به گزارش «تابناک»؛ هرچند کولبری اتفاق سن و سال داری نیست، آشنایی ایرانیان با آن خیلی جوان است. آشنایی که ریشه در تیر و بهمن دارد؛ دو کلیدواژه مرگبار برای کولبرانی که روایت جان باختن برخی شان به شدت فراگیر شد و حتی مرزهای کشورمان را درنوردید.
شلیک به کولبرانی که برخی بر قاچاقچی بودنشان اصرار داشتند و کمینهای پیاپی برای دستگیری شان که منجر به عبور ایشان از کوهستانهای برف گیر میشد و گاه سقوط مرگبار بهمن بر سرشان را به دنبال داشت، برای مدتی روایت داغ شبکههای اجتماعی در کشورمان بود.
البته در این میان سقوط برخی کولبران از کوه و اتفاقات پرشمار دیگری که جان و سلامت این افراد را تهدید میکرد هم کم نبود، اما نشانه روی و شلیک به ایشان و آوار شدن بهمن مرگبار بر سرشان کجا و لغزش پا حین کار کجا! واقعیتی تلخ که برای یادآوری اش میشود کمی به گذشته بازگشت و مطالب مندرج در شبکههای اجتماعی را مرور کرد!
هرچه بود، طی سالهای گذشته کولبری و شاغلان در این پیشه به مدد شبکههای اجتماعی به شدت در کانون توجه قرار گرفته و پویشی وسیع، اما غیرمنسجم برای جلب توجه مسئولان به معیشت ایشان شکل گرفت؛ تقاضایی که در نهایت مورد توجه دولتمردان قرار گرفت و به خلق قوانین و مقرراتی منجر شد که حالا مدتی است اجرایی میشود.
درباره قوانین و مقرراتی سخن میگوییم که برای رونمایی از آنها از ترکیبهایی مانند «خبر خوش برای کولبران» استفاده میشد و دولتمردان و موافقانش، آنقدر بر فوایدش تاکید داشتند که هیچ نقدی به آن را برنمیتابیدند و در نهایت جز تغییراتی کوچک، آن هم در افزایش جزیی سقف مجاز وارداتشان در سال، زیر بار هیچ تغییری در آن نرفتند.
این در حالی بود که مدام جملاتی از رهبر انقلاب در این خصوص بازتکرار میشد که تاکید داشت: «منظور از مبارزه با قاچاق کالا، مقابله با کولبرهای ضعیفی که در برخی مناطق اجناس کوچک را وارد میکنند، نیست، بلکه منظور قاچاقچیان بزرگی است که با دهها و صدها کانتینر، اجناس قاچاق، وارد کشور میکنند.»
جملاتی که مورد تاکید دولت و همراهانش در قانون گذاری در این حوزه هم بود و در نهایت به بسته شدن گذرگاههای پرشمار مرزی و محدود شدن آنها به چند گذرگاه رسمی منجر شد که به رغم شاخ و برگهای فراوان دیگر از جمله دیدن بحث بیمه کولبران و ارائه کارتهای ویژه به مرزنشینان و...، توانایی دیدن فرهاد و آزاد را نداشته است!
این را مرگ دردناک و تراژیک این دو کولبر جوان نشان میدهد که روایتگرش کولبرانی بودند که با ایشان به کوهستان برفگیر زده بودند و زحمت بسط و انتشار این روایت دردناک را جمعیت کثیر روستاهای اطراف مریوان کشیده اند که کولبری مثل کشاورزی و دامداری برایشان آشنا و البته ناگزیر است؛ شغلی که در قانون عریض و طویل دیده نشده و تنها بر سختی هایش افزون شده است.
قانونی که معابر راحتتر را بسته و معابر مرگبارتر را به روی شاغلان در این حرفه باز کرده تا نتیجه هرچه باشد، رهایی امثال فرهاد و آزاد از کوه و کولبری نشود و ثابت کند که قانون ساماندهی کولبری، بازارچهها و گذرگاههای مرزی، دست کم از باب درک بدنه اصلی این کسب و کار یعنی کولبران، شکست مطلق بوده و بس؛ قانونی که در مرگ فرهاد و آزاد نقش کلیدی دارد چون ایشان را ندید و ادعای دیدنشان را در بوق و کرنا کرد!