سینمای ایران در شرایطی است که هرگونه اقدام بنیادین در آن با چالشهای جدی مواجه میشود؛ اما در همین شرایط میتوان گامهای به ظاهر ساده، ولی بلندی توسط مدیر سینمای ایران با هر مشخصاتی برداشت که عامل آنها نامش به نیکی از تاریخ سینمای ایران یاد شود؛ اقداماتی که هر مدیری با هر مدت حضور در کرسی ریاست سینما و با هر کیفیتی از حضور میتواند پی بگیرد و از این منظر حسین انتظامی نیز در این مقطع میتواند به آن جامه عمل بپوشاند.
«تابناک»، مهدی خرم دل؛ سازمان سینمایی در آستانه تغییرات و کوچکسازی است و چنین به نظر میرسد این سازمان که معماری کنونیاش تا حدودی زیادی متأثر از دوره مدیریت زندهیاد سیف الله داد است، با توجه به گسترش بخش خصوصی، با ماموریتهای گذشتهاش تا حدودی فاصله گرفته و اساساً کوچکسازی در این ساختار اجتناب ناپذیر است. اینکه حسین انتظامی تا چه میزان موفق به کوچکسازی شود، به بسیاری از مسائل از جمله میزان مقاومت طیف وسیعی بستگی دارد که در عدم تحقق، پروژه کوچکسازی ساختار اداری دولتی و وابسته به دولت سینما ذینفع هستند.
با وجود این، به نظر میرسد اگر حسین انتظامی در سازمان سینمایی ماندگار شود، این پروژه عملیاتی خواهد شد و دستکم بخش قابل توجهی از اعتبارات سینما که صرف هزینههای بروکراسی مازاد، غیرضروری و ناکارآمد سازمان سینمایی میشود، حذف میگردد و بنابراین، با ساختار تازه و کوچکتری در سازمان سینمایی مواجه خواهیم بود که هزینه کمتری از بودجه این سازمان را به خود اختصاص خواهد داد و در نهایت اعتبارات بیشتری در خدمت تولید و حمایت از تولید قرار خواهد گرفت.
چه حسین انتظامی در سازمان سینمایی بماند و چه از این سازمان برود و هر شخص دیگری جانشین او شود، به هر میزان که در این منصب باشد، میتواند اقدامات مهمی کند که نام بانیشان را در تاریخ سینمای ایران ماندگار کند؛ اقداماتی که مدیران سینما تاکنون به صورت عملیاتی سراغش نرفتهاند و ترجیح دادهاند خود را درگیر تولید آثار سینمایی کنند تا آنکه منشأ تأثیر بلندمدت در سینمای ایران باشد.
در این زمینه میتوان طیف وسیعی از اقدامات را برشمرد؛ اما بسیاری از آنها احتمالاً با مقاومت بخشهای قدرتمندی از درون یا خارج از سینما مواجه خواهد شد و یا همچون اکران فیلمهای خارجی ناقص و به قصد شکست اجرا میشود و یا همچون انتخاب مدیران متخصص برای سینما (شعار یکی از مدیران پیشین سینمای ایران) اجرا نمیشود و از قضا به یک شوخی بدل میشود. از این منظر سه اقدام کم دردسر اما مهم برای سینما که به انتظامی توصیه میشود در مسیر تحقق گام بردارد را میتوان بدین ترتیب برشمرد:
ایجاد کاخ جشنواره فیلم فجر با مشارکت شهرداری
شهرداری تهران تعداد فراوان املاک بزرگ در دل تهران و نه اطراف آن دارد که میتواند به عنوان زمین لازم برای احداث کاخ جشنواره اختصاص دهد. از طرف دیگر، با توجه به ادغام قریب الوقوع مؤسسه رسانههای تصویری در دیگر مؤسسات سازمان سینمایی و تخلیه کامل ساختمان گرانقیمت این مؤسسه در خیابان ولیعصر، میتوان با فروش این بنای ارزشمند و تأمین سرمایه احداث کاخ جشنواره، مشارکتی در زمینی که شهرداری اختصاص داده، کاخ جشنواره را برپا کرد.
شبیه این پروژه در سینما آزاد رخ داد و حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، زمین سینما آزادی را که بر اثر آتش سوزی از دور خارج شده بود، تأمین کرد و شهرداری بنای سینما آزادی را ساخت و در نهایت ساختمان مدرن کنونی سینما آزادی پس از احداث در تملک مشترک این دو نهاد قرار گرفت. رئیس کنونی سازمان سینمایی الزاماً نباید روبان افتتاح کاخ جشنوارههای سینمایی را ببرد و همین که پروژه رسمیت یابد و کنلگ کار زده شود و کار برای درصدی پیش برود، به نام بانیاش ثبت خواهد شد.
حذف امضاهای طلایی
حسین انتظامی در معاونت مطبوعاتی نشان داد، شجاعت حذف امضاهای طلایی را دارد. فراموش نکردیم روزگاری را که به واسطه صدور محدود مجوز رسانهها، پروانه نشریات اجاره یا به قیمتهای گزاف خریداری میشد؛ روندی که قانونی نبود و به همین دلیل، غیررسمی میان دو طرف معامله رخ میداد. اکنون دریافت پروانه انتشار رسانه اینقدر ساده و در دسترس شده که هر شخصی به سادگی در کوتاه مدت میتواند صاحب رسانه شود و آن بازار سیاه به کل برچیده شده است.
در سینما، مهمترین امضاهای طلایی در اختیار معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی است که از پروانه ساخت فیلم تا پروانه اکران عمومی و پروانه توزیع در شبکه نمایش خانگی توسط او و کارمندانش صادر میشود. این مجموعه امضای یک رانت بزرگ به وجود آورده، چون بنا بر این مفاد اولاً هر کارگردان جوان برای کسب پروانه فیلم باید با یک تهیه کننده باسابقه همراه شود و برخی تهیه کنندگان باسابقه برای این همراهی که کلید صدور پروانه ساخت فیلم کارگردانهاست، دستمزدهای بسیار نجومی از کارگردانهای جوان طلب میکنند.
از سوی دیگر بر مبنایی که هیچکس نمیداند، هرکس فقط به تعداد مشخصی که منطق تعیینشان نیز مبهم است، پروانه ساخت فیلم تعلق میگیرد و توجیه این اقدام نیز کمبود ظرفیت سالنهای سینما برای اکران فیلمهای سینمایی است! مگر در هالیوود همه چند هزار فیلمی که در سال تولید میشود، یک اکران گسترده را به دست میآورند و در پنج هزار سالن اکران میشوند؟! مگر در ایران تعداد پروانه نشریات یا مجوز نشر کتب محدود شده، تا آن نشریات و کتابهای محدودی که مجوز گرفتهاند، فروش مناسبی داشته باشند؟! این منطق قاعدتاً برای سینما نیز پذیرفته نیست.
با توجه به ظرفیت به وجود آمده در حوزه شبکه نمایش خانگی و VODها، این امکان وجود دارد که سرریز ظرفیت تولید به این بخشها منتقل شود و آنهایی که در رقابت اکران دست بالا را دارند و مخاطبان تشنه تماشایشان هستند، رنگ پرده را ببینید؛ بنابراین اگر به دنبال افزایش سطح کیفی تولیدات سینمای ایران هستیم، یکی از راهها حذف امضای طلایی و ایجاد فضای رقابتی برای تولید آثار باکیفیتتر و پرطرفدارتر است.
تا زمانی که از طریق این امضای طلایی، مسیر محدودی برای ورود استعدادهای تازه به سینمای ایران وجود دارد، نمیتوان امیدوار به جهش سینمای ایران بود. نباید فراموش کرد الان دوره دوره ی مهدویان و روستایی است که توانستهاند از میان صدها فیلمساز جوایز از این گذرگاه تنگ عبور کنند و چه بسا اگر مسیر باز شود، ما سالیانه دهها فیلم باکیفیت داشته باشیم که نه تنها فروش سینمای ایران را با جهش جدی مواجه کند بلکه سطح کیفی تولیدات سینمای ایران را نیز به شکل معناداری ارتقا بخشد.
حمایت از «محصول» به جای «حمایت از تولید محصول»
از جمله حرکتهای مثبت حسین انتظامی در دوره معاونت مطبوعاتی، خرید بخشی از مجلات برگشتی با قیمت پایینتر بود؛ اقدامی که میتواند در سینما نیز تکرار نماید و تغییر جهتدهی حمایت از تولیدات سینمایی را شاهد باشیم. رئیس سازمان سینمایی میتواند به جای «حمایت از تولید محصول» که از دهه شصت در سینمای ایران رایج بوده، به «حمایت از محصول تولیدی» مشابه خرید نشریات برگشتی با قیمت کمتر و قرار دادن در اختیار مصرف کنندگان اقدام بورزد.
به این ترتیب، پس از تولید یک فیلم سینمایی، سازمان سینمایی اثر نهایی را بررسی میکند و اگر جزو اولویتهای حمایتیاش باشد، بخشی از بلیت این فیلم خریداری میشود و در اختیار اشخاص نیازمند یا گروههای هدف دیگری نظیر دانشجویان قرار میگیرد و بدین ترتیب هم از برخی فیلمهای سینمایی حمایت کرده و هم بخشی از مردم که عادت یا توان مالی سینما رفتن ندارند، مهمان سینمای ایران کرده و آنها را دعوت نموده تا یک فیلم باکیفیت را تماشا کنند.
این رویکرد باعث میشود سازمان سینمایی بر خلاف گذشته دیگر در فیلمی مشارکت نکند که در نهایت مشخص شود، یک فیلم ضعیف و غیرقابل دفاع است و فیلمساز نیز که پولش را پیش گرفته، یک اثر کمارزش برای مجموعه سینمای ایران نسازد و از قضا به دنبال تولید فیلم باکیفیت باشد تا بتواند سازمان سینمایی را متقاعد نماید که تعدادی از بلیتهای فیلمش را خریداری کند و در اختیار گروهی از تماشاگران گذارد.