لیلا تیموری- در روزهای گذشته، در برخی از شهرهای کشور، اعتراضاتی در واکنش به وضعیت اقتصادی مردم صورت گرفت؛ اعتراضاتی که عمدتا دنباله و ادامه واکنش مالبختگان مؤسسات مالی و اعتباری است که به تدریج و با حل نشدن مشکلات آنان، احساس همراهی بخش دیگری از مردم را که به نوعی از اوضاع اقتصادی شان ناراضی هستند،به دنبال آورده اند.
به گزارش «تابناک»؛ در جامعه ای با خصوصیات جامعه ایرانی ـ که بخش اعظمی از جمعیت آن را جوانان تحصیل کرده ای تشکیل می دهند که انتظار دارند، مشارکت بیشتری در تعیین حرکت کلی حاکمیت و دولت داشته باشند ـ کنشگری اجتماعی، امری طبیعی، قابل انتظار و قابل درک است. گاهی این کنشگری در قالب شرکت در انتخابات و انتخاب کاندیدای دلخواه مردم روی می دهد و گاهی احساس می شود که مردم راه دیگری جز بیان اعتراض برای نشان دادن انتظارات و توقعات خود به دولت و حاکمیت ندارند. طبیعتا شاید آنان از دیگر راه هایی که ممکن بوده، بدون حضور در خیابان، صدای خود را به مردم برسانند، قطع امید کرده اند!
بی گمان، اعتراض به مسیر حرکت کشور و دولت در زمره حقوق اساسی مردم است؛ اینکه این اعتراضات در چه قالب و محتواهایی لازم است، سازماندهی شود، مسأله ای است که به جامعه ایرانی آموزش داده نشده است؛ بنابراین، همواره ممکن است در انتخاب قالب اعتراضات و محتوایی که برای اعتراضات برگزیده می شود، افراط و تفریط های شود که لازم است به تدریج در این زمینه هم آموزش های لازم داده شود.
با وجود این، گزارش کنونی عمدتا به کمیت و کیفیت واکنش مقامات دولتی به اعتراضات مردم می پردازد، چون امروز دیده شد که معاون اول رئیس جمهور، به جای اینکه در اقدامی خردمندانه، اصل وجود برخی نارضایتی ها از سوی مردم را بپذیرد، نه تنها کاستی های اقتصادی را که مردم با آن در ارتباطند، انکار کرد که این اعتراضات را به تلویح، کار رقیب سیاسی خود دانست و به نوعی رقیب را تهدید کرد که دود این ناآرامی به چشم خود آنان خواهد رفت.
اگر بپذیریم یکی از بهترین روش های مواجهه با کنشگری اعتراضی مردم در جامعه، در مرحله اول پذیرش آن واقعیت است و اگر بپذیریم پس از پذیرش واقعیت موجود، مرحله دوم گوش دادن به صدای مردمی است که این بار به جای سوت و کف زدن در انتخابات درد خود را در خیابان ها فریاد می زنند و باز اگر بپذیریم با فرافکنی به دشمن خارجی و داخلی، واقعیت عینی و کف خیابان تغییری پیدا نخواهد کرد، آنگاه متوجه می شویم که معاون اول رئیس جمهور، ضعیف ترین، ناشیانه ترین، ناپخته ترین و دم دستی ترین مواجهه را با کنشگری اعتراضی مردم داشته است؛ واکنش ناپخته ای که به هیچ وجه در سطح معاون اول یک دولت نبود؛ شاید اگر جهانگیری، به عنوان یک طرفدار معمولی دولت هم چنین مواجهه ای با این نوع کنشگری اجتماعی و اعتراضی مردم داشت، در حد یک هوادار هم پذیرفته نبود؛ چه برسد به معاون اول دولتی که در همه ادوار پس از انقلاب در حوزه های اقتصادی و صنعتی و سیاسی این کشور، حضور مؤثر در تصمیم گیری ها و امور اجرایی داشته است!
اینکه نزاع معاون اول رئیس جمهور با رقبای سیاسی اش ممکن است به اقدام از سوی رقیب و تهدید از سوی او برای انتقام منجر بشود، موضوع مردم نیست، بلکه موضوع مردمی که معترض هستند، این است که مثلا چرا دولتی که مجلس به او اجازه داده بود، در این سالها و با برنامه ریزی کنترل شده به تدریج در چندین سال، قیمت ها را اصلاح کند، قانون را به خاطر انتخابات و رأی مردم اجرا نکرد که اکنون می خواهد تلافی آن همه قانون شکنی را یک جا برای مردم تلافی کند؟
پرسش آنها این است، چرا دولت چندین برابر اصناف و قشرهای ثروتمند، از کارگران و کارمندان مالیات می گیرد؟ آنان توانایی دولت را در تهیه یک بانک جامع اطلاعاتی از مشاغل کشور را به چالش کشیده اند؛ آنان توانایی دولت در کنترل نهادهای مالی و پاسداری از دارایی مردم را به چالش کشیده اند؛ آنان توانایی دولت در مدیریت نظام بانکی را به چالش کشیده اند؛ آنان توانایی دولت در واردات و صادرات را به چالش کشیده اند؛ آنان توانایی دولت در مبارزه با قاچاق را به چالش کشیده اند. به نظر می رسد، مشکل این روزهای مردم، به چالش کشیدن توانایی دولت و سایر نهادها در اداره امور کشور است! از این دست مثال ها فراوان است!
اینکه در این میان شاید رقیب سیاسی از سر بی تقوایی در قالب اعتراضات و هم در محتوای آن دخل و تصرف و از اعتراضات مردمی سوء استفاده کند، وجود دارد. اینکه عده ای در خارج کشور، آتش این اعتراضات را تند و هدف آن را منحرف کنند، وجود دارد؛ اما فرافکنی مشکلات به سوی رقیب داخلی و دشمن خارجی، ممکن است خیال معاون اول رئیس جمهور را راحت کند، ولی مشکلات مردم و واقعیت عینی را از بین نخواهد برد. مردم به عنوان کنشگران اجتماعی، گاهی برای مسئولان سوت و کف می زنند، گاهی هم بر سرشان فریاد می زنند. اگر آن سوت و کف، واقعی است، این فریاد هم واقعی است. اگر می شود آن سوت و کف و حمایت را انکار کرد، می توان این فریاد را هم انکار کرد؛ اما به جای انکار، می توان صدای مردم معترض هم شنید و به گونه ای تصمیم گیری و اداره امور کرد که مشکلات آنان به تدریج حل شود. اگر اراده ای باشد، مشکلات قابل حل هستند.