پسر جواني كه در مراسم سيزده بدر پسر دايياش را بر سر پول جوجه كباب به قتل رسانده بود، بار ديگر محاكمه ميشود.
به گزارش جوان، شامگاه سيزدهم فروردين ماه سال 95 بود كه تحقيقات مأموران پليس تهران درباره مرگ مشكوك پسر 24 سالهاي به نام آرمان در يكي از بيمارستانهاي شهر آغاز شد.
شواهد نشان ميداد پسر جوان در جريان درگيري با پسرعمهاش مجروح و سپس به بيمارستان منتقلشده و بر اثر شدت جراحات فوت كرده است. بنابراين پرونده با فرضيه قتل عمد تشكيل و بنا به گواهي شاهدان سپهر 24 ساله بازداشت شد. او با انكار جرمش گفت: «در مرگ آرمان مقصر نيستم. او شرب خمر كرده بود كه در جريان درگيري رفتارش غير قابل كنترل بود.»
او توضيح داد: «دو ساله بودم كه پدرم فوت كرد و مادرم بعد از تزريق اشتباه آمپول، پاهايش را از دست داد و براي هميشه روي صندلي چرخدار نشست. اين شرايط باعث شد پدربزرگم توجه بيشتري به ما داشته باشد،اما در بين بچههاي ديگر باعث حساسيت ميشد.»
او در شرح روز حادثه گفت: «يك روز قبل از حادثه قرار شد براي دورهمي سيزده بدر، من و سپهر جوجه كباب بخريم و هركس سهم خودش را بپردازد، اما آن روز بعد از خوردن ناهار پدربزرگم اصرار كرد سهم من و مادرم را حساب كند. اين كار باعث ناراحتي سپهر و پدر و مادرش شد. آنجا بود كه بعد از صحبت با مادرش به طرف ما آمد و از عصبانيت اسباب خانه را شكست. پدربزرگم كه ترسيده بود،تلفن همراهش را به من داد تا با 110 تماس بگيرم، اما سپهر فكر ميكرد ميخواهم از او فيلم بگيرم و به پليس نشان دهم.»
متهم در خصوص قتل گفت: «آن روز سپهر بعد از خوردن ناهار مشروب خورده و رفتارش غيرقابل كنترل بود، به همينخاطر تنها راهي كه به ذهنم رسيد،اين بود كه مادرم و پدربزرگم را به اتاقي ببرم و در را قفل كنم. سپهر تا اين صحنه را ديد،شيشه بالاي در اتاق را شكست و سعي داشت از آنجا داخل اتاق شود كه قسمتي از شيشه به شكمش فرو رفت.»
با ثبت اين توضيحات با توجه به تناقضات در اظهارات شاهدان حادثه كيفرخواست عليه آرمان صادر و پرونده به شعبه دهم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد. متهم در اولين جلسه محاكمه، در حالي پاي ميز محاكمه قرار گرفت كه پدر و مادر مقتول براي وي درخواست قصاص كردند. در ادامه با شرح دوباره ماجرا از سوي متهم، پدر بزرگ وي به عنوان شاهد ماجرا گفت: «پشت اين حادثه يك كينه قديمي وجود داشت.»
او در ادامه گفت: «مدتها بود سپهر سهم ارثيه پدرش را ميخواست،اما راضي نشدم و بار آخري كه اين حرف را زد،گفتم تا موقعي كه زندهام دوست دارم بچههايم را در خانه خودم دور هم ببينم. سپهر حرفي نزد،اما معلوم بود كه قانع نشده و ناراحت است.
اين بود كه روز حادثه بهانه گرفت و با تحريك حرفهاي مادرش اين حادثه رقم خورد.» پيرمرد در پايان با تأييد اظهارات آرمان گفت: «آن روز بعد درگيري سپهر با پاهاي خودش از خانه خارج شد. فرداي آن روز بود كه به كلانتري رفتيم تا به خاطر شكستن وسايل خانه شكايت كنيم كه متوجه شديم او فوت كرده است. چيزي از عمرم نمانده و هر دوي آنها نوههاي من بودند، بنابراين دليلي ندارد كه بخواهم دروغ بگويم »
در پايان هيئت قضايي بعد از شور متهم را به قصاص محكوم كرد. اين حكم به ديوان عالي كشور فرستاده شد،اما قضات يكي از شعبات ديوان حكم صادره را به دليل تناقضات شاهدان و اظهارات متهم، همچنين نامشخص بودن علت تامه مرگ، نقض كرد و پرونده را براي رسيدگي دوباره به شعبه همعرض فرستادند. به اين ترتيب متهم بار ديگر محاكمه خواهد شد.