اعتراضهای گسترده نسبت به افزایش هزینههای زندگی در فرانسه، در حالی با برخورد شدید پلیس با معترضان و بازداشت بیش از صد و چهل تن از آنها همراه شد که نه رسانههای فرانسوی و نه در رسانههای بینالمللی گارد سنگینی نسبت به نوع برخورد با معترضان نداشتند و رفتار پلیس در قبال معترضان نیز مورد نقد شدید واقع نشد؛ رویکردی که میتوان با شرایط مشابه در ایران مقایسه کرد.
به گزارش «تابناک»؛ فرانسه در سومین شنبه پیاپی با اعتراضات مردم عصبانی از افزایش هزینههای زندگی در این کشور روبه رو بود و این بار پلیس با خشنترین روشهای ممکن با معترضان به نام جلیقهزردها برخورد و در دور تازه دستگیریها، بیش از صد و چهل تن از آنها را بازداشت کرد. شدت ضرب و شتم معترضان توسط پلیس به حدی بود که امانوئل مکرون نسبت به خشونت پلیس فرانسه اعتراض کرده است؛ چهرهای که سیاستهای اقتصادیِ او، چنین شرایطی را رقم زده است.
به گفته پلیس، 65 تن تاکنون در درگیریهای فرانسه زخمی شدهاند که یازده نفرشان، نیروهای امنیتی و پلیس هستند و قاعدتاً این شدت درگیری باید واکنش شدیدی در سطح رسانههای فرانسوی و رسانههای بینالمللی داشته باشد و دستکم شماری از کشورهای فعال در پروندههای حقوق بشری، دولت فرانسه را برای فراهم کردنِ زمینه اعتراضات آرام و عدم برخورد خشن با معترضین تحت فشار رسانهای یا حقوقی قرار میدادند؛ اما موقعیت فرانسه به عنوان یکی از کشورهای موثر در مناسبات جهانی متفاوت است.
رسانههای بین المللی و بسیاری از رسانههای فرانسه نیز که ظاهراً بر اصل «بیطرفی» تاکید میکنند، در این ماجرا کاملاً جانب دولت و پلیس فرانسه را گرفتند و به جای «تظاهرات / Protest» یا «ناآرامی / Unrest» از لفظ «شورش / Riot» استفاده میکنند که بار معنایی مشخصی دارد و به هر نوع برخورد خشن با معترضان مشروعیت میبخشند. به عنوان نمونه، میتوان به رویترز اشاره کرد، بر لفظ شورش تأکید و ضامن سلاح پلیس را برای هدف قرار دادنِ مشروع معترضین آزاد کرده است.
قاعدتاً در چنین شرایطی که فضای رسانهای در کنترل درآمده و معترضین صرفاً به عنوان گروهی خرابکار معرفی میشوند، رهبران سایر کشورها با چه انگیزهای و متأثر از چه محرک بیرونی باید کام رهبران سیاسی فرانسه را تلخ کنند و نسبت به وضعیت نامتعارفی که در فرانسه حاکم است، اعتراض کنند؟ آنها یا اساساً اعتراضات را نادیده میگیرند و یا به یک اظهارنظر و واکنش لفظی کوچک بسنده میکنند و مسیرهای حقوق بشری که برای کشورهای ضعیف در ساختارهای بین المللیِ مرسوم، طراحی شده را در نظر نمیگیرند.
به تعبیری دیگر، این رسانههای بزرگ هستند که تعیین میکنند با توجه به اینکه رویداد در چه جغرافیایی رخ میدهد و قدرتهای مستقر در دو سوی اقیانوس آتلانتیک چه نسبتی با آن رویداد دارند، چه مناسباتی در قبال آن در فضای رسانهای و به تبع نوعِ فضاسازی رسانهای، در سطح افکارعمومی رخ دهد. آنچه امروز در فرانسه رخ داد، به خوبی نشان میدهد دوگانگیها متأثر از منافع قدرتها و رسانهها، تا چه میزان میتواند علنی باشد.