برخی صرافیها پیاده نظام دشمن شدند، قاتل خاشقجی صاحب ایران اینترنشنال، درخواست پایان یک جنگ خونین، سکوت دیپلماتیک زنگنه، توطئه علیه رابطه ایران و اروپا، وعده جدی پاکستان برای آزادی مرزبانان ایرانی، ورود بخش خصوصی به صحنه اقتصاد، روزگار سیاه جنگلهای سبز، کشتی به گل نشسته، اسم رمز یک جنگ اقتصادی و بسته اقتصادی درمان نیست، از مواردی است که موضوع گزارشها خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده اند.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز پنجشنبه دهم آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شدند که ابزار دیپلماسی برای نجات مرزبان ها، استعفای رسول خادم از ریاست فدراسیون کشتی، سخنان روحانی درباره ناکامی نقشههای آمریکا علیه ایران، نقشه اروپا برای فرار از اجرای تعهدات و دوراهی غرب برای عربستان در باتلاق یمن از عناوینی است که در صفحات نخست تعدادی از روزنامههای امروز برجسته شده است.
روزنامه ابتکار با درج تیتر دوراهی غرب برای عربستان در باتلاق یمن به عنوان تیتر یک امروز خود نوشت: وزارت خارجه آمریکا طی بیانیهای خواستار پایان یافتن جنگ در یمن شد. این روزنامه در سرمقاله امروزش به قلم علیرضا صدقی برای قدرت گرفتن راستها در کشورهای مختلف جهان، تعبیر صدای پای جنگ را استفاده کرده است.
روزنامه کیهان در گزارشی با روتیتر گزارش کیهان از سریال اتهامات تروریستی عنوان نقشه اروپا برای فرار از اجرای تعهدات را تیتر یک امروز خود کرده و در یادداشت روز خود مطلبی با تیتر حسینی بمان و حسینی بمیر منتشر کرده است.
روزنامه اعتماد با چاپ تصویری از رسول خادم ضمن اشاره به استعفای او از فدراسیون کشتی عنوان کُشتی در گل را برجسته کرده است. این روزنامه یادداشتی با عنوان جنگ سنی در برابر سنی بعد پنهان مسأله قتل خاشقچی را نیز منتشر کرده است.
روزنامه ایران تیتر درخواست پایان یک جنگ خونین را از گزارشی انتخاب کرده که طی آن خبر از به بن بست رسیدن عربستان در یمن نوشته است. این روزنامه نیز تصویری از رسول خادم را در صفحه نخست خود قرار داده و کشتی «بارانداز» شد! را تیتر کرده و از استعفای دسته جمعی رسول خادم و زیرمجموعه در فدراسیون کشتی نوشته است.
در ادامه تعدادی از سرمقالهها و یادداشتهای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
وقتی که اصلاحطلبان خط امامی بودند
عباس حاجی نجاری در بخشی از سرمقاله امروز روزنامه جوان نوشت: پیدایی دو جریان چپ و راست سیاسی در کشور که عمدتاً ریشه اقتصادی داشته و دامنه رقابت آنها در آغاز به میزان ونحوه دخالت در اقتصاد باز میگشت، نقطه آغاز رقابت نیروهای انقلابی برای حضور در عرصه قدرت بود واین درحالی بود که هردو این جریان برای اثبات پایبندی به اصول وآرمانهای انقلاب و خط امام (ره) که شاخصه حرکت آنها وهمه نیروهای انقلابی بود با یکدیگر رقابت داشتند وتمییز میزان پایبندی بیشتر هریک از آنها به آن اصول و آرمانها و خط امام برای یک ناظر بیرونی دشوار مینمود، به گونهای که جریان چپ سیاسی کشور به دلیل حضور و نزدیکی برخی افراد شاخص آن در بیت امام (ره) خود را خط امامیتر میدانست.
اما پس از ارتحال امام و تحولات سیاسی کشور که با پایان جنگ و آغاز ورود کشور به عرصه بازسازی خسارتهای ناشی از جنگ تحمیلی و اصلاح قانون اساسی وپیدایی برخی حلقههای فکری و سیاسی نظیر حلقه کیان، حلقه آئین، حلقه سلام و... همراه بود، بناگاه بسیاری از معیارها تغییر کرد و سخن از دوران ختم انقلاب و فرستادن امام به موزه تاریخ به میان آمد که اوج این مواضع مغایر با اصول از زبان فعالان چپ سنتی گذشته شنیده میشد که البته در این زمان ردای اصلاحطلبی پوشیده بودند. برای اینکه کلیگویی نشده وابعاد آن چالش اساسی در کشور که آقای منتجب نیا به دلیل حضور در جریان چپ سیاسی دهه اول واصلاحات دهههای بعدی، به آن اشاره کردند، با دقت بیشتری مورد مقایسه قرار گیرد، به مصادیقی از آن تغییر مواضع اشاره میشود.
۱-اعتقاد به ولایت فقیه و ولایت مطلقه آن: جریان چپ سیاسی کشور در دوران اول بر اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه تأکید داشت و جریان مقابل را معتقد به آن نمیدانست، اما در دوران اصلاحات مواضع آنها به یکباره تغییر و ولایت مطلقه به ولایت مقید تعبیر و متکی بودن مشروعیت ولایت فقیه به قانون اساسی، مقید بودن اختیارات ولایت فقیه، انتخابی بودن، ولی فقیه در عصر غیبت، ولایت انتخابی مقیده فقیه و وکالت فقیه و... از جمله مواضع عناصر متکثر جریان اصلاحات است.
۲- رابطه با امریکا: تأکید جریان چپ سیاسی کشور در دهه اول در مورد «رابطه با امریکا» مبتنی بر اصول وخط امام بر نفی رابطه و تأکید بر مقاومت در برابر امریکا به عنوان دشمن اصلی و معرفی امریکا به عنوان مظهر شیطان و کانون پلیدی متکی بود، اما در دوران اصلاحات این به طرفداری برقراری مذاکره و رابطه با امریکا تغییر کرد واین درحالی بود که دشمنیهای امریکا علیه مردم ایران صریحتر و جدیتر شده است
۳-صدور انقلاب: مبتنی بر اصول قانون اساسی وخط امام این جریان در دهه اول بر غرب ستیزی و لزوم صدور انقلاب اسلامی به عنوان یک آرمان تأکید داشت، اما در دهه دوم به بعد این آرمان بر همزیستی و گفتگو میان ملتها و «گفت وگوی تمدنها» تغییر کرد.
۴- سیاست خارجی و نگرش به غرب: در نگاه جریان چپ سیاسی غرب به عنوان کانون توطئه علیه انقلاب اسلامی شناخته وبرنفی رابطه با آن تأکید وحتی تلاش میشد جریان مقابل انگلیسی معرفی شود، اما در دهه دوم بر نقد تمدن غرب به جای نفی آن ولزوم تعامل و رابطه با فرهنگ غرب تأکید میشد.
۵-حمایت از جنبشهای آزادیبخش: حمایت از جنبشهای آزادیبخش به دلیل تأکید در قانون اساسی و مواضع حضرت امام یکی از راهبردهای نظام اسلامی بوده وهست، اما نگاه جریان چپ از مدافع حمایت از این جنبشها در دهه اول به منتقد در دهه دوم تبدیل وحتی ریشه مشکلات کشور به این راهبرد نظام معطوف شده ومی شود. نقد مواضع عناصر شاخص این جریان به راهبرد نظام در شرایط کنونی به حمایت از نیروهای مقاومت این روزها بخشی از مواضع این جریان را تشکیل میدهد.
۶- مقدسات و ارزشهای اسلامی و اخلاقی: جریان چپ در دهه اول به «طرفداری جدی دین حداکثری وممزوج بودن و عدم انفکاک دین از سیاست وضرورت حاکم بودن ارزشهای اخلاقی در اداره امور جامعه» که در واقع از مبانی اصلی نظام است، مانند دیگر نیروهای انقلابی تأکید داشت، اما این مواضع به ناگاه تغییر یافت و «نگاه نسبی گرایانه و پلورالی به مقولههای دینی، اخلاقی و ارزشی، عرفی شدن دین، ترویج شعار نوگرایی دینی، تساهل و تسامح دینی، امکان پذیری قرائتهای متعدد از دین و...» به مبانی فکری این جریان تبدیل شد.
۷- دولت: اعتقاد به دولت حداکثری و تمرکز امور به دست دولت از مبانی اصلی اعتقاد این جریان در مقایسه با جریان مقابل بود، اما با تغییر یکصد وهشتاد درجهای، به مدافعان دولت حداقلی و واگذاری امور به دست غیردولتیها تبدیل شدند.
۸-اقتصاد: جریان چپ متأثر از نام آن طرفدار جدی بخش دولتی و پرهیز از اقتصاد خصوصی بود، اما در دوران اصلاحات به ناگاه طرفدار اقتصاد بازار و مخالف با انحصارات دولتی شد.
۹- هجمه به مرجعیت نیز از جمله مواضع دوران اصلاحات بود، زمانی که هاشم آغاجری گفت که «مگر مردم میمونند که از مراجع تقلید کنند». ویا اینکه مدعی شد: «اگر مارکس میگفت: دین افیون تودههاست من میگویم نه تنها افیون توده هاست بلکه افیون حکومتها هم هست» نه تنها مواضع اورا نفی نکردند بلکه کشور را در حمایت از او دچار آشوب کردند، اگرچه این روز در پی یک مکاتبه عالمانه مدعی مرجعیت شدهاند.
در مورد رویگردانی این جریان از امام وخط امام به رغم موج سواری کنونی، شاید موضع سعید حجاریان از عناصر شاخص این جریان در دوران چپ گرایی و اصلاحات را بتوان مستندترین موضع دانست؛ آنگاه که در روزنامه صبح امروز هشتم اردیبهشت سال ۱۳۷۸ در مخالفت با نامگذاری سال ۷۸ به نام حضرت امام (ره) ضمن اعتراف به رویگردانی گروههای خط امامی از حضرت امام در خصوص دلایل این اقدام مینویسد: علت اصلی برگشت از دیدگاههای حضرت امام این بود که اصلاً مردم و جوانان این روش را نمیپذیرفتند. ثانیاً امام طرفدار جامعه تک صدایی و تک حزبی بود که با مواضع بعدی گروههای خط امام تطابق نداشت و ثالثاً ایدههای امام فقط برای ایجاد انقلاب مفید بود و از آن ایدهها برای استمرار جمهوری اسلامی نمیشود استفاده کرد.
پرورشگاه چوپان دروغگو
عباس عبدی در یادداشتی با عنوان پرورشگاه چوپان دروغگو در شماره امروز پنجشنبه ایران نوشت: حساسیتهای ما در جامعه ایران مناسب یک جامعه ایدهآل و مطلوب نیست. در واقع نسبت به چیزهایی که باید حساس شویم و واکنش نشان دهیم، بیتفاوت هستیم، ولی در برابر مسائل کم اهمیت دیگر حساسیت داریم و رگهای گردنمان متورم میشود. مثل این است که در برابر یک بیماری ساده فوری واکنش نشان دهیم، چون درد و ناراحتی دارد. دردی که حس میکنیم. ولی در برابر علایمی که نشانهای از سرطان است و هیچ دردی هم ندارد خیلی بیتفاوت و بیخیال رفتار میکنیم. روشن است که پیشرفت بیماری اخیر بزودی فرد را از پا میاندازد، ولی اولی دیر یا زود خوب میشود.
یکی از مسائلی که متأسفانه کمتر به آن توجه میکنیم، ایراد ادعاهایی علیه افراد و نهادها است بدون اینکه اثبات یا رد شود. ادعاهایی که میتواند اصل آن جرم باشد یا نباشد، ولی در هر صورت عوارض بد اجتماعی دارد.
یک روز میگویند فلان آقا چقدر پول از عربستان گرفته است، روز دیگر انواع اظهارات را علیه وزیر خارجه میکنند که فریادش را در میآورند. حالا میگویند که با فلان کشور و بهمان کشور در حال رایزنی و سازش هستند. یک روز میگویند، فلان مدیر دو تابعیتی است! همچنین میگویند ۲۵۰۰ گرینکارت را در جریان مذاکرات برجام گرفتهاند؟! یک زمان گفتند فلان آقا در مراسم عروسی دخترش سکه ریخت روی سر عروس خانم، بعداً معلوم شد که آن آقا اصولاً دختر ندارد! کار به جایی میرسد که وزارت خارجه اعلام میکند که برای هزارمین بار ادعاهای فلان نماینده را تکذیب میکند؟! این اتهامات و تخریبها به وفور مشاهده میشود.
وجود این اتهامات و عدم رسیدگی به آنها، موجب میشود که فضای جامعه بشدت غیراخلاقی و نامتعین شود. داستان چوپان دروغگو را همه خواندهایم. هنگامی که اتهامات ناروا رواج یافت و هیچ مرجعی هم به آنها رسیدگی نکرد، اعتبار ادعاهای درست هم از میان میرود و اگر حتی یک روز یک خبر درست منتشر کردند، کسی باور نخواهد کرد. در چنین جامعهای بصیرت و آگاهی اجتماعی از میان میرود، زیرا هیچ معیار معتبر و مستقلی وجود ندارد که درباره این اتهامات داوری نهایی کند و اگر نادرست است، گوینده مجازات شود و اگر درست است، فرد مورد اتهام پاسخگو شود.
فقدان رسیدگیهای سریع و بیطرفانه و نیز ضعف حقوقی ریشه چنین مشکلی هستند. تاکنون بارها و بارها شده که برخی از افراد و مطبوعات هر اتهامی را خواستهاند به دیگران زدهاند، ولی دریغ از یک مواجهه درست و قانونی با آنان. مواردی که اگر از سوی دیگران بود با اشد مجازات مواجه میشد. حتی اگر ایراد اتهامات مستند هم باشد با افشاگر برخورد میشود. نمونهاش میان روزنامه نگاران فراوان است. در گذشته بوده و این روزها هم شاهد تکرارش هستیم. ولی این تبعیض موجب تضعیف شدید اعتبار اظهارات و ادعاهای موجود در سطح جامعه میشود. مرز میان راست و دروغ از میان میرود. مرز میان گناهکار و بیگناه مخدوش میشود. مردم به همه بدبین میشوند، حتی افراد درستکار. همه در معرض اتهام قرار میگیرند، بدون اینکه مرجعی برای دادرسی و صدور حکم وجود داشته باشد.
مشکل مهم دیگر ضعف حقوقی است. حتی اگر موردی پیش آید که حکمی صادر شود به علت آنکه مجازات آن زندان و شلاق است، به طور معمول شاکیان رضایت میدهند و همین رضایت منشأ تجری و تکرار جرم میشود. بویژه اینکه اگر کسی بخواهد شکایت کند، چون پایان آن را میداند، کمتر وارد فرآیند دردسرآفرین شکایت میشود. راهحل این مشکل تغییر مجازات از شلاق و زندان به خسارت نقدی است. به این معنا که هر کس به دیگری اتهامی بزند، که نتیجه آن بدنامی دیگری باشد، باید با جریمه جبران خسارت کند و از آنجا که مردم پول خود را خیلی دوست دارند، سعی میکنند کمتر مرتکب چنین جرمی شوند. هزینههای دادرسی و وکیل نیز باید به عهده محکوم باشد. در جوامع غربی هزینههای سنگینی برای این نوع اتهامات بیمدرک در نظر میگیرند و لذا هر فرد یا رسانهای تمام کوشش خود را به کار میبرد تا مبادا اتهام ناروایی را به کسی وارد کند، چون میداند در صورت ناتوانی در اثبات اتهام، با بدنامی و نیز هزینه سنگین مالی مواجه خواهد شد. باید فرآیند دادرسی در این باره را آسان و سریع نمود. در صورت ادامه این وضع شخصیت غالب اجتماعی ما چوپان دروغگو خواهد بود. بصیرت از جامعه ما رخت برمیبندد. در رسیدگی به شکایات نباید هیچ تمایزی قائل شد. هر کسی که شهروند ایران است چه شاکی باشد و چه متهم باید در برابر قانون یکسان باشند. اینکه برخی از افراد در مقابل قانون برابرتر باشند پذیرفتنی نیست. همه باید مسئولیت اتهاماتی را که علیه دیگران میزنند بپذیرند. اگر چنین شود به احتمال زیاد برخی روزنامهها و برخی از نمایندگان و صاحبان قدرت دیگر نمیدانند چه بگویند و چه بنویسند. باید جلوی سیل ویرانگر اتهامزنی را گرفت تا میان مجرم و بیگناه تمایز قائل شویم.