وزیر ورزش و جوانان در مجمع عمومی باشگاه استقلال رسما اعلام کرد که این باشگاه دولتی به همراه رقیب سنتی اش یعنی پرسپولیس، بزودی و طی چندماه آتی به فروش می رسد هر چند این وعده و خبر، حتی به صورت رسمی و در بالاترین سطح دولت هم خبری جدید و بزرگ محسوب نمی شود.
به گزارش تابناک ورزشی، پیش از مسعود سلطانی فر، متولیان ورزش در حداقل شش دولت قبلی وعده واگذاری پرسپولیس و استقلال را داده اند و حتی یک بار این پروسه تا مرحله قیمت گذاری و برگزاری مزایده و دریافت بسته های پیشنهادی مشتریان خصوصی پیش رفته است اما از آنجا که دولت عزم واقعی برای خلع ید خود از این دو فرصت تبلیغاتی بزرگ را نداشت، به بهانه های واهی از فروش قطعی منصرف شد و کار را به آینده مبهم موکول کرد.
گرچه سبک سازی دولت و کم کردن بار چنین مخارجی همچون باشگاه داری حرفه ای، طبق سیاست های بلندمدت کشور ضروری است و قطعا باید در راستای کاهش تصدی دولت از این واگذاری استقبال کرد ، اما نگرانی های جدی و ملی در این زمینه بار دیگر شکل گرفته اند.
حالا که استقلال و پرسپولیس برای نخستین بار طی دو دهه اخیر، بدهی های انباشته خود را با فشار نهادهای بین المللی همچون ای اف سی، و از ترس از حذف از لیگ قهرمانان آسیا به صفر نزدیک کرده اند و حساب طلبکاران خود را تا حدود زیادی تعیین تکلیف نموده اند، بحث فروش دوباره داغ شده و گرچه هنوز هیچ جزییاتی از نحوه این واگذاری در دور تازه، اعلام نشده اما کم و بیش همان مشتریان دفعه قبل دوباره دور این لقمه های چرب حلقه زنده اند. از علی پروین و دارودسته پیشکسوتان باشگاه که بعید است حتی یک صدم پول موردنیاز برای خرید پرسپولیس را داشته باشند گرفته تا مدعیانی که هربار فقط برای تصاحب باشگاه استقلال سر بر می آورند و هنگام دست به جیب کردن، غیب شان می زند و همه می دانند که آهی در بساط ندارند.
اما پرسش مهم این است که مشتریان بالقوه و بالفعل استقلال و پرسپولیس، از خرید این دو باشگاه چه هدفی را دنبال می کنند؟ آنها این معامله را یک عملیات اقتصادی می بینند که از دل آن سود مالی را جستجو می کنند یا با شعارهایی همجون انجام رسالت اجتماعی و علاقه قدیمی به این تیمها پا به میدان می گذارند؟ در فوتبالی که نه از تلویزیونش حق پخش دارد و نه تکلیف درآمد تبلیغات محیطی لیگ به اصطلاح حرفه ای اش مشخص است و تیمهای بزرگش هنوز مستاجر استادیوم دولتی هستند، خربداران در پی چه منابع درآمدی حداقل برای تامین مخارج تیمداری در سطح اول قاره هستند. پرسپولیس و استقلال هنوز حق فروش پیراهن خود را نیز ندارند و اقلام این دو تیم با نشان رسمی شان، در هر بقالی و فروشگاه عمومی و ... بدون درنظر گرفتن حق دو تیم عرضه می شود.
دولت چه تضامینی از آنها اخذ می کند که در صورت عدم توفیق در اداره صحیح و حرفه ای باشگاه ها در بالاترین سطح، با یک نارضایتی عمومی و عظیم از سوی هواداران این تیمها مواجه نشویم؟ اگر ماجرای نیشکر هفت تپه و سرگردانی صدها کارگر این شرکت واگذارشده به بخش خصوصی تکرار شود و این بار هواداران - و نه کارگران که دنبال منافع فردی خو هستند - دست به اعتراض بزنند چه پاسخی برای شان مهیا شده است؟ پیش از این حسین هدایتی یکی از خریداران متمول پرسپولیس که بعدها ثابت شد که یکی از بدهکاران بزرگ نظام بانکی کشور است، حائز پیشنهاد برتر در مزایده قبلی شد اما کفته شد که وی اهلیت لازم برای در اختیار گرفتن امور باشگاه را ندارد. حالا باید پرسید مختصاتی که می تواند اهلیت خریداران استقلال و پرسپولیس را مسجل کند؛ چیست و توسط کدام مرجع تدوین و اعلام می شود؟
آیا قرمز و آبی ، به هر شخص و گروه و شرکتی که از راه رسید و پول مورد نیاز برای خریدشان را داشت فروخته خواهد شد؟ برنامه و پلن خریداران برای اداره دو باشگاه بزرگ پایتخت که تمام کشور را زیر سایه خود دارند، کجا مورد بررسی و موشکافی قرار خواهد گرفت؟
و در پایان اینکه نهادهای نظارتی چگونه بر روند این واگذاری اموال دولتی به بخش خصوصی دولت نظارت می کنند؟ آیا می توان به یک مزایده شفاف و عاری از زدوبند و آلوده به مسایل پشت پرده امیدوار بود؟ مالکیت پرسپولیس و استقلال شاید بتواند صاحبش را از برخی ابعاد بیمه کند و به عنوان یک وزنه در محاسبات و معادلات سیاسی کشور هم به کار برود. چطور می توان این پروسه را از ویروس سیاست، دور نگه داشت؟ ویروس خطرناکی که به تنهایی توانایی نابودی این دو تیم را دارد.
و اینکه چرا مبلغ پایه و اولیه این واگذاری از سوی رییس اداره کل روابط عمومی وزارت ورزش وجوانان، تا این حد نازل و ارزان تخمین زده و اعالام شده است. آیا اعلان رقم 500میلیاردتومان نوعی سنجش واکنش افکارعمومی و رسانه های تاثیرگذار است؟ مرجع مستقل قیمت گذاری کدام فرد یا افراد هستند و ملاک برآوردشان چیست؟