همین که میگوییم جنگلهای شمال، کافی است تا مشخص شود، چه بر سر میراث گرانسنگ هیرکانی آمده است؛ میراثی که روزگاری نه چندان دور یک جنگل واحد بوده و حالا جنگلهای دور افتاده از هم را شامل میشود که برای ارائه پرونده ثبت جهانی شان به یونسکو، چندین سایت مختلف شناسایی و به ایشان معرفی شده است؛ سایتهایی که ظاهرا سه تایشان در گیلان هستند، شش تایشان در مازندران و سه تای دیگر در گلستان.
به این موارد، تلاش جمهوری آذربایجان برای ثبت جنگلهای هیرکانی به نام خود در یونسکو را هم میتوان افزود که شاید با توجه به تکرار فراوان این موارد، بیانش نکته تازهای نداشته باشد، اما نکته مهمتر آنجاست که در خصوص روند ثبت این میراث دقیق شویم؛ رویدادی که مهرماه امسال فاز نخست آن اجرایی شده و بر اساس برنامههای اعلام شده، فاز نهایی آن در پیش است.
ماجرا از این قرار است که با طرح پرونده ثبت جهانی جنگلهای هیرکانی، در مهرماه امسال ارزیابان سازمان جهانی یونسکو برای بررسی پرونده جنگلهای هیرکانی به ایران آمدند، اما این ارزیابی کافی نیست. آن گونه که یونسکو اعلام کرده، نتیجه بررسیهای صورت گرفته و پرونده ارائه شده توسط ایران، مطالعات اولیه این پرونده را شکل میدهد که در اختیار یک نهاد ارزیابی جهانی قرار خواهد گرفت تا درباره آن نظر دهد؛ در اختیار مؤسسه IDCA که ملاک عمل یونسکو در این پرونده، نظر نهایی آنهاست و بر این اساس، قرار است بازدیدهایی توسط ایشان صورت گیرد که در نهایت نتیجه آن در فروردین ماه ۹۸ ارائه خواهد شد و مشخص خواهد کرد که آیا بازماندههای جنگل هیرکانی، دومین میراث طبیعی ثبت جهانی ایران لقب خواهد گرفت یا خیر؟!
بازدیدهایی که از سایتهای پیشنهاد شده صورت خواهد گرفت و کارشناسان ایرانی امیدوارند که برخی ویژگیهای شاخص جنگلهای هیرکانی کشورمان، مانند لکههای بزرگ جنگلهای سرخدار در برخی سایتها ـ که در دنیا بی نظیر است، چراکه سرخدارها در دیگر جنگلهای کهنسال جهان، پراکنده هستند نه مجتمع ـ در نهایت موجب شود که رأی یونسکو به این پرونده مثبت باشد.
تا اینجای کار نه تنها اشکالی به چشم نمیخورد، که برعکس، همه چیز جای افتخار و خرسندی دارد چراکه به نظر میرسد با ثبت جهانی این جنگل ها، روند تخریب شان متوقف شده و حتی شاهد بازسازی و احیای بخشهایی از آن باشیم. بخشهایی که با عنوان منطقه حائل (buffer zone) در مجاورت سایتها مشخص شدهاند و هدفی جز ضربه گیری از مناطق حفاظت شده و بسط و توسعه آنها ندارند. دورنمایی بسیار خوشایند که امیدوارمان میکند ثبت جهانی جنگلهای شمالی، نقطه پایانی بر دست درازی به این ثروت عمومی باشد.
اما این تنها یک روی ماجراست و روی دیگر، به هیچ عنوان خوشایند نیست؛ اینکه از یک سو ثبت سایتهای مشخص شده، به مجاز شمردن دخل و تصرف در دیگر جنگها تعبیر میشود و از سوی دیگر، روند ثبت سایتهای یاد شده نیز مبتلا به اشکالاتی است. کدام اشکالات؟
به این نمونه دقت کنید تا متعجب شوید: از جمله سایتهای مشخص و معرفی شده برای ثبت جهانی، سایت «سیاه رودبار» در علی آباد کتول است که یکی از آخرین خبرهای مخابره شده درباره آن، احداث جاده در قلب این جنگل با قطع درختان بوده که وقتی از مسئولان در خصوص علت آن پرسیده شد، نیازمند بودن مدیریت جنگل به احداث راههای دسترسی عنوان شد؛ ادعایی که البته کمتر منتقدی را قانع کرد.
اینکه بخشی از جنگلهای بسیار کهنسال و ارزشمند را برای احداث راه پاک تراشی کنند، تلخ است، اما از آن تلختر زمانی است که بدانیم اکنون برای ثبت این میراثهای بشری، ارزیابان و کارشناسان از مسیرهایی به بازدید برده میشوند که بخشی شان همین راههای تازه احداث است.
پاردوکس عجیبی که ممکن است به زودی دستمایه احداث راههای فراوان در دل دیگر جنگلهای باقی مانده در کشورمان شود و دستمایه توجیه آن، پرونده ثبت جهانی جنگلهای هیرکانی قرار گیرد؛ جنگلهایی که اگر ثبت جهانی شوند هم ممکن است عامل نابودی خودشان و دیگر جنگلهای کشورمان شوند؛ دورنمایی که مانع میشود از این اتفاق ـ چه رخ دهد و چه متوقف شود ـ خوشحال شویم!