ماجرای خیانت همزمان یک مرد به دو زن

کد خبر: ۷۸۹۵۷۶
|
۲۳ فروردين ۱۳۹۷ - ۰۹:۲۱ 12 April 2018
|
16816 بازدید
|

روزنامه ایران زندگی زنی را که شوهرش به او خیانت کرده، گزارش کرده است.

در این گزارش آمده است:

«آرش» دوست برادرم بود، او را خوب می‌شناختم و از مشکلات زندگی‌اش باخبر بودم. چند ماه پس از جدایی از همسر اولش به خواستگاری‌ام آمد. خانواده‌ام او را قبول داشتند و می‌گفتند بعد از نامزدی ناموفقی که داشتم «آرش» می‌تواند گزینه مناسبی باشد! مراسم خواستگاری و عقد ما در زمان کوتاهی انجام شد و تاریخ عروسی‌مان را نیز تعیین کردیم. همه چیز خیلی سریع پیش رفت. اما با اینکه مدت کوتاهی از عقد من و «آرش» می‌گذشت بیش از حد به او علاقه‌مند و وابسته شده بودم. گاهی در روز بیش از 20 بار به او زنگ می‌زدم یا برایش پیامک می‌فرستادم.

آن شب شوم هم در خانه تنها بودم که دلم هوایش را کرد. خواستم با او تماس بگیرم اما ساعت از نیمه شب گذشته بود. برای اینکه مطمئن شوم بیدار است برایش پیامک عاشقانه‌ای فرستادم، پیام ارسال شد. اما هنوز یک دقیقه هم نگذشته بود که گوشی‌ام زنگ خورد. عکس «آرش» روی صفحه آمد. سریع دکمه سبز گوشی را زدم که صدای جیغ و فریاد زن جوانی شوکه‌ام کرد. او مدام فریاد می‌زد: «این وقت شب با شوهر من چه کار داری؟...» او حتی اجازه نمی‌داد من حرف بزنم. بد و بیراه می‌گفت، آنقدر عصبانی بود که حتی نمی‌توانستم از خودم دفاع کنم. با شنیدن کلمات آن زن خشمگین، بی‌اختیار گریه می‌کردم. باور اینکه «آرش» به من خیانت کرده بیشتر شبیه کابوس بود. صبح روز بعد با آن زن در پارکی قرار گذاشتم. زودتر از ساعت قرارمان خودم را رساندم. هزار فکر و خیال عجیب در سرم بود. با اینکه نمی‌خواستم خیانت «آرش» را باور کنم اما دوست داشتم بدانم آن زنی که او به من ترجیح داده چه کسی است.

مانند دیوانه‌ها راه می‌رفتم. هر زن جوانی را که می‌دیدم دلم فرو می ریخت، تپش قلب گرفته بودم. زمان آنقدر کند می‌گذشت که هر دقیقه مانند یک ساعت سپری می‌شد. این انتظار طولانی و دیوانه‌کننده ساعت 11 صبح به پایان رسید.

زن ریزنقش با صورتی ظریف و زیبا به سمتم آمد. با وجودی که مطمئن نبودم خودش باشد اما حسی عجیب مرا به سوی او می‌کشاند. ناخواسته از جایم بلند شدم و به سمتش رفتم. عینک آفتابی زده بود و نمی‌توانستم متوجه زاویه نگاهش شوم. چند قدمی با هم فاصله داشتیم که پرسید: «شما، «ترنم» هستید؟» با شنیدن نام خودم از زبان او، اشک هایم سرازیر شد. انگار باید باورم می‌شد که آشیانه خوشبختی‌ام ویران شده. «شیدا» در بحبوحه اختلاف‌های «آرش» و همسر اولش با او ازدواج کرده بود. اما به اصرار «آرش» پنهانی در خانه‌ای زندگی می‌کردند. دیگر حرف‌هایش را نمی‌شنیدم، به هق هق افتاده بودم. پس من زن سوم «آرش» بودم... آن لحظات تنها همه اتفاقات، چرب زبانی‌های «آرش» و وعده و وعیدهایش مانند فیلم از جلوی چشمانم می‌گذشت و تحمل این درد را برایم سخت‌تر می‌کرد.

باید کاری می‌کردم، ما فقط چند روز به عروسی‌مان مانده بود. بعد از آن نامزدی ناموفق، به هم زدن مراسم فقط آبروی من و خانواده‌ام را می‌برد. اما باید انتخاب می‌کردم؛ زندگی به‌عنوان زن سوم یا تحمل حرف و حدیث‌های تمام نشدنی فامیل و اقوام...هنوز اعضای خانواده‌ام از این ماجرا خبر نداشتند و من هم نمی‌توانستم درست تصمیم بگیرم. یک روز بعد دوباره زن آرش به من زنگ زد. او هم حالش بهتر از من نبود و حوصله حرف زدن نداشت. تنها چند جمله گفت و قطع کرد: «خانم؛ من تصمیمم را گرفته‌ام و از «آرش» جدا می‌شوم. دیشب همه چیز را به او گفتم و قرار شد ماهانه یک ربع سکه به‌عنوان مهریه بدهد و از هم جدا شویم...» گناه «آرش» نابخشودنی بود اما با وجود همه آن اتفاقات دوستش داشتم. آن موقع احساس کردم بهترین کار این است که این راز را پیش خودم نگه دارم... مراسم ازدواج‌مان طبق برنامه پیش رفت و ما زیر یک سقف رفتیم اما بعد از آن اتفاق، فکر و خیال مانند خوره به جانم افتاده، به همه تلفن‌ها و پیام‌های «آرش» مشکوکم. می‌ترسم سرنوشت من هم مانند دو زن دیگرش شود. شب‌ها کابوس می‌بینم و شرایط هر روز برایم سخت‌تر می‌شود. نمی‌دانم چگونه باید از این شرایط خلاص شوم.

اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳
بلیط هواپیما تبلیغ پایین متن خبر
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱۱
انتشار یافته: ۱۴
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۳۶ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۳
با وجود این اتفاقات باز زنش شدی ؟ حقته نادون
زهره
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۴۷ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۳
زن نادان
ناشناس
|
Germany
|
۱۰:۰۰ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۳
خب که چی؟ از این داستانهای مسخره خبر یا مطلب مهمتری ندارییییین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۰۸ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۳
امیدوارم سر شوهرت به سنگ خورده باشه و بعد از این فکر خیانت به سرش نزنه هر چند که خیلی بعید می دونم
ali
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۲۵ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۳
بیشتر تخیل بود تا واقعیت
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۳۹ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۳
چی بگم؟! بعضی وقتها فکر می کنم که واقعا سخته زن باشی! واقعا زمانی میرسه که آدم عارش میاد بگه مرده!
دكتر
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۴۲ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۳
چوب نادانى خودت را مى خورى وباز هم خواهى خورد. يعنى چه كه براى حفظ آبرو با يك فرد بى ثبات و خيانتكار و دروغگو و فريبكار ازدواج كردى؟ حالا عروسى برگزار نمى شد بهتر بود يا اين كه در بهترين حالت يك عمر در شك و ترديد و بى اعتمادى و احساس فريب خوردگى زندگى كنى؟
سعید
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۴۷ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۳
حساس نشین. انشاالله که خیره
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۳۲ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۳
عب نداره، دفعه بعد که بهت خیانت کرد، خلاص میشی.
ناشناس
|
Turkey
|
۱۱:۳۵ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۳
بخاطر حرف یک عده امثال من آدم بیکار حرف مفت زن خود را اسیر یک خیانت کار کرده!
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # انتخابات آمریکا # ترامپ # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سردار سلامی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
عملکرد صد روز نخست دولت مسعود پزشکیان را چگونه ارزیابی می کنید؟