وقتی ستاد احیا دریاچه ارومیه آغاز به کار کرد. دشواری راه احیا بر متخصصانی که پا در میدان گذاشته بودند؛ روشن بود. بسیاری حتی وقتی خشکی دریاچه را نظاره کردند با حساب و کتاب علمی درباره احیا آن تردید کردند. اما احیا دریاچه پروژهای ملی بود. قبل از احیا باید وضعیت دریاچه خیلی زود تثبیت می شد از همین رو خیلی سریع کارهای عملیاتی آغاز شد.
یکی از مشکلات فوری دریاچه این بود که آب رهاسازی شده از سدهای گدارچای و مهاباد و رودخانه های سیمینه و زرینه رود عملا به پیکره اصلی دریاچه نمی رسید. به زبان ساده رهاسازی آب فایده ای نداشت و تن نیمه جان دریاچه از آن بی بهره می ماند. برای حل این مساله، یکی از مهندسان شرکت آب منطقه ای آذربایجان غربی پا پیش گذاشت و طرح اتصال زرینه و سیمینه رود را از طریق یک کانال پیشنهاد و اجرا کرد.
طرحی که به گفته او در روزهای اول خیلی ها از نشدنی بودنش حرف می زدند اما سختکوشی او و همکارانش باعث شد که طرح به نتیجه برسد. این مهندس حسن گلمحمدی نام دارد. او متولد ۱۳۵۸ و دانشجوی دکتری عمران گرایش آب است. گلمحمدی در زمان اجرای طرح مدیریت دفتر رودخانه ها و سواحل آب منطقه ای آذربایجان غربی را بر عهده داشت. پس از موفقیت طرح اتصال زرینه و سیمینه رود که ۱۸۰ میلیون متر مکعب آب را در سال به دریاچه میرساند. با گل محمدی درباره اجرای این طرح دشوار به گفت وگو نشستهایم.
آقای گلمحمدی! ایده اتصال زرینه و سیمینه رود از چگونه شگل گرفت؟
یکی از اهداف اولیه ستاد احیا دریاچه ارومیه این بود پیکره اصلی دریاچه ارومیه را حفظ کنیم. اگر پیکره حفظ میشد میتوانستیم وضعیت دریاچه را تثبیت کنیم. ما باید از طریق رهاسازی آب از سدها برای حفظ پیکرده دریاچه تلاش میکردیم. اما هیچ راهی برای رهاسازی وجود نداشت. هر آبی را که از طریق زرینه رود و سیمینه رود رها میکردیم در مصب دریاچه پخش میشد و اصلا به پیکره دریاچه نمیرسید. هر وقت که قرار بود حقآبه دریاچه از سدها رهاسازی شود؛ با همین مشکل روبهرو بودیم.
از جایی که آب بیهوده پخش میشد تا پیکره اصلی دریاچه چقدر فاصله بود؟
از مصب تا پیکره اصلی حدود ۲۰ تا ۲۵ کیلومتر فاصله داشتیم. زرینه رود اصلا به پیکره اصلی نمیرفت. یک تالاب فرعی ایجاد شده بود به اسم تالاب قره قشلاق در جنوب دریاچه ارومیه که آب زرینه رود به آنجا میریخت. آب سیمینه رود هم شبیه به همین وضعیت را داشت و به پیکره اصلی نمیرسید. رهاسازی از سدهای مهاباد و نقده و شهید کاظمی و… به سد نمیرسید. از طرف ستاد احیا دایم به ما فشار میآوردند که حقابه دریاچه را بدهیم و از طرفی هم آب رهاسازی شده به دریاچه نمیرسید.
برای حل این مشکل چه ایده هایی مطرح شد و جمع بندیتان چه بود؟
یک تیم تشکیل دادیم و ایدههای مختلفی در جلسات مطرح شد که البته بسیاریشان اجرایی نبودند. سرانجام تصمیم گرفتیم بازدید محلی انجام دهیم و با مردم روستایی هم صحبت کنیم. در یکی از بازدیدهای محلی در منتها الیه رودخانه زرینهرود در یک روستا به اسم قلعه بزرگ با یکی از افراد محلی حرف زدیم که او میگفت قبلا آب زرینه رود از یک مسیر دیگر به دریاچه میریخته است. این مرد که حدودا ۷۵ ساله بود می گفت در زمان جوانی اش سیل عظیمی از طرف زرینه رود راه افتاده و مردم برای اینکه سیل روستا را تخریب نکند جلوی آب را گرفتهاند و منحرف کردهاند به سمت یک تالاب اقماری که قره قشلاق نام داشت. بعد از مدتی رسوبگذاری اتفاق افتاده و ردی از مسیر قبلی که آب رودخانه میرفت باقی نمانده بود. به اتفاق این مرد به وسیله تراکتور از محل بازدید کردیم. راست می گفت مسیر قبلی کاملا از بین رفته بود و باید نقشه های اصلی را به دست می آوردیم.
نقشههای مسیر قبلی آب موجود بودند؟
بله. جست وجو کردم و حدود ۴۰ نقشه مربوط به سال های مختلف در دهه ۴۰ پیدا شد. بعد از آن نقشهها را ژئو رفرنس کردم و بعد روی منطقه تطبیق دادم. نقشه های چاپ شده را نشان همان مرد دادم که او هم تایید کرد. اسم این مسیر قبلا «شط مناف» بوده است. متوجه شدم شط مناف بعد از طی ۱۴ کیلومتر به منتها الیه سیمینه رود میرسد. یعنی همان جایی که آب پخش میشد و به دریاچه نمی رسید. یعنی زرینه رود به سیمینه رود می رسید و از آنجا با هم یکی می شدند و حدود ۹ کیلومتر طی می کردند و به پیکره اصلی می رسیدند که این خط در طول زمان از بین رفته بود. جی پی اس سه فرکانسه تهیه کردیم تا شط مناف را به طور دقیق پیادهسازی کنیم.
بر سر راه پیادهسازی دقیق مسیر جدید آب مطابق نقشههای گذشته چه مشکلاتی وجود داشت؟
محاسبات باید با دقت بالا انجام میشد. در کل دریاچه ارومیه از اول تا آخر در هر دههزار متر حدود بیست سانتی متر اختلاف ارتفاع داشتیم. اگر شط مناف دقیق پیادهسازی نمیشد حتما پروژه شکست میخورد. ۱۴ کیلومتر میخ کوبی رسیدم تا به مصب رودخانه رسیدیم. دوباره مسیر را کنترل کردیم تا خیالمان راحت شود. با این حال این کار خیلی ریسک زیادی داشت. برخی عقیده داشتند که این کار شکست می خورد برخی افراد مانند آقای مهندس موسوی و آقای حاجی مرادی و دیگران اما حمایت کردند. سرانجام ظرف سه ماه مطالعات پروژه انجام شد. حجم خاک برداری، لایروبی رودخانه ها و حجم آب هدایت شده و سایر موارد را محاسبه کردیم.
مطالعات پروژه را چه کسی انجام داد. آیا شرکتهای خارجی نقش داشتند؟
شرکت خارجی حضور نداشت. به یک شرکت های معتبر داخلی پیشنهاد کردیم که نپذیرفت کار را انجام دهد آن ها دو میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان پول و دو سال زمان می خواستند تا مطالعات طرح را انجام دهند. ما چنین فرصتی در اختیار نداشتیم. اگر وقت از دست می رفت امکان تثبیت وضعیت دریاچه را از دست میدادیم. وضعیت دریاچه مثل فردی بود که سکته کرده بود و زمان احیا آن محدود بود. با ۱۸۰ میلیون تومان با کمک یک مشاور محلی به اسم صدرآب نیرو مطالعات را نهایی کردیم. جلسات مختلفی هم با آقای دکتر کلانتری و تجریشی و دیگران برگزار کردیم و به جمع بندی رسیدیم.
کل پروژه چقدر هزینه داشت؟
۳۲ میلیارد تومان برآورد برآوردمان بود اما با ۱۷ میلیارد تومان کار را تمام کردیم.
در اجرا چه موانعی داشتید؟
در مرحله اول پیادهسازی مسیر را انجام دادیم. بعد خاکبرداری کردیم. ۷۲ بیل مکانیکی و ۳۰۰ نفر کارگر در آن جا کار کردند. به دلیل لجنی بودن دریاچه باید از بیل مکانیکی زنجیری استفاده میکردیم. کار بسیار دشوار بود. جاهایی بود که کل بیل مکانیکی در لجن فرو می رفت و حتی به این فکر میکردیم که هلیکوپتر تقاضا کنیم. مسیرهای صعبالعبور کار کردیم. برای مواقع بحرانی هم پیش بینی های دقیقی انجام دادیم. مثلا ما برای اینکه ورود آب اضافی به کانال آسیب نزند در مسیر همان تالاب قره قشلاق که اشاره کردم یک فیوز پلاک طراحی کردیم. وقتی حجم زیادی از آب به سازه فشار می آورد این بخش به صورت فیوز عمل می کند و میشکند و آب را به سمت قره قشلاق هدایت کند.
قبل از این طرح تجربه عملی داشتید؟
ما پروژههای ساحلسازی و لایروبی و عمرانی فراوانی داشتیم اما طرح اتصال زرینهرود و سیمینهرود کاری بود که در دنیا تجربه مشابهای نداشت. ریسک پروژه بسیار بالا بود. ما در زمان اجرا خیلی تنها بودیم اما بعد از اجرا خیلیها آمدند و کانال را دیدند. در هر حال خوشحالیم که سالی ۱۸۰ میلیون متر مکعب آب وارد دریاچه میشود. گدار چای، مهاباد، زرینه رود و سیمینه رود با هم یکی می شوند. البته پروژه فازهای بعدی هم داشت چون از آن بخش جا به جا شدم دیگر اطلاع ندارم که درباره فازهای بعدی چه اقدامی شده یا قرار است
انجام شود.
فاز بعدی چه بود؟
قصدمان این بود که حجم آب انتقالی را از ۱۸۰ میلیون متر مکعب افزایش دهیم.
جامعه محلی یا مسئولان ادارات دیگر هم در مسیر اجرای طرح مانع ایجاد کردند؟
ما مشکلات زیادی داشتیم. در برخی روستاها مردم مانع می شدند. برخی روستاییان می گفتند شط مناف را به ما نشان بدهید. اما خوشبختانه همه این موارد را با گفت وگو حل کنیم. به معدودی از افراد هم گفتیم میتوانند از مراجع قانونی اعتراض شان را پیگیری کنند. من بارها به کلانتری احضار شدم. خیلی از ادارات دولتی از ما شکایت کرده بودند. مثلا اداره منابع طبیعی از ما شکایت کرده بود و میگفت گونها را از بین بردهاید. ولی ما دیدگاه مان این بود که داریم به محیط زیست و منابع طبیعی کمک میکنیم. ما میخواستیم دریاچه ارومیه حفظ شود. اگر دریاچه خشک میشد باید دو سه میلیون نفر مهاجرت میکردند. رفتیم و جلسه و گذاشتیم و توجیه کردیم و رضایت دادند. بسیاری از مدیران محتاط نمی توانستند به یک جوان اطمینان کنند. به ولله قسم می گفتند ما می ترسیم. روزی که میخواستیم آب را وارد کانال کنیم تنها بودیم. با مدیر امور آب میاندوآب و یکی دو نفر دیگر بیل مکانیکی را برداشتیم و رفتیم. خیلی ها میگفتند این کانال آب را معکوس می کند به سمت رودخانه و اراضی مجاور را آب میگیرد اما خدا کمک کرد و اینطور نشد.
احتمالا بعد از موفقیت طرح نگاه ها تغییر کرد؟
بله. بعد از آنکه آب وارد کانال شد و در شبکه های اجتماعی هم عکس ها دست به دست شد کم کم نگاه ها مثبت شد. امام جمعه میاندوآب در نماز جمعه تقدیر کرد و گفتند که یکی از پروژههای موفق اجرا شده است. بعد از آن بود که استاندار و مدیران ستاد احیا و دیگران از پروژه بازدید کردند. مصوبه وزارت نیرو را دارم که گفتهاند از گل محمدی تقدیر شود. آقای کلانتری تقدیرنامه داد اما بی مهری هایی هم شد. مدتی افسردگی گرفته بودم اما خدا را شکر وقتی حال دریاچه ارومیه را می بینم حالم خوب است.
برنامهتان برای آینده حرفه ای تان چیست؟
افتخار میکنم که کاری برای کشور انجام شده است. فعلا تمرکزم بر تحصیل در دوره دکتری است. در حوزه حرفهای هم من آماده به خدمتم و آمادهام هر کاری که به نفع دریاچه ارومیه و وطن مان باشد در چارچوب توانایی و تخصص خودم انجام دهم.