اصلاح طلبی و اصولگرایی، دو واژه ای است که مردم به ویژه با نزدیک شدن به هر انتخاباتی نام آنها را می شوند. این دو جریان سیاسی که پس از انقلاب با نام چپ و راست شناخته می شدند با ورود به عصر جدیدتر دوران سیاست ورزی خود به دو طیف اصلاح طلب و اصولگرا تغییر نام دادند؛ جریاناتی که هر یک در برهه های مختلف عهده دار مسئولیت های مختلف اجرایی و تقنینی در کشور بوده اند و مردم بنا به عملکردشان آنها را به قضاوت نشسته اند.
به گزارش «تابناک»؛ یکی از سیاسیون نقل می کرد که هر کدام از این دو طیف ضعف هایی در درون خود دارند؛ یکی دولت داری را نمی تواند انجام دهد و دیگری مردم داری را... البته بخشی از میانه روهای این دو جناح در برهه هایی با یکدیگر ائتلاف کرده و جریان سومی را تشکیل داده اند که اتفاقا مقبول نظر مردم هم افتاده، ولی عملکرد دولت های ائتلافی هم خیلی چشم مردم را نگرفته است.
در چند سال اخیر به ویژه در ماه های اخیر، هر خبر یا گزارشی در ارتباط با فعالیت اصولگرایان و اصلاح طلبان در رسانه ها منتشر می شود، با خواندن واکنش ها و پیام های ارسالی از سوی مردم، می توان به این حقیقت رسید که عامه مردم رضایت چندانی از عملکرد این دو طیف سیاسی ندارند و در هر دوره ای که به یکی رأی داده و به دیگری رأی نداده اند، انگار به آنچه در ذهن داشته و به آن فکر می کردند، نرسیده اند.
همین موضوع باعث شده تا اصلاح طلبان و اصولگرایان در انتخابات مختلف به فکر چاره بیفتند و تلاش کنند با شکل دهی جبهه ها یا ائتلاف هایی از بکار بردن لفظ اصولگرا یا اصلاح طلب برای حضور در انتخابات پرهیز کنند تا شاید با نامی جدید بتوانند نظرات مردم را به سوی خود جلب کنند، اما این تاکتیک انتخاباتی نیز دیگر خیلی پاسخگوی انتظارات مردم و افکار عمومی نخواهد بود و مردم هم به آن رغبتی نشان نخواهند داد.
در حقیقت، فصل عوض کردن نام ها هم به پایان رسیده و مردم و جامعه انتظار دارند که در ورود به دهه چهارم انقلاب اسلامی ـ که راه را برای به روزتر شدن و بهبود عملکردها نیز باز می کند و نشان از ثبات جمهوری اسلامی دارد ـ احزاب و تشکل های سیاسی نیز با تغییر رویه و روش های پیشین خود که خیلی در بهبود وضعیت کشور و مردم چاره ساز نبوده است، طرحی نو دراندازند.
پاسخ گویی احزاب در قبال اقدامات، عملکرد و آنچه در عرصه اجرا و تقنین از خود بجای گذاشته اند از جمله موضوعات مهمی است که در سالیان اخیر به هیچ عنوان شاهد آن نبوده ایم، لذا این بی اعتنایی مردم به احزاب و انتظار آنان برای تغییر روش ها و رویه ها که دیگر حتی با «تکرار می کنم» ها هم راهی به بهبود نخواهد یافت و حتی تلاش بخشی از احزاب برای تحریک بدنه سنتی خود را هم ناکام خواهد گذاشت نیازمند اقدام جدی است.
مردم انتظار دارند که هر حزب، جناح، جریان سیاسی و دسته و گروهی که سکان هدایت امور کشور را بر عهده می گیرد، به جای تلاش برای نشاندن اعضای خود بر کرسی ها و بهره برداری های سیاسی از جایگاهی که به دست آورده اند، اول از همه به فکر رفع مشکلات کشور و مردم باشند و در جهت بهبود وضعیت نسبت به گذشته ای که آن گروه در رأس امور نبوده اند، بهبود و اقدامی محسوس را شاهد باشند.
انتظار مردم این است که احزاب و جریانات سیاسی پس از کسب رأی آنان را فراموش نکنند و به بدنه هوادار خود وفادار بمانند. به نحوی که سیاست بازی و بازی های سیاسی پس از کسب آرای مردم، جای خود را به اندیشه ورزی و بهره گیری از ظرفیت های مردم و کشور به منظور رفع مشکلات بدهد. چرا که دعواهای سیاسی و تسویه حساب جریانات با یکدیگر تنها حاصلش این است که مردم و کشور متضرر می شوند.
مردمی که به عنوان هوادار یک جریان سیاسی و حزبی در انتخاباتی به آن دسته و گروه رأی می دهند، انتظار دارند کسانی که رأی گرفته اند، بر عهد خود با مردم و به وعده هایی که داده اند صادق باشند و پایدار بمانند. اگر هم به هر دلیلی هر کدام از آنها را نتوانستند برآورده کنند، به صراحت و با صداقت دلایل آن را به مردم بگویند، حتما خواهند پذیرفت.
اینکه افراد، سیاسیون و احزاب پس از کسب رأی و ناتوانی در اجرای وعده های انتخاباتی شان به کل منکر آنچه گفته اند و قول داده اند بشوند، همین آسیبی است که امروز در مورد دسته جات و گروه های سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا و اعتدالیونی که با حمایت بخش هایی از این دو طیف سیاسی روی کار آمده اند صدق می کند و کار را به جایی رسانده است که بسیاری از مردم منتظر چیزی غیر از اصلاح طلب و اصولگرا هستند!
مردم انتظار دارند مسئول در مقام خود پاسخگو باشد، نه اینکه وقتی نتوانست موضوعی را به نتیجه برساند، به جای عذرخواهی در نقش اپوزیسیون مسئولیتی که خود بر عهده دارد عمل کند و طلبکار کشور و جامعه هم بشود! این موضوع آسیب بزرگی است که چند وقتی است دامنگیر برخی مسئولان شده و مردم را به شدت آزار می دهد.
انتظار مردم این است که از یک نوجوان روستایی تا یک فرد به اصطلاح خودخوانده «ژن خوب» در مقابل گرفتن مسئولیت ها و داشتن حقوق شهروندی یکی و یکسان باشند، اینکه در هر دوره ای آقازاده ای بر سایر جوانان، تحصیلکرده ها، دانشگاهیان و... از امتیاز ویژه تری برخوردار باشد، پذیرفته نیست و همین مسأله یکی از موضوعات بسیار مهم در ارتباط با اقداماتی است که جریانات سیاسی برای جلوگیری از چنین مباحثی انجام می دادند و نداده اند.
اینکه مردم از اصولگرایی و اصلاح طلبی، اعتدالیون و اعتدالی ها، تندروها و تندروی ها، سنتی ها و «تکرارها» خسته شده اند را باید تنها در عملکرد به جای مانده از آنها جست. مردمی که انتظار دارند وقتی کشوری 8 درصد منابع جهان را دارد و یک درصد جمعیت دنیا را، به همان اندازه از این مواهب خدادادی برخوردار بشوند و تنها عده ای خاص که متشکل از بخشی از خانواده ها هستند، برخوردار نباشند و دیگران غیر برخوردار.