کار با او خاطره بود، نه فقط با توران که پوران هم اینگونه بود، این را آنهایی میگویند که افتخار سالها دوستی و همکاری نزدیک را با هر دو داشتند، توران میرهادی، مادر آموزش ادبیات کودک و نوجوان و پوری سلطانی که او را مادر کتابداری نوین کشورمان میخوانند؛ توران قرار بود به اصرار مادر باغبان شود، باغبان هم شد؛ باغبان کودکان سرزمینی که با وجود تمام بیمهریها هیچگاه آن را ترک نکرد. پوران هم در حوزه ای دیگر شرایطی تقریباً مشابه داشت، او هم باغبان کتابها شد و تلاش کرد برای ساماندهی وضعیت کتابداری کتابخانههای کشور. هر دو منشأ تحولات بزرگ و فارغ از منیتهایی بودند که اغلب گرفتار آن هستیم، دنبال عنوان و جایگاه نبودند اما با همراهانشان کاری کردند کارستان. مدرسه فرهاد، شورای کتاب کودک، فرهنگنامه کودک و نوجوان تنها بخشی از فعالیتهای توران میرهادی است و اعتلای شیوه نوین کتابداری و گسترش آن در کتابخانههای عمومی کشور و از سویی تألیف و انتشار «دانشنامه کتابداری و اطلاعرسانی»، «سرعنوانهای موضوعی فارسی» و«خلاصه ردهبندی دهدهی دیویی و نمایه نسبی، ملویل دیویی»گوشهای از فعالیتهای ارزشمندی است که پوران سلطانی منشأ وقوع و تألیف آنها شده است. میرهادی در کنار بزرگانی همچون لیلی ایمن، معصومه سهراب و توران اشتیاقی در به تصویب رساندن طرح تشکیل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اهتمامی جدی به خرج داد، سلطانی هم مرکز ملی کتابداری را پایهگذاری کرد و به عضویت هیأت علمی دانشگاه تهران و گروه کتابداری کتابخانه ملی درآمد. هر دو تقریباً هم دوره بودند، از نسلی طلایی، متمایز از نسلهای قبل و بعدشان، آبان ماه که از راه میرسد جای خالی هردو آنان بیش از گذشته احساس میشود؛ شانزدهم آبان ماه سال 94 پوری سلطانی در هشتاد و چهار سالگی و هجدهم آبان ماه سال 95 هم توران میرهادی در هشتاد و نه سالگی ما را برای همیشه ترک کردند. روحشان شاد و یادشان گرامی. زنانی که برای ایران نفس کشیدند، زیستند و با فاصلهای یک ساله از یکدیگر سر بر خاک نهادند.
دو نماد از تفکر نسلی آرمانگرا
علی دهباشی ـ نویسنده و سردبیر مجله بخارا
توران میرهادی و پوری سلطانی دو زن بزرگ ایرانی و تقریباً همدوره هم بهشمار میآیند، هر دو متعلق به نسلی بودند که آرمانگرایی، بویژه آرمانهای انسانی برای آنان از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است. عدالتخواهی، تلاش برای پیشرفت و کمک به بهبود زندگی مردم نه تنها برای نسل آنان جایگاهی ویژه داشت که نوعی وظیفه محسوب میشد. این دو را میتوان نماد یک نوع تفکر دانست، آنهم در سالهایی که اینگونه افکار در جامعه ارزشهای ویژهای داشت و جامعه به این نوع اعتقادات و کسانی که معتقد به این نوع آرمانها بودند بهای بسیاری میداد، بنابراین مسلم که شرایط اجتماعی آن سالها نیز تأثیر بسیاری در پرورش بزرگانی همچون میرهادی و سلطانی داشته و عجیب است که ما چقدر براحتی از آنان دور شدهایم و خدماتی که به سرزمینمان داشتهاند، فراموش کردهایم. در جامعه فعلی ما که سترون شده است، نگاهی به عناصر زندگی این دو نفر و سایر کسانی که راه آنان را پیمودهاند، اما انگشتشمارند، نشان میدهد که جامعهمان تا چه اندازه از آرمانهای انسانی، از ایثار، از تلاش برای بهتر زیستن مردم دور شده است.
درباره این دو نفر نوشتن میتواند منجر به این اتفاق شود که نسل جوانتر بخواند(که البته امیدوارم بخواند) و با شیوهای از زندگی، مغایر آنچه مرسوم است آشنا شود. بداند که میشود پای آرمانی انسانی تمامی عمر را سپری کرد و پشیمان هم نشد؛ بداند که میشود نفس کشید برای بهبودی آموزش، بهبودی تفکر و در نهایت تربیت یک نسل. نکته قابل توجه در زندگی پوران و توران این است که آنان برای ایران، برای اعتلای فرزندان ایران و رقم زدن آیندهای بهتر برای آنان از زندگی شان مایه گذاشتند.
نگاه صلحآمیز توران خانم به زندگی
مجتبی میرتهماسب ـ مستندساز و فیلمساز
شناخت من از زندهیاد توران میرهادی به مدتها قبل از کار مشترکی که با خانم رخشان بنیاعتماد در ساخت مستند «توران خانم»انجام دادیم بازمیگردد، به دوران دانشجوییام و البته شناخت خانم بنیاعتماد از این زن بزرگ خیلی بیشتر از من بود. یکی از دغدغههای مشترک ما ساخت فیلم از زندگی بزرگانی همچون توران میرهادی و معرفی آنان بود، پیشنهادی برای ساخت مستند از زندگی خانم میرهادی مطرح شد که ما را علاقهمند به این کار کرد. از شهریور سال 91 تا هجده آبان 95 که ایشان را از دست دادیم در تماس مداوم با زندهیاد میرهادی بودیم و ما حصل آن مستندی با عنوان «توران خانم» شد. اگر در ساخت این مستندخواهان مکث بر هر یک از بخشهای فعالیت حرفهای میرهادی بودیم به امکانات و زمان بسیاری نیاز بود، از همین رو به ناچار دست به حذف زدیم تا مردم بدانند که توران میرهادی که بوده و چه کرده است. زنی که نه تنها در حوزه تعلیم و تربیت بلکه در حوزه ادبیات کودک و نوجوان هم منشأ اتفاقات بسیاری بوده وتلاش کردیم تا جانمایه تفکر و فعالیت او را به مخاطبان منتقل کنیم. ساخت مستند و حتی فیلم سینمایی از زندگی بزرگان کشورمان همچون چراغی پیش روی نسل جوان خواهد بود.این در حالیاست که متأسفانه ارگانها و رسانههای رسمی انگار که به عمد سعی در حذف برخی از افرادی دارند که هر یک الگویی برای نسل جوان هستند، تا وقتی به جوانان از زندگی بزرگان آنان نگفتهایم چطور از آنان انتظار ادامه راه آنان را داریم! در بخشهای مختلف این مرز و بوم افراد مختلفی بودهاند که باید قدردانشان باشیم، بزرگانی که بدون هیچ چشمداشتی از سوی دولتها و حکومتها جایجای این مملکت را ساختهاند. باید تلاش کنیم تا مخاطبان بفهمند که پشتشان به چه افراد و بزرگانی گرم است تا شاید آنان هم به ادامه این راه علاقهمند شوند، کل مجموعه کارستان و آثاری از این دست با همین نگاه ساخته میشوند. حداقل در ارتباط با خودم و خانم بنی اعتماد میتوانم بگویم تلاش میکنیم با ابزاری که در اختیار داریم مخاطبان را متوجه آدمهایی کنیم که حق بسیاری به گردن تک تک ما دارند. در ارتباط با ساخت این مستند خودم را خوش شانس میدانم چراکه باعث شد موقعیتی استثنایی برای آشنایی نزدیک با این زن بزرگ پیدا کنم و در لحظههایی که شاید حتی نتوان آن را به تصویر دوربین فیلمبرداری کشید با او روزها و ماههایی از زندگیاش را زندگی کردیم. در ارتباط با توران خانم مسألهای که ما را شگفتزده کرد، روش و منش فردی ایشان بود که تنها بخش بسیار کوچکی از آن در فیلم نمایش داده شد. به گمانم یک مکتب رفتاری در وجود توران میرهادی متولد شده بود، او در تلاش بود تا نگاه صلحآمیزی که به زندگی داشت را به دیگران هم منتقل کند، من منهای تمام اقداماتی که طی زندگی حرفهایاش انجام داد شیفته اخلاف و تفکراتش بودم. او فارغ از خدمات بیشمارش الگوی فکری بینظیری برای سایرین هم بوده، این نکتهایست که واقعاً جای بررسی دارد، توران میرهادی با وجود زندگی پرفراز و نشیبش شخصیتی شگفتآور داشت.
عشقی که الهامبخش شاعران شد
غلامرضا امیرخانی ـ معاون مرکز اسناد و کتابخانه ملی
تنها چند ماه به درگذشت پوری سلطانی مانده بود که افتخار برگزاری بزرگداشتی را برای وی در کتابخانه ملی داشتیم؛ همان زمان سخنرانان مراسم با عنوانهای مختلفی از این بانوی فرهیخته یاد کردند از جمله «مادر کتابداری ایران» البته شاید این عنوان چندان صحیح نباشد و بهتر آن است که از او بهعنوان مادر کتابداری نوین کشورمان نام ببریم چرا که پیش از پوری سلطانی افراد دیگری در این حوزه فعالیت کردهاند. یکی از وجوه قابل توجه این شخصیت زندگی شخصی و ماجرای ازدواجش با مرتضی کیوان است که عمر بسیار کوتاهی داشت اما شعله عشق آن هیچگاه فراموش نشد. ازدواج آنان پیوندی فرهنگی بود و مرتضی کیوان بهعنوان فردی فرهنگی و فعال در عرصههای نقد، ادبیات و روزنامه نگاری شناخته میشود. اعدام بیدلیل مرتضی کیوان به بهانه ارتباط با افسران حزب توده بعد از کودتای 28 مرداد ماه از سوی رژیم پهلوی که به هر شکلی خواهان حفظ پایههای قدرت خود بود تأثیر عمیقی بر زندگی پوری خانم به جای گذاشت. بعد از آن ، پوری سلطانی هیچگاه ازدواج نکرد و برای همیشه به کیوان وفادار ماند. ردپای داستان عشق مرتضی را حتی در سرودههای شاعرانی چون شاملو، ابتهاج و سیاووش کسرایی هم میتوان دید. داستان زندگی مشترک اگرچه کوتاه کیوان و پوراندخت سلطانی شیرازی به تنهایی کتابی مفصل است. سرنوشت در نهایت پوری خانم را به راهی کشاند که سر از کتابداری درآورد، او متوجه درک این مسأله شد که کتابداری کشورمان متولی ندارد، اغلب کارهایی که او انجام داده اقداماتی تأسیسی است، چه مستند مشاهیر و چه در سر عنوانهای موضوعی فارسی و مؤلفان که از ابزارهای اصلی کتابداری فنی هستند. از سوی دیگر ردهبندیهایی برای تقسیمبندی موضوعی کتابها آن هم به شکلی بومی شده وارد سیستم کتابخانههای کشور کرد که از جمله آنها میتوان به ردهبندی دیویی و ردهبندی کتابخانه کنگره اشاره کرد. او قبل از انقلاب در مرکز خدمات کتابداری فعالیت داشت، اوایل دهه شصت مرکز خدمات کتابداری با کتابخانه ملی ادغام و کتابخانه ملی از خدمات و تجربه ایشان بهرهمند میشود و او تا پایان عمر به این ارتباط و تعامل پایبند است. کارهایی که پوری سلطانی سرمنشأ آغازشان بوده همچنان در کتابخانه ملی در جریان است و از آن دست اقداماتی است که هیچگاه تعطیل نخواهد شد. فعالیتهایی همچون سر عنوانهای موضوعی فارسی که نزدیک به 6 جلد قطور است و از قضا دوباره زیرچاپ است. زنده یاد توران میرهادی هم یکی از افراد اثرگذار فرهنگ و ادب کشورمان به شمار میآید، او به احداث شورای کتاب کودک و همچنین بنانهادن فرهنگنامه کودک و نوجوان نقشی جدی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان بر جای گذاشت. در خاطرم هست که در همان ایامی که دانشجوی رشته کتابداری بودم، از مدرسه فرهاد بهعنوان تجربه موفقی یاد میشد و آشنایی دورادوری با ایشان داشتم. پوری سلطانی و توران میرهادی تقریباً همسن و سال بودند و حتی مشابهتهای بسیاری به یکدیگر داشتند آنچنان که حتی شاهد شکلگیری دوستی عمیقی میان این دو نیز هستیم. جالب است که هر دوی آنان همسران خود را به دلایل سیاسی و در دوران جوانی از دست میدهند، هر چند که توران میرهادی دوباره ازدواج میکند. میرهادی عمرش را صرف ادبیات کودکان و نوجوانان کرد و پوری سلطانی هم تمام زندگیاش را بر سر ارتقای کتابداری کشور گذاشت. زندگی هر دو آنها مملو از اتفاقات و تجربیات گرانبهایی است که میتواند الگویی برای نسل جوان امروز باشد.
کاش قدر او را میدانستند
پروین فخاری نیا ـ نویسنده، ویراستار و عضو هیأت مدیره فرهنگنامه کودکان و نوجوانان
سابقه همکاریام با توران میرهادی به سال 52 و زمانی بازمی گردد که بهعنوان کتابدار مشغول فعالیت در مدرسه فرهاد شدم، که البته این همکاری در شورای کتاب کودک و فرهنگنامه کودک و نوجوان هم ادامه پیدا کرد. به گمانم مسألهای که توران میرهادی و دیگر هم نسلان او همچون پوری سلطانی را از دیگران متمایز میکند دراین است که آنان بسیار آرمان خواه بودند، همت بسیاری داشتند و با تمام وجود برای دستیابی به اهدافشان مایه میگذاشتند. در این بین محور اصلی فعالیتهای خانم میرهادی، کودکان، آموزش و ادبیات بود، او تمام حدود 60 سال زندگی حرفهایاش را وقف مواردی کرد که به بخشی از آن اشاره شد و تأسیس مدرسه فرهاد هم در همین رابطه بود. او دست به تأسیس مدرسهای تجربی زد که مدیریت آن به شکلی انسانگرا و کاملاً مشارکتی انجام میشد. رقابت و مسابقه هیچ جایی در آن مدرسه نداشت و در عوض همدلی، همکاری و تشویق بچهها در آن حرف نخست را میزد. مشارکتجویی بچهها، معلمان و والدین منجر به شکلگیری مجموعهای از فعالیتها شد که در زمینه آموزشی از اهمیت بسیاری برخوردار بودند. این شاخصه در تمام سالهای فعالیت مدرسه فرهاد وجود داشت، ادبیات کودک هم یکی دیگر از علاقه مندیهای جدی میرهادی بود، آنچنان که مدرسه فرهاد برخوردار از کتابخانهای بود که همه بچهها عضو آن بودند و تبدیل به قلب تپنده مدرسه شده بود. در مدرسه فرهاد، هنر هم اهمیت بسیاری داشت، آنچنان که تعداد زیادی از دانشجویان هنر حضوری هفتگی در کلاسها داشتند و با آنان کارهای متنوع هنری انجام میدادند، موسیقی، نویسندگی و برپایی جشنهای مختلف هم در مدرسه فرهاد بسیار مطرح بود. شاید باورتان نشود اما اغلب برنامههایی ناب برای پرورش ذهن و روح بچههای مدرسه در آن پیریزی میشد که اغلب هم با مسائل روز جهان آمیخته بود و همین مسأله منجر به آن میشد که دانشآموزان نسبت به مسائلی همچون ضرورت حفظ محیط زیست حساس شوند. همین توجهی که میرهادی به پرورش و تربیت کودکان داشت در نهایت منجر به تأسیس شورای کتاب و فرهنگنامه شد. با این حال متأسفم که بگویم نظام آموزش و پرورش تلاش چندانی برای استفاده از تجربیات افرادی همچون او انجام نداد، ای کاش مسئولان آموزشی بالاخره روزی متوجه تلاش بزرگانی همچون میرهادی بشوند.
عمری که وقف کودکان شد
مسعود نظر ـ آهنگساز و مدرس موسیقی کودک
سال گذشته با همکاری ارکستر بزرگ «ارف» موفق به برپایی کنسرتی برای گرامیداشت یاد و خاطره توران میرهادی، مادر ادبیات کودک و نوجوان ایران شدیم که عواید آن هم در اختیار فرهنگنامه کودک و نوجوان قرار گرفت. برای افرادی همچون من که سالهاست در حوزه کودک و نوجوان فعالیت داریم توران میرهادی یکی از چهرههای شناخته شدهای است که به وجود او در سرزمینمان افتخار میکنیم. البته این شناخت بیشتر مرتبط با آشنایی غیرمستقیم و از طریق خدمات و فعالیتهایی بود که این بانوی گرانقدر طی زندگی حرفهای خود انجام داده بود. نه فقط من، بلکه به گمانم دیگر فعالان عرصه فرهنگ و هنر، بویژه آنهایی که در ارتباط با گروه سنی کودک و نوجوان کار میکنند نیز بزرگانی نظیر میرهادی را میشناسند. راهاندازی شورای کتاب کودک، بنا نهادن فرهنگنامه کودک و نوجوان و همچنین تجربه موفق ایشان در تأسیس و مدیریت مدرسه فرهاد را میتوان از جمله مهمترین اقدامات زندگیاش دانست، فعالیتهایی که درباره هر یک از آنها میتوان ساعتها و چه بسا که روزها صحبت کرد. روزگاری شده که برخی برای مطرح کردن خودشان سراغ بزرگان میروند و عکسی یادگاری با آنان میگیرند تا بلکه در نظر دیگران بزرگ دیده شوند. این در حالی است که برای دست یافتن به جایگاه والای اجتماعی نباید به چنین کارهایی دست زد، بلکه باید زندگینامه این افراد را خواند و دید که چطور زندگیشان را وقف دیگر هموطنانشان کردهاند، امثال توران میرهادی که تعداد آنان چندان هم زیاد نیست الگویی برای نسلهای جوان هستند. او بخش عمدهای از زندگی حرفهایاش را صرف بهبود وضعیت آموزشی کودکان و از سویی گسترش ادبیات کودک و نوجوان کرد. با این حال آنقدر متواضع بود که هیچگاه بهدنبال مطرح کردن خودش نبود، ای کاش اهالی فرهنگ و هنر، هر کدام به طریقی که از عهدهشان ساخته است تلاش کنند تا مردم و بویژه نسل جوان با بزرگان خود آشنا شوند. متأسفانه نسل امروز آنقدر عجول است که حوصله چندانی برای کارهای اینچنینی ندارد، هر چند که نمیتوان منکر وجود جوانانی که راه این افراد را ادامه خواهند داد شد اما مسأله اینجاست که توران میرهادی بیاغراق یکی از چهرههای بسیار خاص این حوزه بود که گمان نکنم براحتی کسی همچون او دوباره قدم به عرصه آموزش و ادبیات کودک و نوجوان بگذارد.
ساختن فردا با غم های بزرگ زندگی
نوش آفرین انصاری ـ دبیرشورای کتاب کودک
نه تنها توران میرهادی که افتخار سالها دوستی و همکاری نزدیک با او را دارم، بلکه پوری سلطانی که با او هم به گونهای دیگر دوستی و همکاری عمیق داشتم، هر دو زنانی بسیار فرهیخته و بینظیر بودند که یکی از مهمترین ویژگیهای مشترک میان آنها علاقه بسیاری بود که به ایران و ایرانیان دانست. هر دو با مشکلات بزرگ عاطفی در زندگیشان روبهرو شده و به نوعی همسرانشان را در ابتدای جوانی از دست دادند. پوری سلطانی تا آخر عمر غم از دست دادن مرتضی کیوان رهایش نکرد و توران میرهادی هم تا آخر در غم کاوه، فرهاد، محسن و تمام عزیزانی بود که پیشتر دربارهشان گفتهام. تلاش کردند تا آن فقدانها را با خدمات بیمانندشان به مردم جبران کنند، هردو به آرمانهای والای انسانی فکر کردند و رسیدند. هر دو در خانوادههایی فرهنگی متولد شده بودند و از نظر فکری هم شخصیتی بسیار محکم داشتند و شاید بتوان گفت از همین نظر بود که توانستند آن غمهای بزرگ زندگیشان را به تحولاتی عظیم تبدیل کنند. سلطانی، سالها قبل از آنکه به شکلی حرفهای و از طریق نظام آکادمیک کتابداری را دنبال کند به کتابداری در بانک مرکزی مشغول بود، اما وقتی کتابداری را بهعنوان رشته تحصیلیاش انتخاب کرد آنقدر شیفتهاش شد که هر وقت با هم صحبت میکردیم هر دو از این میگفتیم که آرزو داریم کتابدار کتابخانهای عمومی شویم، هر چند که در نهایت هیچکدام به این خواستهمان نرسیدیم. من وارد عرصه آموزش شدم و او هم در مرکز خدمات کتابداری مشغول فعالیت شد. نکتهای که درباره هر دو آنان میتوان گفت این است که هیچکدام در بند جاه و مقام نبودند، خانم سلطانی وقتی مرکز خدمات کتابداری تأسیس شد و به آنجا رفت دست به جذب کتابدارانی بسیار خوب زد و همین است آن مرکز به پایگاهی بسیار اثرگذار و قدرتمند تبدیل شد. انتخاب این گروه برای انتقال مرکز خدمات کتابداری به کتابخانه ملی اتفاق بسیار مهمیست چراکه کتابخانه ملی، مرکزی بود که تنها عنوان ملی را یدک میکشید و حتی معلوم نبود که واقعاً چه کارکردی دارد! البته متخصصانی همچون ایرج افشار چند صباحی ریاست آن را برعهده داشتند اما کتابخانه ملی از درون تهی بود و به تحولی جدی نیاز داشت.این انتقال به کتابخانه ملی رونقش بخشید. تسلط خوبی به زبان خارجی داشت و از همین رو تعامل خوبی با دیگر نهادهای مرتبط جهانی همچون ایفلا برقرار کرد و این جهانی شدن اوبرکات بسیاری برای کشورمان داشت. فهرست صد عنوان موضوعی یکی از کارهای بسیار مهمیاست که انجام داد که وحدتبخش زبان همه کتابداران ایران شد، از سوی دیگر موفق به حفظ، آموزش و اعتلای گروهی شد که جمع کرده بود. اما توران میرهادی هم یکی دیگر از زنان مثالزدنی سرزمینمان است، در مدرسه فرهاد او موفق به اثبات بخشی از توان مدیریتیاش شد، آنچنان که مدیریتی مشورتی-اشتراکی را راه انداخت. کسب هر تجربهای را به آموزش و پرورش هم منتقل میکرد تا مدیران آموزشی بدانند که چه کارهایی در زمینه تربیت بچهها انجام شده است. همان اوایل تجربه سهگانه فرهاد را نوشت، کتابی که در زمان انتشارش با بیمهری بسیاری روبهرو شد و حالا خوشحالم که دوباره بازنشر شده است. بحث ایشان این بود که مدرسه، کلاس درس و کتاب درسی خوب اهمیت بسیاری دارد و تلاش بسیاری برای تألیف کتابهای درسی استاندارد به خرج داد و تألیف کتابهای بسیاری را هم برعهده داشت. در کنار کتابهای درسی که فکر کودک را محدود میکند او معتقد بود که به بچهها باید آزادی فکر داد و این را در تأسیس کتابخانه درمدرسه فرهاد محقق کرد. با تأسیس کتابخانه در مدرسه فرهاد شرایطی فراهم کرد تا کودکان فارغ از محدودیتهای آموزشی دست به انتخاب کتاب زده و خود را پیدا کنند. او در آرمانش بهدنبال مدرسهای با کتابخانهای بسیار بینظیر بود که بخشی از آن را در مدرسه فرهاد محقق کرد، از همین رو بود که به سراغ ادبیات کودکان و تأسیس شورای کتاب کودک و بعد از آن هم فرهنگنامه کودک و نوجوان رفت و تا آخر عمر در این دو نهاد تلاش کرد. کار فرهنگنامه آنقدر سنگین بود که فرصت کمتری برای فعالیت در حوزه ادبیات پیدا میکرد، با این حال تمام این سالها همواره بهدنبال بررسی کتاب و کشف دستاوردهای جدید ملی بود. دوستی ما سه تن، بسیار دیرینه بود و ارتباطی بسیار عمیق و صمیمی داشتیم، آنقدر که هنوز هم رفتنشان را باور نمیکنم. امیدوارم در معرفی این دو زن بزرگ تلاش بیشتری شود و تلاش متولیان و فعالان این عرصهها تنها به برپایی چند مراسم گرامیداشت و ساخت سردیس محدود نشود.
گزارش از: مریم شهبازی
این مطلب نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.