مدتی پس از زلزله کرمانشاه، در حاشیه جلسهای خبردار شدم که به همت برخی مدیران کشوری و محلی در آموزش و پرورش و به یاری جمعی از نیکاندیشان و خیرین، از فردای وقوع زلزله، برنامهای ابتکاری مبتنی بر آموزش از راه دور برای کمک به تداوم فعالیتهای آموزشی در آن منطقه اجرا شده بود.
پروژهای که در نوع خود کمنظیر به نظر آمد؛ این برنامه گویا با راهاندازی سامانهای در یکی از مدارس سرپلذهاب آغاز و در زمانی کوتاه علاوه بر پوشش دیگر مدارس منطقه، به آموزش صدها دانشآموز سال آخر متوسطه در مناطق آسیبدیده استان گسترش یافته بود. تهیه و توزیع صدها دستگاه تبلت، لپتاپ و سیمکارت رایگان با کمک خیرین، تهیه نرمافزارهای لازم و آموزش استفاده از آن به معلمان محلی و دانشآموزان با کمک برخی موسسات و مراکز غیردولتی، آموزش از راه دور و داوطلبین از دیگر اجزای این پروژه خیرخواهانه بود.
به عنوان فردی علاقمند به مباحث توسعه پایدار، همان ایام به آقای زینیوند معاون وزیر آموزش و پرورش که خود از بانیان آن برنامه بود پیشنهاد دادم که وزارت آموزش و پرورش تجربه مذکور را با متدولوژی علمی، مستندسازی کرده و بر اساس نقاط ضعف و قوتی که در اجرای آن داشتهاند، پروتکلی را تحت عنوان تحت عنوان "آموزش در بحران" تدوین کنند.
دیدگاهم این بود که این مدل در صورت استانداردسازی نه تنها میتواند در رخدادهایی مشابه به کار آید بلکه به عنوان یک موفقیت اجرایی در حوزه آموزش در بحرانها و بلایای طبیعی، علاوه بر کاربرد داخلی و انتفاع ملی امکان صدور دانش و درآمدزایی در بازار جهانی یا لااقل منطقهای را برای کشورمان خواهد داشت.
از این پیشنهاد استقبال شد و به دعوت ایشان، کلیات ایده را طی یکی دو جلسه با مدیران میانی و برخی معلمان که مستقیما در اجرای آن طرح مشارکت داشتند، در میان گذاشتم. حتی پیشنهاد دادم در سالگرد زلزله کرمانشاه، کنفرانسی بینالمللی در همان منطقه برگزار کنند تا از "مدل آموزش در بحران" به عنوان دستاوردی برای نظام آموزشی ایران رونمایی شود.
این روزها که در پی شیوع کرونا، روندهای آموزشی در ایران با اختلالاتی جدی مواجه شده است، ناخودآگاه به یاد آن تجربه ارزشمند در زلزله کرمانشاه افتادم.
نمیدانم آیا پس از آن جلسات، مستندسازی تجربه مذکور و تدوین پروتکل پیشنهادی پیگیری شد یا نه؟
البته اگر چنین اتفاقی میافتاد همان ایام خبرهایش منتشر میشد و شاید در ایام اخیر هم رگههایی از آن را در مواجهه با مشکلی که در پی کرونا ایجاده شده است، میشد مشاهده کرد.
طبعا آثار کرونا بر روندهای آموزشی از جهات مختلف، از جمله عمق و گستردگی، بسیار بیشتر و غیرقابل مقایسه با اختلالی است که زلزله کرمانشاه در یک محدوده کوچک جغرافیایی و جمعیتی ایجاد کرد.
با این وجود اکنون نیز به نظر میرسد وزارت آموزش و پرورش بایستی تیمی را برای مستندسازی علمی تمام آنچه که در حوزه آموزش در ایام شیوع کرونا انجام داده است، مامور کند.
این مستندسازی بایستی به تدوین پروتکلهایی اجرایی برای "آموزش در بحران" منجر شود تا در رویدادهای آتی شاهد ناهماهنگیها، کمبودها و سردرگمیهایی که طی این ایام مجموعه ذینفعان سیستم آموزشی را آزار میدهد نباشیم.
*** روزنامه نگار و عضو هیات مدیره موسسه مطبوعاتی ایران