هرازگاهی اخباری از باغوحشها درز میکند که نشان میدهد پشت پرده ماجرا چیز دیگری است؛ آنچنان که حیوانات در عین شکنجه شدن برای مالکان باغوحشها سودآور هستند و سهمی را در تجارت سیاهشان بازی میکنند.
سپهر سلیمی، فعال حقوق حیوانات درباره وضعیت باغوحشهای ایران در گفتوگو با «آرمان» میگوید: مدیران باغوحشها نگاه کالاگونه به حیوانات دارند و وقتی نگاهشان تجاری باشد، در تلاش هستند که با هزینه کمتر سود بیشتری را به دست آورند. از این رو تجارت حیاتوحش سومین تجارت سیاه پرسود دنیاست که متاسفانه حدود ۲۰ میلیارد دلار گردش مالی دارد. آنچنان که بنا بر اذعان سازمان حفاظت محیطزیست قاچاق حیاتوحش ایران رتبه سوم را در دنیا داراست.
برخی مدافعان حقوق حیوانات بر این باورند که همواره شرایط حیوانات در باغوحشها اسفناک است. منتها گاهی اوقات مردم عادی متوجه اخبار عجیب و غریب حیوانآزاریها در این اماکن میشوند. دیدگاه شما در این باره چگونه است؟
قطعا همین طور است. تمام باغوحشهای ایران شرایط ناگواری دارند. برای مثال بازدیدکنندگان عادی هنگام مراجعه به باغوحشها میبینند که شرایط نگهداری حیوانات خوب نیست و جلوی قفس پرندگان، علفخوران و گوشتخوران نان خشک ریخته شده است. همچنین بوی بدی در محیط وجود دارد و به تبع شرایط بهداشتی هم مناسب نیست. این در حالی است که دامپزشکان تماموقت در باغوحشها حضور ندارند یا اگر هم باشند؛ تخصص و تعهدی ندارند و به سلامت حیوانات اهمیتی نمیدهند. از سوی دیگر، ورود و خروج حیوانات به باغوحشها مشخص نیست. مثلا خرسی وارد باغوحش میشود که عموما مشخص نیست از کجا آمده است. البته باغ وحشها باید در این راستا از سازمان محیطزیست اجازه بگیرند، اما گاهی تخلفاتی صورت میگیرد. به گونهای که مالکان باغوحشها حیوانات را از طبیعت گرفته و وارد باغوحشها میکنند یا افرادی را دارند که انجام این امر را برایشان تسهیل میکند.
یک روی این مساله به این برنمیگردد که سازمان حفاظت محیطزیست جایی برای بازپروری و نگهداری گونهها ندارد؟
بله. برای مثال اگر خرسی در یکی از شهرستانها دچار مشکل شود، سازمان حفاظت محیطزیست جایی ندارد که این حیوان را بازپروری کند یا آن را به طبیعت بازگرداند. این در حالی است که اگر آن خرس معلولیت داشته و قابلیت بازگشت به طبیعت را نداشته باشد، آن را به باغوحش میسپارند. حال تصور کنید که یک گونه مفت به راحتی در اختیار باغوحشی قرار گرفته که اصلا برایش خوراک، بهداشت و شرایط نگهداری حیوان اهمیتی ندارد. باید بگویم که اگر از دید حیوانات نگاه کنید، باغوحشها چیزی جز آزار و شکنجه حیوانات ندارند. شاید خیلیها متوجه نشوند، تکانهایی که حیوانات میخورند یا سر و صداهایی که ایجاد میکنند، کاملا واکنشهای عصبی است. این یک بخش ماجراست، بخش دیگر مسائل پشت پرده است.
چطور؟
باغوحشها مرکز تجارت حیاتوحش هستند. در واقع تجارت حیاتوحش سومین تجارت سیاه پرسود دنیاست که حدود 20 میلیارد دلار گردش مالی دارد. بنا بر اذعان سازمان حفاظت محیطزیست قاچاق حیاتوحش ایران رتبه سوم را در دنیا داراست. آنچنان که کشورهای اطراف ما عموما بی در و پیکر هستند و باعث میشوند که کشورهایی مثل پاکستان و عراق به محل خرید و فروش حیوانات تبدیل شوند. همچنین همسایگان جنوبی، کشورهای حاشیه خلیجفارس خواهان گونههای بسیاری از پرندگان ما هستند و به دلیل اینکه پرندگان قیمت بالایی دارند، معمولا قاچاق میشوند. این در حالی است که مساله قاچاق حیاتوحش دیده نمیشود و تنها به خود حیوانات ضربه میزند و باعث میشود که گونههای ارزشمند از هر کشوری توسط قاچاقچیان خارج شوند و از آنجایی که قاچاق حیوانات ارزشافزوده زیادی دارد موجب شده که خیلی از گونهها تلف شوند.
برگردیم به مساله ورود و خروج حیوانات به باغوحش که اصلا مشخص نیست. قطعا این مساله به قاچاق حیوانات دامن میزند...
وقتی هر حیوانی به هر شکل وارد باغوحش شود و نظارتی هم روی آن نباشد؛ به طبع به مساله قاچاق حیوانات دامن میزند. برای مثال میزان زاد و ولد شیرهای باغوحش شیراز مشخص نیست یا شیرها و ببرهایی که در باغوحش مشهد زاد و ولد کردند، تعدادشان به قدری زیاد بود که بعدا دیدیم جمجمهها و اجساد این حیوانات از داخل یخچال بیرون آورده شد. حتی چند سال پیش در اتوبان تهران تولهشیری پیدا شد. خوب این تولهشیر از کجا آمده است؟ قطعا باید بگردیم دنبال سرنخی که به باغوحشها منتهی میشود، یعنی تولهشیری در باغوحش به دنیا آمده و هنگام انتقال به جایی سر از اتوبان درآورده است. از آن طرف هم خروجی حیوانات مشخص نیست. اینکه حیوانان چقدر تولیدمثل دارند و سرنوشت فرزندانشان چه میشود.
این معضل در مورد باغ پرندگان چگونه است؟
چندین برابر است. برای مثال خرس، شیر، آهو و... گونههای بزرگی هستند و ممکن است نظارت چشمی آنها در باغوحشها آسانتر باشد، اما در باغ پرندگان نظارتی نیست. این در حالی است که عموما گونههای پرندگان از طبیعت دزدیده میشوند، یعنی مالک باغوحش به شکارچیان پول میدهند و شکارچیان از زیستگاه پرندگان در شمال و جنوب برایشان پرنده میآورند. این معضلی است که در تمام باغ پرندگان وجود دارد. از باغ پرندگان تهران گرفته تا هر جای دیگر.
این در حالی است که اصلا به مساله حملونقل پرندگان هم توجهی نمیشود و خیلی از آنها تلف میشوند...
بله. این مساله بخشی از حیوانآزاری در قاچاق حیوانات است، اما قاچاقچی فکر میکند که اگر یکی دو پرنده را هم بفروشد سود کرده است.
با تمام این تفاسیر آنچه که شما اشاره کردید با شعار مدیران باغوحشها مبنی بر حفاظت از حیوانات منافات دارد...
بله. مدیران باغوحشها نگاه کالاگونه به حیوانات دارند و وقتی نگاهشان تجاری باشد، در تلاش هستند که با هزینه کمتر سود بیشتری را به دست آورند. از سوی دیگر، بر اساس اعلام اتحادیه باغوحشهای اروپایی سالی سه تا پنج هزار حیوان سالم کشته میشوند، چون جایی برای نگهداری از حیوانات تولیدشده نیست. از این رو به راحتی آنها را میکشند. این در حالی است که یکی از خواستههای مدافعان حقوق حیوانات ایجاد سامانه آنلاین است که تعداد حیوانات وارد و خارج شده از باغوحشها را مشخص کند. آنچنان که مالکان باغوحشها نتوانند حیواناتی را به صورت قاچاق وارد کنند یا حیوانات به دنیا آمده را بفروشند. البته خرید و فروش و قاچاق حیوانات مختص ایران نیست و در همه جای دنیا وجود دارد. از سوی دیگر، نظارت بر عملکرد باغوحشها کاملا برعهده سازمان حفاظت محیطزیست است و این سازمان با توجه به وظایف متعددی که دارد، نمیتواند توجه کافی به این مساله داشته باشد و احتمالا تخلفاتی در باغوحشها صورت میگیرند. بنابراین لازم است در کنار سازمان حفاظت محیطزیست گروههای مردمی و شناسنامهدار حضور داشته باشند تا بتوانند بر عملکرد باغوحشها نظارت کنند.
از سوی دیگر، شاهد هستیم که افزایش باغوحشها و باغهای پرندگان بیش از نیازمان است. در حالی که وضعیت نگهداری حیوانات در این اماکن چندان تعریفی ندارد...
سودهای کلان موجب شده که هر کسی دلش میخواهد باغوحش و باغ پرندگان بزند. آنچنان که همه در کشورهای مختلف تلاش میکنند، با رعایت استانداردها در باغوحشها پز دروغین بدهند. این در حالی است که در تمام دنیا باغوحش مظهر حیوانآزاری و تضعیف حقوق حیوانات است. جایی است که افراد پول میدهند، بلیت میخرند که حیوانات را در قفس ببینند. اینکه فردی به باغوحش میرود تا آزار حیوانات را ببیند، قطعا حیواندوست نیست. در واقع با ایجاد باغوحشها کاری کردیم که افراد نسبت به حیوانات نگاه استثمارگرایانه، ابزاری و کالاگونه داشته باشند. بنابراین باغوحشها به ظاهر خوب هستند و تا وقتی نظارت کافی وجود نداشته باشد، ما از پشت پرده خبر نداریم. با این حال از نگاه یک حامی حقوق حیوانات باغوحشی که به ظاهر خوب است، گونههای بیشتری هم میآورد و به طبع حیوانآزاری هم در آن بیشتر انجام میشود. برخی باغوحشها یک قسمت از باغوحش را اصلاح کرده، چندگونه اضافه میکنند یا گونهای را از خارج میآورند تا از سازمان حفاظت محیطزیست امتیاز بگیرند؛ مثل باغوحش صفادشت که همه نسبت به وضعیتش اعتراض داشتند، اما به آن جایزه داده شد و اجازه یافت که زرافه وارد کند.