بهروز افخمی در موضعگیریهای تازهای، بار دیگر تیری از خشم و نفرت را با حداکثر توان به سمت فضای مجازی و بسترهای فعال در آن روانه کرده است؛ رفتاری که هرچند تکراری شده هر بار تندتر و لجامگسیختهتر از قبل میشود. چنین واکنشی که حتی از سوی مخالفان سرسخت شبکههای اجتماعی نیز رخ نمیدهد، این پرسش را در پی داشته که چرا این فیلمساز تا بدین سان در مقابل این فضا گارد گرفته و خشم او و برخی نظیر او متاثر از چیست؟
به گزارش «تابناک»؛ «حتما میدانید که بهروز افخمی مخالف سرسخت و پروپاقرص فضای مجازی و شبکههای اجتماعی است و معمولاً هر وقت امکانش را پیدا میکند، به این فضاها میتازد و سطح سواد کاربرانش را زیر سؤال میبرد. بارها گفته است که مطالب منتشر شده در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی عمدتاً دروغ است، مگر خلافش ثابت شود! بارها درباره اعتبار قلابی موجهای مجازی صحبت به میان آورده و این شبکهها را اساساً ترویج دهنده ابتذال معرفی کرده است.»
این مقدمه گفت وگوی تازه افخمی با یکی از سالنامه اعتماد است که این بار حتی تندتر از دفعات پیشین حتی واقعیات متکی بر آمار را انکار کرده است. این سینماگر که به واسطه نوع عملکردش در پروژههای پیشین سینماییاش، مشتریان کمی نسبت به بسیاری از کارگردانها دارد، در بخشی از این گفت و گو فضای مجازی را به مجلات زرد دوران طفولیتش تشبیه کرده و گفت: اگر کسی یکی از آنها را دستمان میدید حس میکردیم آبرویمان جلوی او رفته است. حتی باید بگوییم که به نظرم فضای مجازی فعلی، از سبکترین مجلات قبل از انقلاب هم سبکتر بود.
او با طرح این ادعا که حتی برای کنجکاوی هم به شبکههای اجتماعی سر نزده، اظهار داشت: حتی یک کامنت هم ننوشتهام. از صفحههای دیگران هم خبر ندارم و اصلاً نمیدانم در این فضاها چه میگذرد. درباره مطالبی هم که خودم میگویم و در این فضاها راجع به آنها حرفی زده میشود هم خبر ندارم.
اظهارات افخمی آنجا جالب میشود که درک درستی از ابعاد فضای مجازی ندارد، در حالی که برآورد سال 1396، از 30 تا 35 میلیون ایرانی عضو اینستاگرام حکایت داشت، مخاطب این شبکهها را محدود تصویر کرده و گفت: در آن دوره آن مجلات زرد تیراژ بالای صد هزار نسخه داشت، حالا هم چیزی حدود دو میلیون از جمعیت ایران هستند که وقت اضافه دارند یا آدمهای بیحوصلهای هستند که میخواهند مطالب سرگرمکننده بخوانند و برای همین هم در فضاهای مجازی پرسه میزنند. در نهایت به نظرم دور بودن از این فضاها به حفظ حیثیت نزدیکتر است... اصلاً نباید جدیشان گرفت، چون فضاهای مجازی با چیزی حدود پنج درصد مردم ارتباط دارند، یعنی کسانی که کامنت میگذارند، درباره موضوعات فضاسازی میکنند و مدام نظر میدهند چیزی حدود پنج درصد نیست... عموماً کسانی که در این فضاها ظهور پیدا میکنند، مطلب مینویسند یا جزو کامنت گذاران به حساب میآیند، پنج درصد از جمعیت رأی دهندگان انتخابات ریاست جمهوری دوره آینده هم نیستند.
این کارگردان درباره جنس این گروهی که در فضای مجازی حضور دارند و فکر میکند در حدود 5 درصد مردم ایران هستند، خاطرنشان کرد: هنوز 90 درصد مردم ایران به سینما نمیروند. از این 10 درصدی هم که در حال حاضر بلیت میخرند و به سینما میروند، چیزی حدود نصفشان فقط فیلم کمدی میبینند. تقریباً همین نسبت در فضای مجازی هم برقرار است. یعنی کسانی که وقت اضافه دارند و برای حضور در این فضاها وقت میگذارند، بیشتر قشر ثروتمند، بیکار و بیمسلک جامعه هستند. در کنار آنها گروهی از افراد هم هستند که آرزوی ثروتمند شدن دارند و در این فضا حضور پیدا میکنند تا ادای گروه اول را دربیاورند! به نظر من اصولاً مهمترین عامل برای فعال بودن در فضای مجازی، پولداری و بیعار بودن است!
افخمی درباره پاسخ به اینکه اغلب مردم از همین طریق سریع تر به اخبار دسترسی دارند و او فکر نکرده باید دسترسی سریعتر داشته باشد، اساسا سرعت به عنوان یکی از اصول اطلاع رسانی را زیر سؤال برده و عنوان کرده است: چرا باید سریع به اخبار دسترسی پیدا کنم؟ من صبحها کمی قبل از خروج از خانه، خبر و خلاصه خبرها را از تلویزیون میبینم و از رادیو گوش میدهم. رادیو بی بی سی را هم میشنوم و اخبارش را برعکس میکنم تا واقعیت را متوجه شوم. شبها هم دوباره پیش از خواب مروری بر شبکههای خبری دارم و در جریان همه اخبار هم هستم!
او تنها خاصیت فضای مجازی را برای جوانهایی میدانند که در اول راه هستند و میخواهند کاری را شروع کنند و ممکن است حضور در این فضاها بعضی اوقات باعث تقویت اعتماد به نفس شود و به آنها جرات دهد که مثلاً اگر استعدادی در نوشتن دارند کتاب چاپ کنند و نوشتههایشان را در معرض دید بگذارند؛ تعابیری که نشان میدهد شناخت افخمی از فضای مجازی به اندازه کسر کوچکی از شناختش از سینما نیز نیست اما چرا تا این حد با خشم و غیظ از این فضا سخن به میان میآورد؟
به نظر میرسد، به وضوح میتوان رد این خشم را در اتفاقاتی که در چند سال اخیر رخ داده و در روند زندگی افخمی نیز تأثیر گذشته، جستجو کرد و یافت. در گذشته چند نشریه سینمایی نظیر مجله فیلم با تیراژ محدود حکمران و داور مطلق در حوزه اطلاع رسانی سینما بودند اما در سالهای اخیر به مرور بازی عوض شده و رسانههایی چون مجله فیلم نیز لاجرم نه تنها به فضای مجازی ورود کردهاند، بلکه سراغ تولید محتوا برای چنین فضایی رفتهاند. چنین اتفاقی یک پیام واضح دارد و آن پیام چیزی جز تغییر گرایش مخاطب به بستری سریعتر، باکیفیتتر، انعطافپذیر و سهلالوصولتر است.
بستر به خودیِ خود دارای اصالت نیست. روزگاری روزنامه بستر نقل و انتقال پیام شد و امروز فضای مجازی بستر انتقال پیام است. آنچه اصالت دارد پیام است و آنچه باعث میشود مخاطب بستر دریافتش را تغییر دهد، تغییر سرعت و کیفیت دسترسی به پیام است. بنابراین تغییر بستر انتقال پیام، لزوماً به منزله تغییر محتوای پیام نیست. افخمی با پیوند دادنِ غیرمنطقی کیفیت محتوای پیام به بستر انتقال آن، بستر تازه را زیر سؤال میبرد؛ بستری که داوری درباره عملکرد امثال او را از انحصار یک گروه محدود که در چند مجله و روزنامه مینوشتند، خارج کرده و داوری بیرحمانه عمومی که منجر به تغییر تصمیمات و رفتارهای اشتباه میشود را ممکن ساخته است.
بلایی که فضای مجازی در جریان تولید برنامه هفت بر سر افخمی آورد، هنوز فراموش نشده و بعید است حتی خود افخمی فراموش نکرده باشد که وقتی فیلم آخرش ساخته شد، چه نقدهایی به آن وارد آمد. طبیعتاً اگر شخصی روی خوش از عموم مردم در فضای مجازی ندیده باشد، با چنین بستر تازهای به شدت مخالفت میکند. افخمی از فضای مجازی زخم خورده است و باید به او حق داد که بدترین تعابیر را از زبان چنین شخصی درباره کلیت فضای مجازی شنید.