به گزارش تابناک اقتصادی به نقل از پول نیوز، این روزها شیوع ویروس کرونا همه را خانه نشین کرده از دانش آموزان و دانشجویان تا بسیاری از مسئولان کشور اما؛ در این بین کارگران و کارمندان جزو دسته استثنائاتی هستند که گویی آنها اصلا دیده نمی شوند.
کارگران هم مانند تمام افراد جامعه به این امر واقف هستند که ویروس چگونه منتقل میشود و طبیعتاً همانند ما دوست ندارند به آن مبتلا شوند، اما به حقوقشان به عنوان کارکنان فروشگاه ها، نگهبانان، کارگران، کارمندان خدماتی، کادر درمانی، فروشندگان، رانندگان حمل و نقل عمومی و بسیاری مشاغل دیگر، احتیاج دارند.
احمقانه است که تصور کنیم این افراد به جای ماندن در کنار اعضای خانواده خود و سفارش اینترنتی غذاهای خوشمزه، کمک به فرزندان خود در آموزشهای مجازی و سرگرم شدن با اینستاگرام، بخواهند رفتن به سرکار آن هم در این شرایط را تجربه کنند.
کارگران از تبعیض در اجرای اقدامهای احتیاطی برای مقابله با کرونا گلایه دارند؛ آنها از دولت و جامعه کارفرمایی میخواهند برای عمل به مسئولیت حاکمیتی و اجتماعی خود، زمینههای مخاطره و ابتلای نیروی مولد کشور را به ویروس کرونا رفع کنند.
در شرایطی که قانون کار عملا در مورد شرایط کار در مواقع شیوع بیماریهای خطرناک مسکوت است؛ نه دولت بهعنوان بزرگترین کارفرمای اقتصاد ایران و نه کارفرمایان بخش خصوصی، به تعطیلی کامل کارگاهها و کارخانهها تمایلی نشان نمیدهند گرچه بسیاری از اماکن به صورت اجباری تعطیل شده اما برخی جاها همچنان در حال فعالیت هستند و یا از امروز که طرح جدید ستاد مقابله با کرونا اجرا می شود وضع وخیم تر شده و بسیاری از اماکن خودشان دست به بازگشایی زدند.
مسلم است که در این شرایط کارگر به دستور کارفرما مجبور است خانه نشینی و مراقبت از سلامتی خود و خانواده را کنار گذاشته و راهی محل کار خود شود تا مبادا از کار اخراج شود.
قانونی هم در این شرایط طبق معمول وجود ندارد که از این قشر فراموش شده جامعه حمایتی انجام دهد.
این روزها تصاویر نگران کنندهای از شهرها نشان میدهد این افراد در جمعیتهای متراکم، سوار بر وسایل حمل و نقل عمومی، راهی محل کار خود هستند.
این صحنهها نگران کننده است، ترسناکترین عکسها و فیلمها مربوط به ایستگاههای شلوغ مترو و اتوبوس و ترافیک حجیم کلانشهرها است، که افراد را در حال عزیمت به محل کار خود نشان میدهد. در این جمعیت انبوه برخی از مسافران ماسک به صورت دارند و برخی دیگر نیز بدون ماسک هستند. شاید بتوان دلایل مختلفی برای این وضعیت ارائه داد همچون؛ این افراد کار خود را دوست دارند، به کاری که انجام میدهند اعتقاد دارند، نگران از دست دادن شغل خود هستند و یا نگران از دست رفتن بیمههای خود هستند. اما فارغ از هر دلیلی به نظر میرسد در این جا شاهد یک وضعیت مشترک برای این افراد هستیم و آن این است که اگر این افراد مجبور نبودند هرگز خود را در چنین شرایط خطرناکی قرار نمیدادند.
حالا با پایان عید بخشی از افراد هم با قاعده کارکردن دو سوم نیروها یک هفته است که مجبور شدند در محل کار حاضر شوند و از امروز نیز بخشی دیگر به این گروه پیوستند.
در این مدت بسیاری آنها که سر کار میرفتند را سرزنش میکردند که چرا قرنطینه را شکستند؟ چرا در خانه نماندند؟ و مدام میپرسیدند مگر پول چقدر ارزش دارد که جان خود را به خاطرش به خطر میاندازند!؟ اصلا دولت توان قرنطینه ندارد! شما سر کار نروید.
واقعیت این است که برای گروه بزرگی از مردم ارزش دارد که جان خود را به خاطر مشتی پول به خطر بیاندازند، البته نه به خاطر پول دوست بودن یا بیارزش بودن جانشان بلکه به این دلیل که اگر سرکار نروند پول خوراک روزانه خانوادهی خود را هم نمیتوانند تامین کنند. اگر تا چند سال پیش مردم ماه به ماه در تامین خورد و خوراک به مشکل میخوردند این مشکل امروز روزانه شده و حیات و ممات یک خانواده به کار هر روزه اعضای آن وابسته است.
کارگران و خانوارهای تحت پوشش آنها نیمی از جمعیت ایران را تشکیل میدهند. حالا در جریان اقدامات احتیاطی مقابل کرونا، اگرچه فرزندان این کارگران به ترک خانه برای رفتن به مدرسه و دانشگاه مجبور نیستند؛ اما با تردد روزانه کارگر میان خانه و محیط کار و حضور او در اجتماع، باز هم ریسک ابتلا به کرونا در خانوار کارگری باقی میماند زیرا این قشر، نه چنان درآمدی دارند که ماسکهای چند ده هزار تومانی را به تعداد تهیه کنند و نه قادر به تامین مواد ضدعفونی کننده در بازار سیاه هستند. کارگران معتقدند بیمار کردن طبقه کارگر و کم درآمد کشور، برای ویروسی که حتی معاون وزیر بهداشت و تعدادی از نمایندگان مجلس را هم مبتلا کرده، زحمتی ندارد. در این وضع اگر در روزهای اوج کرونا صلاح بر این بود که نمایندگان مردم در مهمترین نهاد تصمیم گیر کشور با آن همه امکانات تعطیل شوند، یا جلسات مجلس خبرگان برای مقابله با کرونا برگزار نشود و حتی برگزاری نمازجمعه نیز برای حفظ سلامتی مردم متوقف و محدود شود، باید برای حراست از سلامتی کارگران و خانوادههای آنها نیز برنامهای در دستور کار قرار گیرد.
شاید آن واگن مترو و یا اتوبوس پر شده از مسافر داستان چندان جالبی نباشد. شاید اینکه طبقه کارگر میدانند که ممکن است هدف آسان این ویروس هستند، یک داستان جالب نیست. علاوه بر این، چنین داستانهایی باعث میشود احساس بدی کنیم. ما میدانیم که این ویروس تقصیر ما نیست، اما واقعیت این است که در این میان انسانهایی وجود دارند که در حین اپیدمی میمیرند. اما این نیز واقعیت است که برخی از مشاغل، شرکتهای حمل و نقل و فروشگاههای بزرگ از کارگران خود محافظت نمیکنند و این مسئله دیگر تقصیر ماست. ما باید قبل از این که مجبور شویم از دفاتر خود خارج شویم و روی بقای خود تمرکز کنیم، کاری در این باره انجام دهیم، قبل از اینکه همه چیز پیچیده شود.