موضعگیری برخی مسئولین درباره وضعیت بحرانی بخشی از نسخ خطی موجود در موزههای تخصصی، این نگرانی را بیش از پیش تقویت کرد که تکثر موزهها در ایران، سرانجام به تخریب بخش قابل توجهی از آثار تاریخ تمدن ایران منتهی شود؛ دغدغهای که با تجمیع موزههای کوچک در قالب یک موزه بزرگ ملی برطرف میشود و میتوان امیدوار بود این آثار برای قرنهای متمادی حفظ شود.
به گزارش «تابناک»؛ تخریب آثار تاریخی و هنری موجود در موزههای ایران، متأثر از شرایط طبیعی نظیر باران، آتش سوزی از جمله اتفاقاتی است که گاه به گاه علنی میشود اما در نهایت هیچگاه منتهی به ارائه راهکارهای عملیاتی برای رفع این چالش مستمر نمیشود. در سالهای گذشته، گزارشهایی درباره وضعیت بحرانی مخازن موزههای مهم کشور منتشر شد و حتی تصاویری از مخزن موزه ملی ایران باستان انتشار یافت که به نگرانیها بیش از پیش دامن زد و نقدهای جدی را نسبت به موزهداری در کشورمان در پی داشت.
بحران در موزههای کوچک محلی یا موزههای موضوعی جدی تر است، چون متولیان اغلب این موزهها سرمایه گذاری جدی برای نگهداری و بازسازی آثار موزه نمیکنند و در عین حال این آثار در مقابل بلایای طبیعی و سرقت نیز ایمنی و امنیت کافی ندارند. این موزهها اغلب مخاطب چندانی نیز ندارند و مخاطب پراکندهای در سال جذب میکنند. با این حال متولیان فراوان موزهداری در ایران باعث شده امکان مدیریت یکپارچهها موزهها و مخازن و گنجینههای آنها نباشد.
این چالشها درباره نسخ خطی به نقطه حساسی رسیده و مدیران برخی موزهها در این زمینه اظهارات قابل تأملی داشتند که متأسفانه مورد توجه و تأمل واقع نشد و از این منظر، نگرانیها نسبت به سرنوشت میراث ملت ایران که بخش مهمی از آنها، همین نسخههای خطی تاریخی است، تشدید شد.
سیدمحمد رضا فاضل هاشمی رئیس اداره مخطوطات کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی با اشاره به وضعیت نامناسب نسخ خطی قرآن در کتابخانههای کشور گفته بود: «به غیر از کتابخانه ملی، کتابخانه آستان قدس رضوی و کتابخانه آیتالله مرعشی که تلاش کردهاند در سالهای اخیر وضعیت نگهداری نسخ خطی و تأمین امکانات مورد نیاز برای این امر را ارتقا دهند، دیگر کتابخانههای موجود در کشور عموماً شرایط مناسبی برای نگهداری نسخ خطی قرآن ندارند. البته این وضعیت برای تمامی نسخ خطی موجود در کشور صدق میکند، ولی نسخ خطی قرآن به دلیل اهمیت کتابت و تذهیبهایی که در این دسته آثار به کار رفته است، از اهمیت بیشتری برخوردارند.»
او همچنین خاطرنشان ساخته بود: «شرایط فعلی برای نگهداری این دسته از منابع شرایط نامناسبی است که هر لحظه امکان دارد، منجر به نابودی اثر شود. به غیر از کتابخانهها، اماکن مقدسه مانند آستان مقدس امامزادگان که معمولاً این نوع نسخ خطی در آنجا نگهداری میشود نیز شرایط مطلوبی ندارند.»
در همین زمینه، امیر لهراسبی (مدیر موزه ملی قرآن) گفت: «موزه ملی قرآن طی هفت، هشت سال گذشته آن چنان که باید و شایستهی یک موزهی ملی است، نبوده. دلیل این بی توجهی را من هم واقعاً نمیدانم اما از زمانی که من به سمت مدیریت این موزه منصوب شدهام، سعی کردهام کاملاً جدی پیگیریهای لازم انجام شود و مصمم هستم به سمتی برویم که بتوانیم یک ریلگذاری مناسبی داشته باشیم تا کشور ایران، به عنوان امالقرای جهان تشیع یک مجموعهی مسنجمِ قرآنی دارا باشد و تخصصاً به عنوان موزه ملی قرآن به جمعآوری و ضبط و نگهداری صحیح از نسخ قرآنی بپردازد.»
این شرایط نشان میدهد، موزهداری در ایران به بازنگری جدی در سطح حاکمیت اعم از نهادهای قانون گذار و دولت نیاز دارد و باید رویهای در پیش گرفت که موزههای کوچک تجمیع شود و یک موزه بزرگ ملی شکل بگیرد. این منطقی ترین مسیر برای جلوگیری از نابودی آثار تاریخ تمدن ایران در موزههای کوچک محلی و موضوعی است. چنین رویکردی منتهی به تجمیع منابع مالی این موزهها و امکان جذب نیروهای متخصص برای نگهداری و امنیت این آثار خواهد شد. آیا ارادهای در این زمینه وجود دارد؟
بعید به نظر میرسد در روزمرگیهای دستگاههای مسئول، جایی برای چنین طرحهای انرژی بری باشد و در عین حال، مقاومتهای محلی در مقابل چنین طرحهای ملی، سد بزرگی در مقابل حفظ سرمایههای ایران خواهد بود. از این منظر چنین تصور میشود که باید فعلاً به تخریب مستمر گنجینههای تمدنی ایران در موزههای ناایمن چشم دوخت.