درخواست طلاق برای عشق بیمار گونه شوهر

کد خبر: ۹۷۳۱۳۵
|
۳۰ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۸:۴۰ 18 April 2020
|
11121 بازدید
|
۹

آخرین ماه سال 98 مجتمع قضایی خانواده میزبان زوج جوانی بود که درخواست مشترک جدایی نداشتند.

به گزارش ایران، پیمان 26 ساله بی قرار روی صندلی کنار شعبه دادگاه نشسته بود و نسترن 24 ساله هم چند متر آن طرف تر در انتظار ورود به شعبه این پا و آن پا می کرد. ظاهراً پایه زندگی این زوج جوان توان یکسال را هم نداشت و در حال ویرانی بود.نسترن تنها نگاه و امیدش به داخل اتاق دادگاه بود و پیمان فقط خودخوری می کرد. نیم ساعتی گذشت تا اینکه منشی دادگاه صدا زد خواهان خانم نسترن ...

نسترن بدون اینکه منتظر شوهرش بماند به سرعت وارد دادگاه شد و چند لحظه بعد هم پیمان با چند صندلی فاصله کنارش نشست.

قاضی از بالای عینک نیم نگاهی به زوج جوان کرد و بعد هم تقاضای خواهان را خواند. دقایقی بعد به نسترن گفت: خب من درخواست شما را خواندم اما قرار نیست که هر درخواستی بدون صحبت کردن و تحقیقات عملی شود. کدامیک از شما ماجرا را تعریف می کنید؟

پیمان با حالتی متعجب گفت: من اصلاً نمی دانم برای چی اینجا هستم که بخواهم در مورد آن صحبت کنم! نسترن بلافاصله حرف پیمان را قطع کرد و گفت: آقای قاضی در خانه ای که احساس کنید یک زندانی و برده هستید و یک نفر تمام حرکات، رفتار و ارتباطات شما را مو به مو بررسی می کند و حتی نمی توانید بدون اجازه یک لیوان آب بخورید و برای خریدن نان از خانه خارج شوید، می توانید زندگی کنید؟!

قاضی لبخندی زد و گفت: اگر منظورتان از برده و زندانی شما هستید که خیر. هیچکسی حق ندارد کسی را زندانی کند. اما از ظاهرهمسرتان پیداست که مرد آرام و منطقی است.

نسترن با بغضی درگلو نشسته ادامه داد: همین ظاهراو مرا فریب داد. فکر می کردم خوشبخت ترین زن روی زمین خواهم شد اما رفتارهای او ذره ذره عوض شد و حالا بعد از 9 ماه زندگی مشترک احساس می کنم بزرگترین اشتباه زندگی ام را کرده ام.

او با گریه گفت: آقای قاضی من اجازه ندارم با هیچکسی غیراز پیمان حرف بزنم. مجبورم کرد تا از کاری که دوست داشتم استعفا بدهم و خانه نشین شوم. در میهمانی های خانوادگی هم اجازه صحبت با هیچ مردی از خانواده ام را ندارم و او با رفتارهای بیمارگونه اش حتی مرا از خرید هم منع کرده است.

در این لحظه پیمان با تعجب گفت: چرا این رفتار مرا به حساب بیماری می گذاری؟! آقای قاضی من عاشق نسترن هستم. آنقدر او را دوست دارم که دلم نمی خواهد بدون من جایی برود و با کسی غیر از خودم حرف بزند. اگر من تمایلی به هم صحبتی او با مرد دیگری ندارم یعنی بیمارم؟!

قاضی رو به پیمان گفت: مگر همسر تان کاری کرده که اعتماد شما از او سلب شده؟ پیمان پاسخ داد: خیرولی آنقدر از دوستانم حکایت های مختلفی در مورد خیانت زنان شنیده ام که چشمم ترسیده دلم نمی خواهد سرنوشت نسترن و زندگی ام همانند همان حکایات شود. همیشه در تنهایی فکر می کنم هر زنی می تواند خیانت کند و فقط باید بستر آن فراهم باشد من هم سعی کرده ام با برچیدن این بستر مانع این اتفاق شوم. حالا به نظر شما من بیمارم؟!

من نسترن را طلاق نمی دهم من او را دوست دارم و به هیچ عنوان حاضر به جدایی از او نیستم. نسترن اگر بداند که چقدر او را می خواهم به طور قطع با رفتارهای من کنار می آید.

نسترن بدون تأمل گفت: دوست داشتن با زندانی کردن چه ارتباطی دارد. من پیمان را دوست دارم اما اگر قرار باشد با این رفتارهای بیمارگونه اش مدام عذابم دهد ترجیح می دهم زندگی ام را از او جدا کنم و از افسردگی که چندماهی است به سراغم آمده فاصله بگیرم.

قاضی چند لحظه ای سکوت و تأمل کرد و سپس به زوج جوان گفت: پرونده شما را به مشاور ارجاع می دهم چند جلسه ای پیش مشاور می روید تا ببینیم که وضعیت زندگی تان بهتر می شود یا نه. به هرحال من در اظهارات تان متوجه شدم که هردو همدیگر را دوست دارید اما مشکلی وجود دارد که امیدوارم از طریق مشاوره حل شود.

اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۹
ناشناس
|
Germany
|
۱۹:۵۷ - ۱۳۹۹/۰۱/۳۰
احتمالا شش ماه بعد خبر کشته شدن این خانوم به دست شوهر روانی و شکاکش رو میخونیم اینجور مردهارو باید زندانی کنن هم برای افراد داخل زندگیشون خطرناک هستن هم برای جامعه
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۱/۳۰
پسره هم کاملا مقصر نیست
الان اکثر خانم ها رو میشه فریب داد فقط نحوه فریب باید متفاوت باشه
شما کافیه به شدت به یه خانم اظهار علاقه کنی بیشترشون تحت تاثیر قرار می گیرن
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۱۸ - ۱۳۹۹/۰۱/۳۰
حل نمیشه باید طلاق بگیره بره اخلاق آدم براحتی تغییر پیدا نمی کنه
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۴۹ - ۱۳۹۹/۰۱/۳۰
"قاضی از بالای عینک نیم نگاهی به زوج جوان کرد"
این چه طرز خبر نوشتنه؟ داستان کوتاه نوشتین یا رمان؟
به عنوان غیر مشاور پیشنهاد می کنم بدون فوت یه لحظه آقا تحت درمان روانکاوی بسیار فوری قرار بگیرن و جدا از خانوم زندگی کنن... بعد از 6 ماه درمان 1 هفته وقت دارن خودشون رو ثابت کنن و در طی مدت درمان حق تماس تلفنی هم ندارن چه برسه به حضوری
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۱۸ - ۱۳۹۹/۰۱/۳۱
متن رو که میخونی بر خلاف تیتر خبر ظاهرا منظور همصحبتی نداشتن با مردهای فامیله که درستش هم همینه و لزومی نداره که چنین هم کلامی هایی باشه و مسلما هیچ خیر و خاصیت مثبتی در اون نیست صخبت اعتماد و بی اعتمادی زوجین هم نباشه باز متاسفانه ادم بی جنبه و ناسپاس و کم هم نیست
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۳:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۱/۳۱
من کامل طرز فکر پیمان رو درک می کنم
نمیشه یک زن امروزی گرفت و زندانی اش کرد تنها راه ازدواج با یک خانم ساده و چشم و دل پاک و خانه دار است
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۶:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۱/۳۱
جوان سیاه دل بیمار را حمایت میکنید .اما این دختر بیچاره نه ..چرا باید دستور طلاق به تاخیر بیفتد ......
خوش
|
Germany
|
۱۱:۳۹ - ۱۳۹۹/۰۱/۳۱
اگه واقعا داستان همینطور باشه و چیز پنهانی وجود نداشته باشه این زندگی از زندان هم بدتره. یه نوع بیماری روانیه
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۱/۳۱
فایده نداره . خانم عمرتو تلف نکن
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # دمشق # الجولانی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
تحولات اخیر سوریه و سقوط بشار اسد چه پیامدهایی دارد؟