چهارمین مرحله طرح مبارزه با سارقان حرفهای پلیس پایتخت با دستگیری 145 سارق و کلاهبردار اجرا شد. از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در میان اموال کشف شده از سارقانی که توسط کارآگاهان اداره آگاهی پایتخت دستگیر شدهاند به چشم میخورد. متهمانی که با ترفندهای خاص، نقشه سرقت هایشان را اجرا میکردند.
به گزارش ایران، متهمان از هر سن و سال و هر شهر و دیاری هستند بعضی از آنها بهتازگی پا به سن جوانی گذاشتهاند و بعضی دیگر مو سفید کردهاند و حالا باید دوران بازنشستگیشان را بگذرانند، ولی همه آنها در یک مورد مشترک هستند و آن هم ارتکاب کارهای خلاف است.
ویزاهای جعلی برای مهاجرت به کانادا
اعضای یک باند بینالمللی که با صدور ویزاهای جعلی برای متقاضیان مهاجرت به کانادا از مردم کلاهبرداری میکردند در عملیات گسترده پلیس آگاهی دستگیر شدند. 9 نفر از این افراد کانادایی و کارمند وزارت امور خارجه کانادا بودند که با یک زن و 6 مرد ایرانی همدست شده و اقدام به جعل ویزا میکردند. متهمان ایرانی این پرونده به غیر از جعل ویزا، برای یافتن گنج اقدام به حفاری میکردند و پول کلانی از طریق فروش عتیقهها بهدست آوردهاند.
ماجرا از این قرار است که 9 کانادایی که در ادارات مربوط به صدور ویزا در این کشور مشغول به کار بودند با یک زن ایرانی همدست شده تا ایرانیان را با ویزای جعلی به کانادا بفرستند. آنها مشخصات کامل مهر ویزا را که در پاسپورت ثبت میشد به زن جوان داده و وی آن را برای همدستانش در ایران میفرستاد و آنها با ساخت مهر جعلی برای متقاضیان ویزا صادر میکردند. اعضای باند از هر مشتری 10 تا 15 میلیون تومان گرفته و ویزا صادر میکردند. اما جعل مهر ویزا تنها کار خلافی نبود که متهمان این پرونده انجام میدادند. آنها دستگاه گنج یاب تهیه کرده و با خرید نقشههای گنج بعد از حفر و دستیابی به عتیقهها و زیر خاکی آنها را به مبلغ هنگفتی به فروش میرساندند. پاتوق و مخفیگاه متهمان ایرانی در طبقه 17 برجی در غرب تهران بود.
زمانی که کارآگاهان اداره سیزدهم پلیس آگاهی پایتخت از ماجرای فروش عتیقه و زیرخاکی با خبر شدند، متهمان را شناسایی و دستگیر کردند. بعد از این دستگیری راز صدور ویزاهای قلابی و همدستان آنها در کانادا برملا شد.
زندگی عجیب نخبه کلاهبردار
چند روز پیش خبر کلاهبرداری یک مرد که خود را دانشمند و نخبه معرفی کرده و از دختران و زنان جوان کلاهبرداری میکرد در رسانهها منتشر شد. این متهم 35 ساله که ماجراهای زیادی در زندگیاش پشت سر گذاشته برای اینکه فردی که از او کلاهبرداری کرده بود را به دام بیندازد قاچاقی به ایتالیا سفر کرد.
چه شد که در این مسیر افتادی؟ سال 88 وارد گلدکوئست شدم. اوایلش خیلی اوضاع خوب بود و توانستم آن زمان یک میلیارد و 200 میلیون تومان سود کنم. اما مدتی بعد دو نفر از سردستهها پول هایم را برداشته و از ایران خارج شدند. آنها به آمستردام فرار کرده بودند. برای پیدا کردنشان ابتدا به ترکیه رفتم و از آنجا به یونان و بعد ایتالیا و در نهایت به هلند رسیدم. یک سال و نیم این ماجرا طول کشید و توانستم پناهندگی بگیرم و از متهمان فراری شکایت کردم. اما به من گفتند باید 8 سال ساکن اینجا باشی تا ما بتوانیم پول را از متهمان بگیریم و به حسابت واریز کنیم. اما من نماندم.
چرا؟ دلتنگ شده بودم؛ به همسرم زنگ زدم گفتم بیا گفت نمیتواند خانوادهاش را رها کند. من هم نمیتوانستم بیشتر از این با غم دوری زندگی کنم. در این میان یک فرش فروش ایرانی به من گفت که به او وکالت بدهم تا کارهایم را انجام دهد و به محض اینکه پولم را از کلاهبرداران گرفتند برایم واریز کند اما وقتی به ایران آمدم او نیز پولهایم را خورد و دیگر نتوانستم او را پیدا کنم.
بعد از آمدن به ایران چه شد؟ سال 95 به ایران برگشتم و مشغول به تحصیل شدم. فوق دیپلم الکترونیک گرفتم و در دوران دانشجویی رتبه دوم مسابقات روباتیک را کسب کردم. آن زمان موفق شدم اختراعی به ثبت برسانم. اختراعم کنترل لوازم برقی از طریق تلفن همراه بود.اما مشکلات زندگی باعث شد که به کار خلاف کشیده شوم. سوژه هایم را از میان زنان و دختران در سایتهای همسریابی انتخاب میکردم و با خودروی بیام و اجارهای به محل قرار میرفتم. برای جلب اعتماد آنها ابتدا برایشان هدیههای نفیس میخریدم و بعد از چند جلسه با این ترفند که یکی از دوستانم شرکت خودرو دارد و میتوانید با خرید خودرو پولی به جیب بزنید از آنها دوتا 10 میلیون تومان سرقت میکردم.
فکر میکنی چرا کارت به اینجا کشید؟ ازدواج زودهنگام، 20 سالم بود با همسرم که 18 سال داشت ازدواج کردم و نتیجهاش هم طلاق عاطفی و جدایی با یک فرزند شد.
دزدی در لباس بیمارستان
متهم بعدی روش عجیبی برای سرقت داشت. 3 ماهی میشد که پلیس در تعقیبش بود و تمام شاکیهایش او را شناسایی کردهاند.
سرقتها را چطور انجام میدادی؟ از فروشگاههای اینترنتی سفارش خرید میدادم .آنها هم وسایلی را که من اینترنتی خریداری کرده بودم برایم با پیک میفرستادند. در تماسهایی که با من گرفته میشد تا هماهنگی برای کالا شود، خودم را دکتر معرفی میکردم. زمانی که اجناس آورده میشد، لباس تکنیسین اورژانس میپوشیدم. معمولاً آدرسهایی که برای تحویل کالا میدادم مقابل بیمارستانها بود. به پیک میگفتم پول پیک را باید از دکتر بگیرید. رسید را برایش ببرید و پول را دریافت کنید. زمانی که پیک وارد بیمارستان میشد، سوار ماشین میشدم و وسایل را میبردم.
اجناس سرقتی را چکار میکردی؟ در سایت دیوار و شیپور میفروختم. آن هم نصف قیمت اصلی کالا.
دستگیری سردسته سارقان طلافروشی
با گذشت 5 سال از سرقت مسلحانه طلافروشی در باقرشهر و دستگیری آخرین عضو باند راز این سرقت نیز برملا شد. متهمان دستگیر شده قبلی که سرقت 4 کیلو طلا را هیچ وقت اعتراف نکردند زمانی که متوجه دستگیری آخرین عضو باند شدند به سرقت مسلحانهشان اعتراف کردند. کامبیز سردسته باند در گفتوگو با خبرنگار «ایران» از جزئیات سرقت هایشان گفت.
ماجرای سرقت هایتان چه بود؟ سال 92 من به همراه سه مرد دیگر دو طلافروشی در باقرشهر را سرقت کردیم. بعد از آن سرقت را کنار گذاشتم و دوباره سال 94 طلافروشی دیگری را سرقت کردیم. از طلافروشی اول 4 کیلو سرقت کردیم؛ دومی نیم کیلو اما در سومین سرقت طلافروش در را بست و مجبور شدیم با تهدید اسلحه در را باز کرده و فرار کنیم ولی مدتی بعد دستگیر شدیم.
سرقتها را چطور انجام میدادید؟ سه نفر وارد طلافروشی میشدند و یکی در مقابل در طلافروشی میایستاد. صورت هایمان را با ماسک بهداشتی پوشانده بودیم و با تهدید دو کلت و یک شمشیر سرقتها را انجام داده و سوار بر موتورسیکلت یا پژویی که داشتیم فرار میکردیم.
چگونه دستگیر شدید؟ یکی از همدستانم را چند روز قبل در رابطه با سرقت احشام بازداشت کردند. همدستم به 8 فقره سرقت احشام و یک سرقت خانه با همدستی ما اعتراف کرده بود. به غیر از این همدستم به سرقت اولیه طلافروشی سال 92 که 4 کیلو طلا از آن سرقت کرده بودیم و هرگز راز آن را برملا نکرده بودیم هم اعتراف کرد. با اعتراف او بازداشت شدیم و به ناچار واقعیت را گفتیم.