جدال بین تخصص و تعهد برای تصدی یک شغل، منصب یا پست ویژه، شاید فقط در ایران اتفاق افتاده باشد؛ جدالی که در این سالها برنده اسمی آن همواره تعهد بوده و تخصص در این جدال همواره بازنده بوده است؛ معنای ساده این عبارت آن است که اگر در هر رشته ای، فردی متخصص را متعهد ندانسته ایم، او را فراری داده ایم، اما افرادی را متعهد دانسته ایم، بدون توجه کامل به تخصصش، او را جذب بیت المال کرده ایم. به همین دلیل است که امروز هم مسئولان هم نوا با مردم فریاد می زنند، چرا کارها پیش نمی رود؟ مشکل کار کجاست؟ پرسش هایی که پاسخ تک جمله ای می طلبد؛ در این کشور، کار در دست کاردان نیست!
به گزارش «تابناک»؛ تعهد در معنای حداقلی اش، تمایل قلبی و اعتقادی برای تلاش و کوشش در جهت حفظ و تقویت نظام سیاسی و البته ایران به عنوان وطن ایرانیان است؛ به این معنا درصد بسیار کمی از ساکنان ایران را می توان یافت که علاقه قلبی برای حفظ و توسعه کشورشان نداشته باشند، ولی اینکه درصد بسیاری از ایرانیان هستند که نمی توانند خود را با تفکر و دیدگاه فلان مدیر، فلان مسئول و ... هماهنگ کنند، قابل تردید نیست. مشکل از همین جا شروع می شود. در خلال این سال ها بسیاری از مدیران کشور در همه حوزه ها و در همه سطوح، یا نظر شخصی خویش را رویکرد حاکم بر اداره کشور، تشخیص داده اند و هر کس خلاف نظرشان را بی تعهد نسبت به ایران و انقلاب تشخیص داده و از دخالت دادن در اداره امور کشور او را دور کرده اند، یا آنکه تفاسیر بسیاری بسته ای از انقلاب و ایران، در ذهنشان نقش بسته و در لباس دوست، کار دشمن را انجام داده اند و به جای همگرایی، واگرایی، مردم را نسبت به انقلاب و ایران تجویز کرده اند.
البته این بدان معنا نیست که همه مردم، نوع نگاه، سبک زندگی و شیوه مدیریتی، بسیاری از مسئولان و مدیران کشور را قبول دارند. اینگونه نیست؛ اما آیا مخالفت و یا انتقاد مردم به نوع و شیوه مدیریت مدیران، آنان را از داشتن تعهد ساقط می کند؟ آیا این مخالفت، بدین معناست که آنان با ایران و انقلاب اسلامی در بنیان آن مخالف هستند؟ آیا طیف کثیری از جوانانی که خارج از کشور مهاجرت می کنند، لزوما با انقلاب مخالفند؟ آیا تعداد زیادی از افرادی که در انتخابات های مختلف شرکت می کنند، اما صلاحیت شان احراز نمی شود، با ایران و نظام مخالف هستند؟
شاید بتوان گفت نوع «تعهد سنجی» که مسئولان از آن استفاده می کنند، اساسا مشکل دارد؛ آنان تعهد به کشور را کنار گذاشته و «تعهد به فرد» را جایگزین آن کرده اند. تعهد در کار را کنار گذاشته و «تعهد به تفکر سیاسی فرد» را جایگزین آن کرده اند. به همین دلیل، نهادها و ادارات در سطح مدیران مملو از افرادی هستند که ریزه خوار سفره تملق، نفر اول هستند؛ طبیعتا کارها پیش نمی رود، چون کسی نیست که بتواند کارها را انجام دهد.
اهل دانش و تخصص، مطالبه گری دارند و به فکری خلاقیت و نوآوری هستند. با محافظه کاری و رخوت میانه ای ندارند. کار کردن با آنان برای مدیرانی که کار بلد نیستند و ذهنی ایستا دارند، کار سختی نیست و کمتر دیده شده که مدیری در ایران کار آسان را رها کند و به دنبال انتخاب سخت تر برود؛ به ویژه که می داند در کشوری با صورت بندی رانتی زندگی می کند که پاسخ گویی و مسئولیت پذیری در آن وجود ندارد؛ بنابراین، به بهانه عدم تعهد، متخصصان را از اداره امور کشور دور می کند.
فرق یک متخصص با برخی افرادی که مسئولان کشور او را متعهد می نامند، گاهی در یک یا چند عدد ژن نهفته است. طبیعتا فرزند و نزدیکان یک مدیر که ژن آشنا به مدیر یک مجموعه دارند، تعهد بیشتری هم دارند، چون تعهد هم احتمالا با ژن منتقل می شود، به همین دلیل است که بسیار مشاهده می شود در نهادهایی بسیار تخصصی، ژن های کوچکتر مسئولان که ژن تعهد را به ارث برده اند، حکمرانی می کنند.
یک فرد متخصص با کارش خود را خیلی سریع اثبات می کند، یا توانایی انجام کاری را دارد و یا ندارد، سنجش او کار سختی نیست؛ اما فردی که به اسم تعهد صرف، منصبی را در اختیار می گیرد، تقریبا غیر ممکن است؛ تعهد واقعی او را به اعتقاداتش سنجید؛ زبان و دست و پای او شرایط زمان و مکان را خوب تشخیص دهد، موفقیت همنشین او خواهد بود؛ اما تعهد به کار را چون طبیعتا تخصصی ندارد، نمی تواند انجام دهد. لذا قرار گرفتن فردی غیر متخصص، اما اصطلاحا متعهد در منصبی، او را هم فاسد می کند، چون کار را بلد نیست، ناچار است باج دهد، افرادی متملق را دور خودش جمع کند و اگر هم تعهدی واقعا داشته، آن را هم بر فنا دهد تا کم کاریش را بپوشانند.
مطالب گفته شده، صرفا به این خاطر بود که بگوییم دلیل اینکه نماینده مجلس فریاد می زند که به روح رسول الله مردمی ناراضی هستند، چیست. اینکه معاون اول رئیس جمهور از فساد ساختاری و عدم اداره کشور به شکل بهینه می گوید، دلیلش چیست؛ اینکه عضو شورای شهر نمی داند برای آلودگی هوا باید چه کند و از مردم می خواهد راه حلش شان را بگوید، چیست.
فقط یک جمله پاسخ همه این پرسش هاست. در کشور ما کار در اختیار کاردان نیست؛ به اسم تعهد، متخصصان را از کشور دور کرده اند. به اسم انتخابات لیستی، اعضای یک گعده یا دورهمی هفتگی را به مجلس فرستاده اند. به اسم احراز صلاحیت، صاحبان تخصص و صلاحیت را کنار گذاشته اند. با تصاحب مناصب کشور توسط ژنهای خوب، دانشجویان را از کشور مهاجرت داده اند و الی آخر... فقط در سال 95 ، 180 هزار فارغ التحصیل دانشگاهی از این کشور مهاجرت کرده اند!