأکید کرد، با تماشای فیلم رامبد جوان به آن اندازه که تبلیغ شده، شگفت زده نمیشویم. جوان به دنبال ساخت تریلر با مضامینی شبیه آنچه در نگار شاهدش بودیم، به عنوان تجربههای بعدی کارگردانیاش است. او در این ژانر برای ایجاد شگفتی در نزد مخاطب ایران کار دشواری دارد و مهمترین دشواری در سناریو است. فیلم بدون سناریو در بهترین حالت یک بلاک باستر میشود که در حین دیدنش فقط میتوان پاپ کورن خورد و خندید!
شما درباره «نگار» چه فکر میکنید؟ اگر تماشاگر این فیلم سینمایی بودهاید، دیدگاهها و نقدهایتان را ذیل این خبر ارسال کنید و نظراتتان را با دیگر تماشاگران سینما به اشتراک بگذارید.