پس از آنکه اقبال نسبت به حضور فریبرز عربنیا در پروژههای سینمایی کاهش یافت، این بازیگر به تازگی در ویدیویی تاکید کرده در حال کار در خارج ایران و نگهداری از فرزندش و تلاش برای تحصیل در گرافیک و کار از صفر در این حوزه است؛ اما چرا ستاره سالهای دور سینمای ایران که روزگاری تهیه کنندهها برای حضور در آثارشان سر و دست میشکستند به چنین روزی افتاد و آیا او در این فضا تنها است؟
به گزارش «تابناک»؛ پیام فریبرز عربنیا برای طرفدارانش کوتاه و تلخ بود. از او پرسیده بود که چرا کمتر خبری از اوست و او در ویدیوی کوتاهی توضیح داده که در حال نگهداری از فرزند نوجوانش در مقام یک تک والد در حال نگهداری از او است و در خارج از ایران در حال تحصیل برای فوق لیسانس گرافیک (رشته تخصصیاش) و همچنین کار روزمره است و تاکید کرده دارد تلاش میکند تا از صفر شروع کند. عربنیا بازیگر توانمندی است و روزگاری جزو گزینههای بالقوه بسیاری از فیلمهای مهم سینمایی بود و در برخی از آنها نیز نقش آفرینی کرده است.
فریبرز عربنیا در این عرصه تنها نیست و پیش از او وضعیت مشابهی برای بهروز افخمی رقم خورده بود. افخمی با وجود امکانات و اعتباراتی که به او داده شده بود، در نهایت فیلم «فرزند صبح» درباره امام خمینی را به سرانجام نرساند و در برخی پروژههای دیگر نظیر «سن پطرزبورگ» نیز کار را در چندین مرحله ساخت. فیلمهای بعدی افخمی نیز درخشش آنچنان یا فروش چشمگیر نداشت که باعث شده تهیه کننده ریسک همکاری با افخمی را به جان بخرد. نتیجه اینکه افخمی در پنج سال اخیر فیلمی نساخته است.
عربنیا نیز به نوعی شرایط متفاوتی داشت. او به اقتضائات شخصیاش به شدت مقید به قرارداد بود و راس زمان پایان قرار داد پروژه را ترک میکرد که این اتفاق در «چ» رخ داد و حاتمی کیا مجبور شد سکانسهای پایانی فیلمش را تغییر کند و با شخص دیگری که گریم شده بود، بگیرد و در «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» نیز اتفاق مشابهی رخ داد که منجر به شکایت از او به خانه سینما شد. البته عربنیا به لحاظ قانونی محق بود، کما اینکه ممکن است افخمی نیز در آن موارد محق باشد اما قاعده سینما چنین نیست.
سینما هنر گرانی است که باید مراعات سرمایه گذاران را نمود و در دنیا نیز چنین است که اصل اول حفظ این سرمایه برای تداوم و تقویت تولید است. به همین دلیل کمپانی به نمایندگی از سرمایه گذاران، حتی بخشهایی از نسخه نهایی فیلم را به نفع گیشه و فروش بیشتر حذف میکند و بعدها «نسخه کارگردان / Director’s Cut» در VODها و فضاهای مشابه با زمان طولانیتر عرضه میشود؛ فضایی که البته در سینمای ایران حاکم نیست و کارگردانها اجازه نمیدهن حتی تهیه کننده در آثارشان نظر دهد، چه رسد به شرکت سرمایهگذار و پخش کننده.
قاعدتاً سینماگری که حاضر به انعطاف نباشد و در اصطلاح دست کارگردان و تهیه کننده را در روزهای پایانی پروژه که به دلایلی (نظیر عدم تامین تجهیزات، بدی آب و هوا یا عدم پرداخت به موقع دستمزد) در حنا بگذارد و پروژهای که دهها نفر در آن مشغول هستند و میلیاردها تومان در آن سرمایه گذاری شده، وضعیت معلق پیدا کند، باید آماده باشد تا تهیه کنندگان به او به چشم گزینه دارای ریسک بالا نگاه کنند و پیشنهادات کمتری درباره پروژههای مهم دریافت کند.
این قواعد نانوشته سینمای ایران است که هر هنرمندی به آن تن در میدهد و میپذیرد که کار در سینما ساده، با دستمزد به موقع، زمابندی دقیق و فضای ایدهآل نیست و باید برای حضور در موقعیتی که باعث میشود میلیونها تن او را بشناسند، حتی از خودگذشتگی کند. با افزایش هزینههای تولید، قاعدتاً ریسک انتخاب بازیگر، کارگردان و حتی تهیهکنندهای که انعطاف مورد انتظار را نداشته باشد، افزایش مییابد و طبیعی است که برخی سینماگران که اصول خاص خودشان را دارند، مجبور میشوند بین قواعدشان و سینما، یکی از انتخاب کند؛ انتخابی که ظاهراً عربنیا انجام داده است.