رضا رحیمی / تالاب هامون و مناطق شمالی استان سیستان و بلوچستان سال هاست که با بحران آب رو به رو است و سیر نزولی بارندگی سالهای اخیر، منابع آب سطحی این مناطق را به شدت کاهش داده است. مثل شرایط حاکم بر تالاب هامون که در معرض خشکی کامل قرار گرفته است و شوربختانه مدیران ارشد محیط زیست کشور نیز دیگر امیدی به احیای آن ندارند. به راستی آیا دیگر هیچ راهی برای احیای تالاب هامون و حفظ حیات منطقه سیستان ایران باقی نمانده است؟
عیسی کلانتری-رئیس سازمان محیط زیست کشور در ادامه سخنان جنجال برانگیز و پر حاشیه خود که پیرامون مناطق مختلف کشور بر زبان میآورد، اخیراً و در نشست کارگروه احیای تالاب هامون و مقابله با گرد و غبار سیستان و بلوچستان با اشاره به وضعیت کنونی تالاب از شرایطی سخن گفت که ناظر بر نابودی حیات مناطق شمالی استان سیستان و بلوچستان در آینده نزدیک است؛ سخنانی که بسیاری از کارشناسان با آن موافق نیستند و آن را بر آمده از ناتوانی مدیران کنونی در پیگیری مطالبات زیست محیطی میدانند.
رئیس سازمان محیط زیست در نشست کارگروه احیای تالاب هامون و مقابله با گرد و غبار سیستان و بلوچستان گفت: مردم باید قبول کنند که هامون دیگر آن هامون پر آب سالهای گذشته نخواهد بود و این اتفاق هیچ زمان نمیافتد.
کلانتری در همین باره افزود: در سیستان بالاتر از آب باید بعد معیشت مردم مورد توجه قرار گیرد، به طوری که در این منطقه اگر محیط زیست آن درست شود، اما مردم معیشت نداشته باشند، نمیتوانند دوام آوردند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود نیز گفت: برای تامین افزون بر ۸۲۰ میلیون متر مکعب آب از آن سوی مرز در سیستان نباید برنامه ریزی کرد.
کلانتری با اشاره به شرایط نگران کننده استان سیستان و بلوچستان و احتمال نابودی حیات در این منطقه اضافه کرد: سیستان با توجه به شرایط حاکم ناشی از خشکسالیهای پی درپی و عواقب آن به منطقهای خاص از نظر زندگی و غیر قابل تصور در جهان از نظر دوام انسانها تبدیل شده، به طوری که درصورت فراهم نشدن امکانات و نرسیدن به این منطقه، مردم دوام نمیآورند.
سخنانی که رئیس سازمان محیط زیست کشور بر آن تأکید دارد را در دو محور اساسی میتوان خلاصه کرد. نخست نا امیدی و تیم اجرایی حفاظت از محیط زیست در احیای تالاب هامون و دیگر هشداری که پیرامون نابودی حیات در این منطقه از کشور داده است.
با این حال سئوال واقعی و کارشناسی این است که آیا حرفهای رئیس سازمان محیط زیست تمام واقعیت موجود را در بر میگیرد و دیگر نمیتوان ایده دیگری را برای احیای تالاب دنبال کرد؟
برای پاسخ به سئوالهای موجود پیرامون تالاب هامون و روندهای ممکن برای احیای آن به سراغ دکتر ناصر کرمی، اقلیم شناس و استاد دانشگاه برگن نروژ رفتیم. آنچه در ادامه میخوانید، مشروح این گفتگو است.
-آقای دکتر ضمن تشکر از وقتی که به ما دادید، لطفاً برای شروع بفرمایید به لحاظ تاریخی و جغرافیایی چه عواملی در شکل گیری شرایط کنونی جنوب شرق ایران موثر بوده است؟
تالاب هامون تحت تأثیر عوامل مختلف تاریخی و جغرافیایی با بحران آب روبرو شده است. اولین مشکل این منطقه را میتوان به تغییر اقلیم، کاهش بارشهای دورهای و نیز افزایش شدید دما مرتبط دانست که در سالهای گذشته با روند صعودی ادامه داشته است.
موضوع دیگرکشاورزی ناپایدار، افزایش جمعیت و بهره برداری بیشتر از منابع آب بوده است. در سالهای گذشته افزایش جمعیت با حجم منابع آب تناسب نداشته است و در صورتی که جمعیت منطقه رو به افزایش بوده، حجم منابع آب روند کاهشی داشته است. از سویی نیز با تغییر سبک زندگی و شهری شدن مردم، میزان مصرف منابع آب توسط شهروندان افزایش یافته است.
مسئولان و مقامات سیاسی کشور در این فرایند (تشدید بحرانهای زیست محیطی جنوب شرق و به ویژه تالاب هامون) چه نقشی داشته اند؟
واقعیت این است که حقابه ورودی هیرمند از کشور افغانستان در سالهای گذشته به شکل چشمگیری کاهش یافته است و از سویی نیز مدیران اجرایی کشور اقدام موثری در این باره انجام نداده اند.
نمیتوان مقصر شرایط موجود را برعهده گروه یا جناح سیاسی مشخصی انداخت و به نظر من سیاسی کردن موضوع به نوعی تقلیل دادن ماجراست. با این حال حقیقت این است که در طول سالهای گذشته برنامه جامع و موثری برای مقابله با بحران وجود نداشته است. این در حالی است که به واسطه شرایط جغرافیای منطقه و بحرانی بودن آن نسبت به سایر مناطق، مسئولان کشور باید خیلی پیشتر ضمن درک مشکلات برای حل آن اقدام میکردند.
من از جمله کسانی هستم که ده سال پیش نسبت به موضوع خشک شدن جغرافیای ایران و تغییر اقلیم هشدار میدادم. آن موقع مسئولان کشور زیاد این حرف را باور نمیکردند و همین عدم پذیرش حقیقت عاملی بود که آنها اقدام موثری برای مقابله با خشکسالی و بحران آب در پیش نمیگرفتند. اما اکنون هم که دیگر همه شهروندان نسبت به این مهم اطلاع دارند، ما شاهد اقدام اساسی از سوی مسئولان به ویژه دولت مستقر برای مقابله با این وضعیت نمیبینیم. شما اگر یک جمله یا ایده امیدوار کننده در مورد تالاب هامون از مسئولان شنیده اید لطفاً به بند نیز بگویید!
عملکرد مدیران در اجرای طرحهای احیای تالاب هامون را در سالهای اخیر چگونه ارزیابی میکنید؟
طرح احیا مشخصی در مورد تالاب هامون وجود ندارد و مسئولان به آن شکل که برای دریاچه ارومیه ستاد احیاء تشکیل دادند و نسبت به مقابله با بحرانهای زیست محیطی شمال غرب ایران حساس هستند، نسبت به جنوب شرق ایران حساسیتی ندارند. البته این بدان معنا نیست که در شمال غرب و دریاچه ارومیه نیز اقدام مناسب و قابل قبولی انجام شده باشد. من عقیده دارم مسئولان دریاچه ارومیه فقط به بخش شمالی دریاچه تأکید دارند و هنگامی که بارندگیها افزایش یافته و تراز آبی دریاچه مثبت میشود، تلاش میکنند تا این افزایش را به اقدامات به خود منسوب کنند.
به هر حال من تنها برنامه احیاء و تأکیدی که در این زمینه از سوی مسئولان وجود دارد را در مورد دریاچه ارومیه شنیده ام و در رابطه با تالاب هامون و دیگر مناطق کشور برنامه مشخصی مثل احیای دریاچه ارومیه سراغ ندارم.
برخی عقیده دارند مقامات افغانستانی علاوه بر حقابه سازی در خاک خودشان علاقهای به پرداخت حقابههای ایران را ندارند و علی رغم دیپلماسی فعال ایران، دستاوردی در این حوزه حاصل نمیشود، به نظر شما علت چیست؟
در مورد حقابههای مرزی و الزام افغانستان به پرداخت حقابههای رود هیرمند باید به این مهم توجه کنیم که قوانین حقوقی دریاها و آبهای مرزی برای کشور مالک منابع آب چندان الزام اجرایی ندارد. همین وضعیت را در غرب کشور شاهد هستیم. به سدهایی که ترکیه روی دو رود دجله و فرات زده است، نگاه کنید. با این که دو کشور عراق و سوریه و بخشهایی از خوزستان ایران متأثر از سدهای ترکیه به چالش کشیده شده و در وضعیت بسیار بحرانی قرار گرفته است، این دو کشور به اضافه ایران امکان حقوقی چندانی برای مقابله با فعالیتهای آبی ترکیه در اختیار ندارند.
اگرچه در جنوب شرق ایران نیز شرایط به همین منوال است، اما در این رابطه یک تفاوت اساسی وجود دارد. هر چند به لحاظ حقوق بین الملل ایران چندان ابزار قوی و محرکی برای اعمال فشار بر افغانستان در اختیار ندارد، اما ایران میتواند با انجام یک سری برنامههای مدون و تعامل با کشور افغانستان تا حدود زیادی به حل مشکل کمک کند. من اگرچه به افغانستانیها به خاطر عدم رعایت حقهای تالاب هامون حق نمیدهم، اما آنها را کاملاً درک میکنم و عقیده ندارم که آنها به ایرانیها ظلم میکنند.
مواضع اخیر رئیس سازمان محیط زیست، نشان میدهد که مدیران اجرایی کشور از احیای تالاب هامون نا امید هستند، این نا امیدی جایز است؟ آیا واقعا راهکارها به بن بست رسیده است؟
گفتههای «عیسی کلانتری»، رئیس سازمان محیط زیست در مورد اینکه هامون دیگر هامون نمیشود، بیشتر ناظر بر مشکلات اقتصادی و سیاسی دولت است. شما وقتی مدیریت مجموعه دولتی را اختیار داشته باشید و دولت شما در معرض انواع بحرانهای اقتصادی و سیاسی باشد، شرایط برای شما به گونهای پیش خواهد رفت که حتی در پرداخت حقوق کارکنان خود نیز با مشکل روبرو خواهید شد.
سخنان رئیس سازمان محیط زیست، از سویی نشان میدهد که شرایط جنوب شرق ایران و تالاب هامون بسیار وخیم است و از سویی نیز میتوان از این موضع گیری تقدیر کرد. چرا که برخلاف رویکرد گذشته مسئولان که با اقدامات پوپولیستی چند هفتهای آب را تالاب میریختند و با انتشار اخبار در سطح وسیع تأکید بر احیای تالاب میکردند، حالا آنها صادقانه از ناتوانی خود برای احیای تالاب سخن میگویند.
این موضع گیری صادقانه هرچند قابل تقدیر است، اما به این معنا نیست که به لحاظ واقعی هیچ راهی برای احیای تالاب باقی نمانده، بلکه به معنای ناتوانی مدیران کنونی برای احیای تالاب است. گفتههای کلانتری مثل آن است که به یک فردی که در حال حاضر وضعیت مالی مناسبی ندارد، بگوییم شما هیچ وقت نمیتوانی اتومبیل بخری! درست است که این فرد در حال حاضر امکان خرید اتومبیل را ندارد، اما در صورت کار کردن، پس انداز کردن و جمع آوری سرمایه امکان خرید اتومبیل را به دست خواهد آورد.
شرایط در مورد تالاب هامون نیز دقیقاً به همین شکل است. با اینکه در حال حاضر دولت به لحاظ اقتصادی و سیاسی دچار مشکل است و امکان احیای تالاب را از دست داده است، اما در صورت رعایت برخی اصول علمی و کارشناسی توان احیای تالاب را به دست خواهد آورد.
شما برای حل مشکلات موجود در تالاب هامون چه راهکارهای عملیاتی را پیشنهاد میکنید؟
به نظر من برای احیای تالاب هامون دو راهکار عملیاتی و جدی وجود دارد که مسئولان باید نسبت به آن حساس باشند و آنها را در دستور کار خود قرار دهند.
کار اول خرید آب از افغانستان است. ایران میتواند با یک دیپلماسی قوی و مذاکرات منسجم حتی بیشتر از حقابههای قانونی از افغانستان آب خریداری کند. باید بپذیریم که وضعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور افغانستان با کشور ایران به شکل غیر قابل انکاری به هم گره خورده است و در حال حاضر نیز بیش از ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار افغانستانی در ایران زندگی میکنند و افغانستانیها به شکلهای مختلف به کمکهای کشور ایران نیاز دارند و ایران میتواند در صورت تأمین بخشی از نیازهای حیاتی افغانستان مثل مسیر دسترسی آنها به آبهای آزاد، با مقامات و مسئولان این کشور برای خرید منابع آب جدید معامله کند.
واقعیت این است که اگر ما بخواهیم افغانستانیها را محکوم به پرداخت حق خود کنیم و آنها را در یک معامله نابرابر مجبور به پرداخت منابع آب کنیم، این ایده هیچگاه عملیاتی نخواهد شد.
با این که من به عنوان یک فعال محیط زیست نباید از بحث شیرین سازی آب دریا و انتقال آب حمایت کنم، اما به عنوان راهکار دوم و در مورد منطقه سیستان باید ملاحظه کنیم که بین شیرین سازی آب دریای عمان و انتقال آن به منطقه سیستان و نابودی حیات در این منطقه کدام هزینه بیشتری دارد؟
مسئولان ایرانی باید حساب کنند و بین نابودی حیات در منطقه سیستان و هزینههای احیای تالاب هامون یکی را انتخاب کنند.
بر همین اساس و به صورت خلاصه باید تأکید کنم که عامل اصلی حل مشکل اقتصاد و سیاست و در یک کلام پول است که در صورت عدم تأمین نمیتوان امیدی به احیای تالاب هامون داشت.