با وجود آنکه مزدک میرزایی، مجری و گزارشگر تلویزیون ایران، هنوز تحرک مشخصی در خارج از کشورمان نداشته و حتی اقدام عملی علیه منافع ملی انجام نداده، برخی در اقدامی شتابزده، اقدام به ضدانقلاب و فاسدسازی این چهره نزد افکارعمومی رفتهاند؛ اقدامی که تبعات آن بسته شدن مرزهای بازگشت برای میرزایی و ایجاد شرایط دشواری است که عملاً او و امثال او را به نقطه بدون بازگشت هُل میدهد.
به گزارش «تابناک»؛ مزدک میرزایی از جمله سرشناسترین گزارشگرهایی است که حضورش روی آنتن تلویزیون کمرنگ و در نهایت اکنون مشخص شد به شبکه سعودی ایران اینترنشنال پیوسته است. درباره اقدام این گزارشگر و مجری تلویزیون مطابق با رویه معمول نقدهای فراوانی مطرح شد و اکنون با قوت گرفتن پیوستنش به این شبکه، این نقدها تشدید شده است. سوای اینکه چه گروهی باعث شدند تا طیفی از بهترین گزارشگران و مجریان تلویزیون به حاشیه رانده شوند و از میان آنها، میرزایی نتواند فشار را تحمل و ترک وطن کند، نقدها نسبت به او در روزهای اخیر شدید و شدیدتر شده است.
شدت نقدها به حدی بوده که برخی مجریان در محافل خصوصی و برخی نظیر جواد خیابانی علنی تأکید کردهاند که وضعیت آنها نیز چندان مناسب نیست و وقتی نام جواد خیابانی را به مزدک میرزایی و عادل فردوسی پور اضافه کنیم، با این پرسش مواجه میشویم که آیا همه مشکل دارند و این مشکل یکباره در آن ظهور کرده یا اشکال در زمان نه چندان طولانی شروع شده و در حال آسیب رساندن و سرمایه گذاری در رسانه ملی شده است؟ اینها پرسشهایی است که سیاستگذاران و تصمیمگیران رسانه ملی باید به طور خاص در قبال آن پاسخهای مشخصی داشته باشند.
در این میان نکته قابل تأمل، سکوت این گزارشگر و مجری تلویزیون نسبت به این حواشی و حضور چراغ خاموش او در خارج از کشور است. با این حال، شتاب تشدید نقدها لحظه به لحظه پرحرارتتر میشود و این حرارت به حدی رسیده که مزدک میرزایی در برخی رسانهها در مقام یک ضدانقلاب و خائن به کشور همچنین دزد و کلاهبردار معرفی شده است. شبیه همین اقدام درباره برخی مجریان و چهرههای مطرح دیگر نیز به همین ترتیب مطرح شده و از این منظر، یک فرمول تکراری در مواجهه با این گزارشگر در پیش گرفته شده است.
شاید برخی تصور میکنند باید چهره یک سلبریتی پیش از آنکه علیه کشور استفاده شد، نزد افکارعمومی تخریب شود و حداکثر بهره برداری را بتوان از آن برد؛ اما اگر قرار باشد در این زمینه اخلاقی برخورد کرد، نباید چنین اقدامی کرد و حتی سوای مباحث اخلاقی، منطق نیز ایجاب میکند یک چهره را پیش از آنکه دست به اقدام خلاف مصالح کشور به شکل علنی نزد و هزینهای برای کشور انجام نداد، به نقد نکشید و اگر قرار بر نقد شد، این نقد نسبتی با اقدام آن چهره داشته باشد.
این رویکرد اساساً مسیر بازگشت برای هر چهرهای را میبندد و چه بسا برخی چهرهها را با چنین فضایی مواجه میسازد که امکان بازگشت ندارند. شاید اگر بیتدبیری در قبال برخی چهرهها از جمله یکی از بازیگران زن اتفاق نیفتاده بود، این اشخاص اساساً اکنون در فضای رسمی داخلی فعالیت میکردند و جنجالهایی رخ نمیداد و هزینههای تبلیغاتی علیه کشور به وجود نمیآمد؛ بنابراین، حتی اگر چهرهای اقدامی انجام داد، باید واکنش به آن به همان نسبت باشد و به گونهای عمل نکرد که آن چهره را به اقدامات عجیبتر هل داد. این عقلانیت و تدبیر در برخورد با چنین مسائلی، جزو مسائل مهمی است که مدیران خبره و باتجربه باید در قبال آن تعیین رویکرد نمایند.