«آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی» روحانی 55 ساله و فرزند یکی از مراجع تقلید شیعه محروم «حضرت آیت الله فاضل لنکرانی» است. او استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم است که در سال 95 به عنوان «استاد نمونه حوزه علمیه قم» مورد تجلیل مرجعیت شیعه و حوزه علمیه قرار گرفته است. آیت الله فاضل لنکرانی همچنین عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) است.
به گزارش «تابناک»؛ در سال ۱۳۶۱آیت الله «محمد جواد فاضل لنکرانی» به دروس خارج فقه و اصول راه یافته و 15 سال بعد، علاوه بر دریافت اجازهی اجتهاد مطلق از سوی پدرش در سال ۱۳۷۶، از سوی شورای عالی حوزهی علمیه قم در سال 81، مدرک علمی سطح چهار در رشته فقه و اصول، که همان «اجتهاد» است را با درجهی عالی دریافت کرد.
وی علاوه بر اهتمام به مباحث علمی، اداره دفاتر مرجعیت شیعه در شهرها و کشورهای مختلف را بر عهده داشته و دارد و در دوران پانزده ساله مرجعیت پدرش، پاسخ به استفتائات زیر نظر وی بود. وی ریاست عالیه مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) را نیز بر عهده دارد. این مرکز در سال ۱۳۷۶ بنا به نظر مرحوم «حضرت آیت الله فاضل لنکرانی» تأسیس شده و وظیفه آن، تربیت متخصصان فقیه و مجتهدان آگاه به زمان در راستای پاسخگویی به نیازهای زمان است، تا بتوانند نیازهای فقهی و دینی نسل حاضر را پاسخگو باشند. در این مرکز، علاوه بر امور آموزشی، به امور پژوهشی هم توجه می شود و دارای کتابخانه تخصصی فقه و اصول است.
توجّه آیت الله «محمد جواد فاضل لنکرانی» به طرح مسائل نو پیدا و مورد ابتلا، یکی از ویژگیهای مباحث وی است. بحث نوپیدای تأثیر زمان و مکان در اجتهاد و نیز تلقیح مصنوعی، حقالتألیف، طواف از طبقهی اوّل مسجد الحرام و استفاده از تلسکوپ در رویت هلال ماه از زمرهی این مباحث است؛ او درمرکز فقهی ائمه اطهار(ع) که گفته می شود یکی از مراکز علمی - فقهی موفق در قم و کشور است، پذیرای مدیران و اعضای تحریریه سایت «تابناک» بود.
پیش از دیدار با آیت الله فاضل لنکرانی از بخش های مختلف مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) بازدید کردیم و امکانات پیشرفته و تجهیز تمام و کمال این مرکز را مشاهده کردیم. مرکزی که برای تحصیل طلاب و دانش پژوهان خود مراحل و شرایط سختی را در نظر می گیرد و البته پس از پایان تحصیلات هم هیچ مدرکی به آنها اعطا نمی کند؛ گویا هدف اصلی عالم شدن افراد بدون توجه به نمره و مدرک است.
آیت الله فاضل لنکرانی با وجود کسالت و سرماخوردگی و به دلیل وعده ای که پیشتر برای دیدار با اعضای تحریریه «تابناک» داده بود، دقایقی پس از حضور ما در مرکز فقهی به این مجموعه آمد و در اتاق مدیریت این مجموعه که بر عهده خود اوست، با ما سخن گفت.
آنچه در ادامه می خوانید، مشروح پرسش های ما و پاسخ های صریح آیت الله «محمد جواد فاضل لنکرانی» عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) است.
نکتهای که برای ما بااهمیت بود این است که امام (ره) در ابتدای انقلاب این دیدگاه را داشتند که روحانیت در امور اجرایی وارد نشوند. چند دوره ممنوعیت کاندیداتوری روحانیون و علما را پیرو همین دیدگاهشان اعلام کردند. تجربیات این سالها نشان میدهد ضعفهای اجرایی وجود دارد که به پای روحانیت و اسلام نوشته میشود، چون مسئولیت برخی امور اجرایی را عده ای از روحانیون بر عهده دارند. شاید حکمت ممنوعیتی که امام (ره) داشتند، در این بود که مشکلات و نواقص مربوط به حوزه اجرا به پای روحانیون و علما و به دنبال آن به نام اسلام نوشته نشود، ارزیابی شما در این زمینه چیست؟ فکر می کنید وقت آن نرسیده روحانیت بیشتر امور مربوط به نظارت و هدایت را عهده دار باشند و مسئولیت های اجرایی را به دیگران واگذار کنند؟ این موضوع را آیت الله سیستانی در عراق هم دنبال کرده است و گفته اند، اگر کسی از وکلای ایشان میخواهد وارد سیاست بشود، باید وکالت ایشان را پس بدهد، بدین معنی که چنین اجازه ای صادر نکرده اند.
جامعه مدرسین کنارهگیری روحانیت از حوزه اجرا را بررسی کرده
مطلبی که اشاره داشتید، به نظرم نیاز به یک بحث گسترده دارد. مطلب ضروری است و خود روحانیت باید این بحث را درون خود قبل از طرح در رسانهها و مطبوعات و قبل از این که به مطالبه دیگران تبدیل شود، حل کنند. در برخی مراکز حوزوی همانند جامعه مدرسین این موضوع مطرح شده است. همان جا هم در جامعه مدرسین من گفتم این بحث را نمی توان اینجا تمام کرد و حتماً لازم است مجموعههایی از روحانیت، چه آنهایی که متصدی در نظام هستند، چه آنهایی که متصدی نیستند، مسائل را تحلیل کنند و به یک نتیجه درستی برسند.
من در اینجا مختصر نکاتی را عرض میکنم، ولی طبیعی است که نمیتوان نتیجه 100 درصد و واضحی را در این جلسه ارائه دهیم. ابعادی از قضیه را به آن اشاره میکنم که شما و دوستانتان به این ابعاد توجه دارید.
یک بعد که بسیار مهم است، اینکه ما حکومت دینی تشکیل دادیم. امام (ره) یک حکومت دینی و یک حکومت اسلامی تشکیل داده است. امام (ره) از لابهلای متون دینی بحث حکومت دین در زمان غیبت را زنده کرد و بیرون آورد. عدهای از متدینین دین را از سیاست جدا میدانند. میگویند دین در سیاست اصلاً نباید دخالت کند. حتی اگر ملتزم به لازم کلام شوند این است که معصوم هم نباید تشکیل حکومت دهد.
معنای جدایی دین از سیاست، یعنی حکومت حضرت علی(ع) و امام زمان (عج) هم غیر صحیح است!
اینها اگر ملتزم به لازم کلام خود باشند، باید حتی حکومت حضرت ولیعصر (عج) را غیرصحیح بدانند. اگر ملتزم به لازم کلام خود شوند باید حکومت امیرالمومنین (ع) را خدشه وارد کنند وقتی میگوییم دین در سیاست وارد نشود. این فرقی ندارد متصدی معصوم یا غیرمعصوم باشد. وقتی میگوییم دین در معنای کلی نباید در حکومت و سیاست دخالت کند چنین لوازمی دارد. بخشی این را قائل هستند.
بخشی اذعان دارند دین در سیاست باید دخالت کند، اما دخالت آن محدود باشد. دخالت محدود در این اندازه که نظارتی داشته باشد. در همین اندازه که یک مراقبتی کند مثلاً ظلم و نزاعی نشود، جامعه دچار برخی هرج و مرجها نشود، این هم یک نظریهای است، اما آن چه نسبت به مسأله نجف اشاره کردید بنیان با بنیاد امام (ره) و انقلاب ما دو مقوله جداست.
امام (ره) دنبال تشکیل حکومت دینی بود و این حکومت را ایجاد کرد، اما کسانی که مبنای ولایت فقیه را قبول ندارند اصلاً تشکیل حکومت برای فقیه را مشروع نمیدانند. بالاخره وقتی حکومت تشکیل نمیدهند چارهای ندارند بگویند که جنب قضایا نظارت و مراقبتی داشته باشیم و هدایتی نسبت به مسئولان داشته باشیم.
این نکته مهمی است و نباید برای امثال شما و آقایان مغفول بماند. امام (ره) و پیروان و مکتب امام (ره) داعیه تشکیل حکومت در زمان غیبت را دارد و این را اولیترین واجب و دستور میداند. یعنی ما معتقدیم قبل از انقلاب حکومت دینی نبود و حکومت ضددینی بود. با روحانیت هم بخش کمی ارتباط داشتند، ولی مشکل این بود قبل از انقلاب، در طاغوت چند درصد دین به صحنه جامعه آمده بود. این مفهومی که امروز جوانان و نخبگان ما از جامعیت دین دارند آن زمان قابل تصور برای افراد بود؟
دین در همه زوایا و جوانب حرف برای گفتن دارد
به برکت این حکومت دینی گستره دین برای بسیاری روشن شد که دین حرف دارد. دین در همه زوایا و جوانب حرف دارد و به میدان میآید و حرف اول را میتواند بزند. لذا ما مسیر دیگری را طی میکنیم. امام (ره) و رهبری و پیروان امام (ره) منظور است. مسیر این است که روحانی فقیه جامعالشرایط باشد، حکومت باید حکومت دینی باشد تا در پرتو حکومت دینی گستره دین را تبیین و اجرا کنیم اما دو گروه دیگر که دین را از سیاست جدا میدانند و اگر جدا نمیدانند به حداقل نظارت اکتفا میکنند، بر طبق مبنا تشکیل حکومت اسلامی را مشروع نمیدانند.
قیاس بین ایران و نجف؛ قیاس مع الفارق است
به نظر من باید در این زمینه خیلی اندیشه شود؛ یعنی مقالهها در این موضوع نوشته شود. قیاس بین ایران و نجف قیاس معالفارق است. به هیچ وجه نمیتوان این قیاس را انجام داد. هویت انقلاب ما و حضور امام (ره) و حرکت امام (ره) با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست. در زمان ما مثل نداشته است و در آینده خدا داند!
لذا باید این هویت را برای جوانان باز کنیم. البته عرض کنم که ما خود نتوانستیم این هویت را تبیین کنیم. در حوزههای علمیه که جایگاه اصلی امام (ره) و خاستگاه انقلاب است و پایگاه انقلاب است، مسأله خیلی روشن نیست.
من تحلیلی درباره مبنای فقهی حرکت امام (ره) دارم که دو سال پیش در یکی از مراکزی تحقیقی قم ارائه دادم که آیا مبنای فقهی حرکت امام (ره) بحث امربهمعروف و نهی از منکر بود یا مبنای فقهی آن دو چیز است؛ یک این که در اسلام امری به نام حکومت داریم و فقیه در صورت امکان باید حکومت اسلامی را تشکیل دهد و دو این که مقابله امام (ره) با طاغوت فقط از باب نهی از منکر نبود و عنوان بالاتری در فقه داریم که به نام «حفظ بیضه اسلام» است.
آیا در زمان «غیب» میتوان «حکومت اسلامی» تشکیل داد؟
این دو عنوان به قول طلبهها در جاهایی با هم تلاقی دارد. این را عرض کنم که اگر آن سوی قضیه را نگاه کنیم که بگوییم در زمان غیبت چیزی به نام حکومت اسلامی نداریم، مسلمانان و شیعه زندگی خود را انجام دهد و هر حاکمی آمد، آمد. به اقتضای رفتار حاکم همان رفتار را انجام دهیم. با چیزهایی که امروز در دنیا میبینیم این امر معقول است؟
آن زمان که امام (ره) مسأله انقلاب و حکومت اسلامی را مطرح کرد و این که دهکده جهانی هستیم و برای ما طراحی کنند و کل دنیا را مجموعه واحد قرار دهند، همه ادیان و مذاهب و بشریت را تحت سیطره خود ببرند؛ یعنی ایده اصلی که ما برای حکومت حضرت ولی عصر (عج) داریم از سی سال پیش در فکر تشکیل و تدوین آن هستند. سازمان ملل و شورای امنیت، بانک جهانی و چه و چه برای این منظور است.
آن سوی دنیا نشستند و برای ما دستورالعمل مراکز آموزشی و تربیتی را تدوین میکنند. برای این که معتقدند باید زیرمجموعه آنها باشیم. وقتی به این توجه میکنید میفهمید چقدر این حکومت اسلامی ضرورت دارد و اگر این حکومت نباشد، نه تنها ما دین خود را نداریم که هیچ چیزی نداریم.
اگر «حکومت اسلامی» نبود؛ تصویر درستی هم از «دین» نداشتیم
به مسأله عمل کاری نداریم و به آن میرسیم، ولی از نظر تحلیلی اگر حکومت اسلامی نداشته باشیم نه تنها از دین نمیتوانیم تصویر درستی داشته باشیم بلکه سایر امور زندگی هم مختل میشود. بردهداری در جهالت همان سیاستی که امروز در جهان به نام حریت و حقوق بشر دارد. نتیجه این است که جمیع بشر برده گروه خاصی به نام صهیونیست شود. بردگی مدرن برای دنیای امروز میخواهند. لذا به این جهت بیشتر عنایت شود و روی این کار شود.
تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت امر مهمی است و باید بحثهای تحلیلی زیادی میطلبد و متاسفانه در طول 40 سال در حوزهها هم آن طور که باید و شاید پرداخته نشده است. این یک بعدی است که عرض شود.
نکته دوم این است که حکومت دینی تشکیل دادیم و این حکومت دینی بخشهای مختلفی اعم از قانونگذاری و قضائی و اجرایی و غیره دارد. آیا در طول این 40 سال گذشته که از انقلاب میگذرد اگر ما در راس قوه اجرائیه آخوند نداشتیم، زمان آقای هاشمی و آقای خاتمی و الان آقای روحانی نبود، به این نتیجه رسیده بودیم که وضع روحانیت از امروز بهتر بود؟
اگر روحانیت وارد حوزه اجرا نمیشد، آیا مردم امروز نمیگفتند چرا نشد؟
آیا آن زمان همین مردم نمی گفتند اگر در میان شما فرد قوی و صالح و خوشفکر بودند، چرا وارد میدان نمیشدند؟ من از اینجا شروع کنم آیا فکری که امام (ره) داشت به عنوان فکر بنیانی بود، به عنوان یک فکر اساسی در مسیر سیاسی امام (ره) بود؟ یا در مقطعی یا مصلحت مقطعی بود؟ مبنای حکومت دینی که امام (ره) دارد؟ روی این مبنا بگوید این فکر چطور سازگاری دارد.
از یک سو حکومت دینی بگوییم و از سوی دیگر بگویید اجرا و قضا را روحانیت کنار بگذارد. ما به عنوان طلبگی بخواهیم این دو را کنار هم بگذاریم قابل جمع نیست. امام (ره) روی یک مسائلی و روی جهاتی تأکید داشتند تا بعداً نگویند غیر روحانیونی بودند که میتوانستند کشور را اداره کنند، ولی روحانیت از ابتدا ولع و حرص داشت که وارد میدان شود.
دستور امام(ره) برای عدم ورود روحانیت به حوزه اجرا موقت بود
امام (ره) دستور دادند فعلاً روحانیت وارد کار نشوند. این یکی از نقاط برجسته حرکت امام (ره) است که اولین نخست وزیر را یک غیرروحانی قرار داد. یک غیرروحانی که مشی فکری او تضاد با روحانیت داشت. مرحوم بازرگان یک آدمی نبود که دست پرورده روحانیت باشد، آدمی نبود که خمیرمایه آخوندی داشته باشد. سیاسیونی داریم که لباس ندارند، اما خمیرمایه آخوندی دارند. آقای بازرگان اگر نگوییم خمیرمایه ضد آخوندی نداشت، ولی خمیرمایه اش آخوندی هم نبود. او اشکالات اساسی به مجموعه روحانیت داشت. در برخی نظرات کاملاً در مقابل روحانیت قرار میگرفت.
امام (ره) غیر آخوند را آورد و آنها همان روزهای اول مسأله ارتباط با آمریکا را مطرح میکردند. چه خطر بزرگی از انقلاب دفع شد. وقتی در راس حکومت دینی ولی فقیه باشد، روحانی در رأس ریاست جمهوری باشد چون باید ولی فقیه تنفیذ کند، دو دوره احمدینژاد را پای نظام اسلامی میگذارند، میگویند شورای نگهبان او را تأیید کرد و بالا آمد و این دو دوره اشکالات فراوانی برای آن میگیرند، بالاخره این قابل تفکیک نیست.
عملکرد رئیسجمهور روحانی و غیروحانی به پای نظام اسلامی نوشته میشود
مردم نمیگویند این دو دوره آخوند نبود، این چنین نیست. این دو دوره را هم پای حکومت دینی میگذارند. تا حکومت دینی است، تا ولی فقیه در رأس است، تا قانون اساسی این چنین است که ولی فقیه باید رئیسجمهور تنفیذ کند، تا آخر هر رئیسجمهور و رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه ای بیاید و به ریاست های جزئی نظام برسیم، مردم پای حکومت دینی میگذارند.
اگر بخواهیم محترم باشیم، اگر بخواهیم مردم اعتراض کنند، نیاز نبود حکومت دینی تشکیل دهیم. خود مردم به این حکومت دینی رأی دادند. لوازم آن همین است. لوازم این است که روحانیت فراز و نشیب از حیث اعتبار پیدا میکند. وقتی در بعد دوم آمدیم میگویم امام(ره) به عنوان مطلب مقطعی و مصلحتی این اصل را مطرح کرد که برخلاف اصل حکومت اسلامی است. برای ریاست جمهوری هر کسی اصلح است باید به میدان بیاید چه آخوند و چه غیرآخوند باشد.
امام (ره) این را بیان کردند تا مردم فکر نکنند امام (ره) دنبال این است که از صنف او همه امور را در دست بگیرند و قدرتی به دست بیاورند. این امر مقطعی بود. غیر آخوند هم در مسند قوه اجرائیه قرار بگیرد باز همه را پای ولی فقیه و امام (ره) و رهبری و روحانیت میگذارند و این قابل تفکیک نیست.
روحانیت باید در برخی امور قدمهای قویتری بردارد
نکته سوم که عرض میکنم این است که میتوانیم بگوییم در یکسری امور روحانیت باید قدمهای قویتری بردارد. مثلا در بحث قضاوت اسلامی روحانیت خیلی قدمهای محکم و قوی باید برمیداشت. این قوه قضائیهای که امروز داریم با تمام زحماتی که مسئولین قوای قضائیه در دورانهای مختلف متحمل شدند و کار بسیار سختی است، مطلوب مردم نیست. این درست است. اینجا باید روحانیت خود را بازیابی کند تا مشکل را دریابد.
یک مشکل این است که سطح علمی قضات ما در یک زمانی به خاطر ضرورت پایین آمد. دین ما میگوید قاضی باید مجتهد باشد و این از مسلمات فقه ماست که قاضی باید مجتهد باشد. انقلاب شد و هر شهری نیاز به قضات متعدد داشت و آن زمان چقدر مجتهد داشتیم؟ مجبور شدند افراد غیرمجتهد را بر منصب قرار دهند. حق این بود که از ابتدای انقلاب دورههایی را تنظیم و مجتهدینی را برای قوه قضائیه تنظیم کنند و این کار انجام نشد. یک زمانی گفتند هر کسی دو سال درس خارج خوانده است برای قضاوت بیاید. البته دورههایی دارند و نباید این را نادیده گرفت ولی دورهای که مجتهد تربیت کند و بر مسند قضا بنشیند تشکیل نشد.
برخی ائمه جمعه روحانیون قوی و پرمایهای نیستند
بعد سطح این را پایینتر آورند. خود ما در فقه دیده بودیم قاضی باید مجتهد باشد و در میدان عمل دیدیم این شرط بسیار مهم است. وقتی مجتهد باشد جلوی اشکالات گرفته میشود. قاضی مجتهد نیست و از این جهت اشکال داریم. در جنبههای دیگر باید کاری میکردیم ائمه جمعه ما از روحانیون بسیار قوی پرمایه علمی و تقوایی و سیاسی باشند، ولی نتیجهای که امروز داریم این نتیجه نیست.
من این نکته را عرض کنم که یک زمانی مرحوم والد ما اذعان داشتند خدمت رهبری رسیدید. از قول من این را بیان کنید این سیاستی که برای ائمه جمعه قرار دادید، نقض غرض است. من به تعابیر کلیتر عرض میکنم. فرمودند مقصود از امام جمعه حلقه وصل بین مردم و نظام است. هر چه امام جمعه از نظر علمی، سیاسی، اخلاقی قوی باشد قوت نظام میشود.
با روش فعلی انتخاب ائمه جمعه «افراد قوی» به میدان نمیآیند
در برخی جاها امام جمعه فضا را برای مردم باز کرده و دید مردم به نظام تغییر پیدا کرده است. گفتند این روشی که برای انتخاب ائمه جمعه دارید در نتیجه این است که افراد قوی به میدان نمیآیند و در نتیجه مشکل پیدا میکنیم. در این بخش نمره درستی نداریم ولو در بین ائمه جمعه اشخاص و شخصیتهای واقعاً علمی داریم، ولی به عنوان یک سیاست پیگیری نشد.
افرادی که از نظر علمی در حوزهها درس چندانی نخوانده بودند در مسند اینچنینی قرار گرفتند و آن نتیجهای که باید گرفته میشد، نداشتیم. در رسانهها چهرههای قوی روحانیت از جهت علمی حضور نداشتند. اگر حضور داشتند حضور کمرنگ بود. مخصوصاً در رسانه ملی این چنین است. این مسأله مهمی است.
برخی روحانیون رسانه ملی مطالبی که با ضرورت عقل سازگار نیست، بیان میکنند
تنها رسانه عمومی رسانه ملی است و وقتی میبینند روحانی صحبت میکند و مطالبی را بیان میکنند که ممکن است با ضرورت عقل سازگاری نداشته باشد، این مطالب با ضرورت تاریخ سازگاری نداشته باشد و این پای تمام روحانیت نوشته میشود. به نظر من، از این جهت صدمه بسیاری را خوردیم. باید این مسأله اصلاح و بازنگری شود.
در دانشگاهها دروسی گذاشته شد که روحانیت باید حضور داشته باشد، روحانیت قوی دانشگاه نرفته است. آن ارتباطی که باید با روحانیت داشته باشند به عنوان مجموعه علمی قبول ندارند. چهره سیاسی بر چهره علمی روحانی و آخوند در دانشگاه غلبه دارد. این امر غلطی است و باید اصلاح شود.
نمیتوان گفت حکومت اسلامی باشد اما روحانیت کنار بنشیند
مواردی این چنینی وجود داشت که ما قبول داریم. اساساً باید حکومت اسلامی اینها را آسیبشناسی کند و نمیتوان گفت حکومت اسلامی باشد و روحانیت کنار باشد. در یک کشوری چه کسی میخواهد روی کار بیاید و چه کسی نمیخواهد!
این مطلبی که عرض کردید مورد تأکید امام (ره) و مرحوم والد ما بوده است. یک زمانی به یاد دارم امام (ره) به جامعه مدرسین پیغام دادند که در انتخابات در شهرهای دیگر دخالت نکنید و اجازه دهید مردم خود هر کسی را میخواهند انتخاب کنند. در مسأله انتخابات ریاست جمهوری و برخی از مراجع این نظر را داشتند که روحانیت، نه مراجع و نه طبقات دیگر، تعیین نکنند چه کسی رئیسجمهور باشد، چون ماهیت انتخابات ماهیتی است که مردم باید خود انتخاب کنند. ملاکها را باید ارائه داد.
اینکه در انتخابات یکی را نماینده اسلام و دیگری را نماینده باطل معرفی کردیم غلط بود
اینجاها بود که ضربههای مهمی به روحانیت زده شد و قدری به دست خود روحانیت بود و قدری به دست دیگران بود. از لسان روحانیت بگویند اگر در این انتخابات فلانی برنده شود، اسلام برنده است و اگر طرف مقابل برنده شود ضد اسلام خواهد بود. این غلط بود.
افرادی که شورای نگهبان تأیید کردند معنا ندارد، بگوییم یکی اسلام و دیگری ضداسلام است. متأسفانه کاری در انتخابات ریاست جمهوری اخیر شد، به رقیب محترمی که با رئیسجمهور فعلی رقابت داشتند کاری ندارم. ولیکن عدهای روحانیت را به بهانه این که به میدان نیایید انقلاب فلان میشود و در لبه پرتگاه است، به میدان آوردند و بعد خود آنها فهمیدند این درست نبود. اینها ضربه زده است.
اگر به مردم بگوییم حکومت دینی است و لوازم را ملتزم شویم که باید دین اجرا شود و در جامعه وارد شود. مردم میپذیرند. مردم این را پذیرفتند و میخواهند دین پیاده شود. مشکل این است که دیگران درست عمل نکردند. کارهای بسیاری در کشور انجام شد و مردم بسیار از این جهت منزجر شدند، ربطی به روحانیت نداشته است.
مگر در اختلاسها پای حتی یک آخوند در میان بود؟
اختلاسهایی که در کشور شده، پای یک آخوند در کار است؟ گروههایی که نشستند و امول مردم را اختلاس کردند آخوند هم حضور دارد. من نشنیدم. متأسفانه در این کشور پولهایی از بین رفت. در این کشور در وقت مشکلات و جنگ و دفاع مقدس بیشترین شهید را روحانیت داده است. آمار شهدای روحانیت از نظر درصد و تعداد افراد عرض میکنم. در تمام مشکلات روحانیت سینه خود را برای دفاع از دین و مردم سپر کرده است.
به نام اسلام و به نام حکومت دینی اختلاس کردند و آن را به پای روحانیت گذاشتند. من معتقدم الان هم چشم خود را باز کنیم و نگوییم چنین موقعیتی برای روحانیت جامعه ایجاد شده است و از بنیان صرفنظر کنیم. بگوییم مسیر دیگری را طی کنیم و به سمت هدایت و ارشاد برویم. این نقض غرض میشود.
ما در ذیل ولایت فقیه و حکومت دینی عرض کردیم. امام (ره) هم آن زمان بیان کردند قانون اساسی مستقر شده و حاکمیت مستقر بود و میخواست انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود. سه دستهای که شما عرض کردید، نه آن دستهای که میگویند دین در حکومت و سیاست دخالت نکند را قبول داریم، نه آن دستهای که میگویند در حاشیه باشد و همانند مشروطه 4 مشروطه بر قوانین نظارت کند قبول داریم. در حکومت ولایت فقیه شئونات اجرایی داریم. حتماً شئوناتی است که غیرروحانی نمی شود. مثلاً نمی توان کار شورای نگهبان را به غیرفقیه یا برخی کارهای قضائی را به غیر فقیه و غیر روحانی سپرد.
یک روحانی در لیست اختلاسگران وجود ندارد ولی وقتی به افکار عمومی مراجعه میکنید اندازهای که به روحانیت اتهام میزنند به غیرروحانی اتهام نمیزنند. علت این است که تداخل شده است. خیلی از پستهای حساس اجرایی کشور از ابتدای انقلاب، یکی از قدرتمندترین نهادهای کشور و حساسترین نهادهای کشور با زور اجرایی این کشور بود، که سپاه بود هیچ گاه روحانی نبوده است.
بحث این نیست که از غیرروحانیونی که تقابل با روحانیت دارند استفاده کنیم. خیلی از افراد به نظر شما، لباس روحانیت ندارند ولی تربیت روحانی از نظر علمی و اخلاقی و خانوادگی دارند. مثلاً آقای لاریجانی روحانی زاده هستند و در خانواده روحانی بزرگ شدند ولی باید از موضع اتهامی که الان برای روحانیت وجود دارد، پرهیز کرد. در ذیل اختیارات تام و مطلقه ولایت فقیه و حکومت دینی با همه ملزوماتی که دارد.
در حکومت دینی با همه ملزومات مبلغ دین میتواند مسئول اجرایی نباشد. تقسیم کاری است که شاید در زمان پیامبر (ص) و یا زمان حضرت علی (ع) هم وجود داشت و افرادی بودند که باید مالک اشتر میشدند و شمشیر میزدند و افرادی هم بودند که باید کار قضاوت انجام میدادند. هر کسی یک تقسیم کاری برای حکومت انجام میداد.
از این باب که تضعیفی شود و از اختیارات ولایت فقیه عدول کنیم و این ایده امام (ره) را بعد از استقرار همه اینها دریافت کردیم...
به نظر این ایده نبود. همین را اشاره کردم و باید عین عبارات امام (ره) را بیاوریم. در بحثهای طلبگی میگوییم این با این مبنا سازگاری ندارد. شما از یک سو میگویید حکومت دینی و کنار بقیه حرفهای امام (ره) تطابق ندارد. امام (ره) عبارات زیادی درباره روحانیت دارند، ولی رأی این که مردم تلقی نادرست داشته باشند.
چرا امام اوایل انقلاب اجازه حضور روحانیون را در انتخابات نمیداد؟
امیرالمومنین (ع) وقتی میخواست به خلافت ظاهری برسد تا مردم نیامدند و اصرار نکردند بحث را نپذیرفت. این امری است که نشان میدهد مردم موضوعیت دارند. باید مردم بخواهند. ابتدای انقلاب بود و انقلاب موجود نوپا بود. خیلی تبلیغ میکردند که آخوندها میخواهند همه چیز را عهدهدار شوند. امام (ره) در مقطعی فرمودند روحانیت نیایند و میدان را برحسب مصلحت برای غیر روحانیت باز کردند.
الان تحلیل کنند دورهای که رهبری ریاست جمهوری را عهدهدار بود، دورهای که آقای هاشمی ریاست جمهوری را داشت، اگر غیر روحانی برای مسند ریاست جمهوری آمده بود چه نتایجی داشت؟
چرا فکر میکنیم اگر فرد باصلاحیتی باشد نتایج بدی دارد؟
افرادی باید سر کار باشند که جوهر انقلاب و نظام را بدانند
خیر. این چنین نیست. میخواهم بگویم این چنین نبوده است. انقلاب ما نوپا بود و کسی باید بود که جوهره نظام را درک میکرد. بنی صدر یک زمانی رئیسجمهور شد و در آخر با منافقین سر از یک آخور درآورد. در کنار هم نشستند و این برای این بود که بنیصدر جوهر این انقلاب و نظام را نمیدانست.
ولی در کنار آن شهید رجائی را هم داشتیم.
چرا مردم غیرآخوند را در شرایط مساوی به آخوند ترجیح میدهند؟
اجازه ندادند شهید رجایی بماند. شهید رجایی هم از جنس خود روحانیت بود. میخواهم عرض کنم اگر الان از من بپرسند که دوران امر بین یک روحانی و یک غیرروحانی باشد و هر دو در صلاحیت مساوی باشند، همه میگویند غیرآخوند ترجیح دارد چرا؟ من فکر میکنم شما بیشتر به این جهت توجه دارید.
این که ما مسئولیتی داریم که فوق مسائل دنیوی و ظاهری است، ما مسئول هدایت را بر عهده داریم. ادعای ما این است و چقدر در این ادعا موفق هستیم، خدا میداند. اگر ما به عنوان هادی باشیم، باید هر چه میتوانیم از مظاهر دنیوی و از قدرت و ثروت و از شهوتهای نفسانی دوری کنیم. مردم و دین این انتظار را دارند، ولیکن وقتی میگوییم آخوندی 100 درجه صلاحیت دارد و غیرآخوندی هست که 80 درجه صلاحیت دارد، مسلم است آخوند مسئولیت را قبول کند.
این که اذعان داشتید همانند فلان کشور و فلان شخصیت کار کنیم به نظر من دور بودن از جوهر فکر امام (ره) است. امام (ره) حکومت اسلامی و دینی آورده است و باید پای این بایستیم که برخی جاها ضربه میخوریم و برخی جاها اهانت می شنویم. خود آخوندی و منسب الهی همانند نبوت و امامت وقتی میخواهد مردم را هدایت کند گرفتاریهای بسیاری دارد. یک گرفتاری حیثیتی است و اعتبار آدم از بین میرود. وقتی گوش به حرف آدم نمیدهند، نوح 900 سال تبلیغ کرد، چند نفر به او گرایش داشتند؟ اعتبار او از بین میرود. اینها را باید کنار بگذاریم.
در متون دینی هم وجود دارد که اگر دین برای خدا باشد کار نداشته باشید مردم از شما تقدیر میکنند یا خیر، شما وظیفه خود را انجام دهید. اگر دو نفر باشند که شرایط یکسان داشته باشند قطعاً فرمایش شما درست است که غیرروحانی به میدان بیاید.
چرا روحانیت در انتخابات ادوار ریاستجمهوری ضربه خورده است؟
عرض من این است که شما به عنوان دلسوزان انقلاب و روحانیت آسیبشناسی از روحانیت کنید. این آسیبشناسی را به روحانیت ارائه دهید. البته این وظیفه اولی خود روحانیت است. روحانیت امروز جزو وظایف اولیه این را بر عهده دارد که در کجا درست و در کجا اشتباه عمل کرده است. من گفتهام از ابتدی انقلاب تا کنون حضور مستقیم روحانیت در انتخابات و تعیین کردن در انتخابات ریاست جمهوری که الف باشد و ب نباشد، در هر مقطعی به روحانیت ضربه زده است.
ما میگوییم فضا برای مردم باز باشد. ملاک ها باید بیان شود، به فکر مردم باشد، به فکر فامیل و اقوام خود نباشد، به فکر جناح خود نباشد، به فکر مسائل دنیوی خود نباشد و برای مردم بسوزد. اینها را به مردم بیان کنیم، ولی خود مردم تصمیم بگیرند. یعنی این فکر امام بود و این حرفی نیست که من طلبه ضعیف بیان کنم.
مردم در انتخابات به قیم نیاز ندارند
این فکر امام بود. من به یاد دارم در انتخابات سال 76 جبههگیریهایی در دو طرف وجود داشت. بخش عظیمی از روحانیت را برای یک کاندیدا هزینه کردند. من داستانهایی از مرحوم والد دارم که شاید برخی گفتنی نباشد. نزد ایشان آمدند و ایشان گفتند امام (ره) مطلبی فرمودند و ما باید به آن عمل کنیم. مردم قیم لازم ندارند. همین امامی که حکومت اسلامی آورده است و همین امامی که ولایت فقیه را آورده است، همین امامی که روی این مسأله تأکید دارد میگویند اجازه دهید مردم انتخاب کنند.
اگر من به عنوان روحانی در مسجد بگویم باید این فرد را انتخاب کنید غلط است، ولی متأسفانه برخلاف مشی امام (ره) عمل کردیم و باید الان بازشناسی کنیم و روحانیت این گونه دخالت نکند. ملاکها را بیان و مردم را ترغیب کنند در انتخابات شرکت کنند. دلسوز نظام باشند. کاری کنند خون شهدا هدر نرود.
اینها را باید بیان کرد و ملاکها را بیان کنیم. نه این که بگوییم آقای الف باشد و آقای ب نباشد. مردم این را از ما نمیپذیرند. در روایات وجود دارد که نکات مهمی بیان میکند اگر مطلب حقی را بیان کنید که مردم تحمل درک آن را ندارند، را به مردم بازگو نکنید.
چرا ائمه معصوم فرمودند این مقامات معنوی ما را به مردم نگویید؟ یک علت همین است. ظرفیت درک را ندارند. من به هزار و یک دلیل معتقد هستم اگر فلان کس رئیسجمهور شود خوب است اما مردم این را نمیپذیرند و نباید این را مطرح کنم. هم عقل و هم شرع و هم تجربه میگوید که نباید مطرح کنم و متاسفانه مطرح میکنیم.
اگر تسلیم زمزمههای اخیر درباره تغییر بشویم، دین به انزوا میرود
به نظرم اینها را تأکید کنید و با روحانیت جلساتی باشد تا این حکومت را حفظ کرد، نه برای روحانیت بلکه برای خود اسلام باید حفظ کرد. برای خود دین و خود مردم باید حفظ کرد. امروز این زمزمهها وجود دارد که تغییر مسیر بدهیم. اگر بخواهیم جوهره حکومت را از این حکومت بگیریم و یک مسأله دیگر را جانشین او کنیم دین برای همیشه در انزاو می رود. دین به میدان آمده و وظیفه ما از 40 سال پیش خیلی بیشتر است و باید این را حفظ کنیم.
شما عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم هم هستید. جامعه مدرسین مبتنی بر همین رویه ای که آن را نقد کردید، در انتخابات مختلف از جمله انتخابات ریاست جمهوری اخیر بیانیههایی در حمایت از افراد داده است. این امر را چطور ارزیابی میکنید؟ بحث دوم هم درباره تعیین مراجع از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است. آیا این رویه را درست میدانید و آیا مرجعیت انتصابی از سوی یک نهاد روحانی می تواند باشد؟
روحانیت باید انتخاب را بر عهده خود مردم بگذارد
مطلب اول را بگویم که مرحوم والد ما به جامعه مدرسین میگفتند که اشخاص را معین نکنید برای این که مردم نظرات متفاوت دارند و نباید روحانیت مقابل گروه دیگر قرار گیرد. اساساً عرض کردم ما میخواهیم مردم انتخاب کنند. اگر امروز مردم بگویند مرجع تقلید گفته است فلان آقا انتخاب شود این انتخاب نیست. نمیخواهیم انتخاب سوری داشته باشیم. میخواهیم مردم تحقیق کنند و روی آگاهی انتخاب کنند.
روی مسأله مرجعیت باید بگویم جامعه مدرسین سابقه تاریخی قوی و مهمی دارد. از این جهت واقعاً هیچ مجموعه دیگری را نمیتوان گفت شبیه این است. دو نفر از جامعه مدرسین مرجعیت امام را زمانی امضا کردند که امام (ره) را میخواستند محاکمه و اعدام کنند. مرحوم والد ما، مرحوم آیتالله منتظری و جمع دیگری بودند. بعداً به دنبال این امضاها بود که اینها را گرفتند و بعد از آن بود که امام (ره) را تبعید کردند.
چرا جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مراجع تقلید را به مردم معرفی میکند؟
پس از ارتحال امام همین جامعه مدرسین چند تن را به عنوان مرجعیت مطرح کرد. آیت الله اراکی، آیتالله گلپایگانی و چند تن دیگر بودند. بعد از رحلت این بزرگواران باز 7 تن را مطرح کردند. جامعه مدرسین شخصیتهای ریشهدار حوزوی هستند و از نظر علمی شاگردان بسیاری در حوزهها دارند. کار اصلی اینها این است. چه بسا قبل از این که بخواهند به سایر مسائل بپردازند باید کیان شیعه را با معرفی مراجع صالح و ارزنده و واجد شرایط معرفی کنند.
نگفتهایم اگر مرجعی تقلیدی را جامعه مدرسین معرفی نکند، حجت شرعی ندارد
در این جهت مجموعهای را نداریم که بتوانیم جایگزین این مجموعه کنیم. این به آن معنا نیست که اگر یک گروه دیگری آمدند کسی را معرفی کردند و دیگران به این گروه اعتماد دارند، آن گروه هم آدمهای صالح و واجد شرایط داشته باشند، بگوییم حجت شرعی ندارد. یک زمانی میگوییم اگر جامعه مدرسین اعلام نکند دیگران اعلام کنند حجت شرعی ندارد و این حرف درستی نیست. خود جامعه مدرسین هم این امر را قائل نیستند.
این به عنوان مجموعه مورد اطمینان و مورد توجه و با این سابقه ای که عرض کردم است.