آخرینباری که مسعود سلطانیفر در رسانهای حاضر و به نقد کشیده شد را هیچکس بهخاطر ندارد.
آخرینباری که مهدی تاج در رسانهای حاضر و به نقد کشیده شد را هیچکس بهخاطر ندارد.
آخرینباری که آرش میراسماعیلی در رسانهای حاضر و به نقد کشیده شد را هیچکس بهخاطر ندارد.
آخرینباری که محمد پولادگر و محمدرضا داورزنی در رسانهای حاضر و به نقد کشیده شدند را هیچکس بهخاطر ندارد.
آخرینباری که یک مدیر ورزشی در رسانهای حاضر و به نقد کشیده شد را هیچکس بهخاطر ندارد. نمیآیند. شرط میگذارند و اجازه چالش نمیدهند. دنیایِ ما ورزشیها ترسناک است. بیمسئولیتیِ عمومی در همه ردهها.
هر نقدی مینویسیم، اثر ندارد. هر افشاگریای میکنیم، بیتوجهی مقابلش است. خودشان را به ندیدن و نشنیدن میزنند تا بگذرد. خوب آموختهاند که فردا موجِ تازهای راه میافتد و همه منتقدان، مطالبات شان یادشان میرود. تا دیروز یک کفاشیان داشتیم و حالا در بسیاری از مناصبِ ورزشی، دهها علی کفاشیان داریم.
خبرها هم عادی شده است. در رنکینگ فدراسیون جهانی، پرچم کنارِ نامِ مهدی خدابخشی از ایران به صربستان تغییر کرده است. با دختر صرب ازدواج کرده و تصمیم تازهای برای زندگی اش گرفته است. احتمالا هم در انتخابیِ اروپا سهمیه میگیرد. در المپیک هم لابد مدال.
قبلاها میگفتند مشکل از ورزشکار است، مشکل از بازیکن است، مشکل از خودشان است. اما خیلی وقت است به همه ما ثابت شده: مدیریت در ایران راهی برای اتلاف سرمایه و منابع است؛ یعنی مشکل، مدیریتها و مدیران هستند.
بهجایی رسیدیم دیگر شاهد فرارِ نخبگان نیستیم؛ هرکسی هر چیزی بلد است و خدماتی میدهد و تواناییای دارد، میخواهد برود. بلد نیستند مدیریت کنند. اخبار همین چند روز گذشته را ببینید: ویلموتس میخواهد برود، چون پولش را نمیدهند. استراماچونی میخواهد برود، چون پولش را نمیدهند. کالدرون میخواهد برود، چون پولش را نمیدهند. چرا یکی مثل مهدی خدابخشی نرود؟! مدیران خودشان را مسئول نمیدانند.