یک روز از برگزاری مجمع فدراسیون فوتبال و انتخابات متفاوت آن گذشته و هنوز بیشترین حواشی مربوط به این رویداد، پیرامون علی کریمی رخ میدهد.
در حالی که شهابالدین عزیزی خادم از امروز رسما باید در دفتر کارش در ساختمان فدراسیون فوتبال ظاهر شود و کابینهاش را برای تمشیت امورفوتبال تشکیل دهد، علی کریمی بزرگترین بازنده انتخابات دیروز، همچنان مشغول متلکگویی و انتقاد از وقایع دیروز است. امروز البته خبر رسید که باشگاه بایرن مونیخ قصد دارد اداره مدرسه فوتبالش در شهر دوبی را به جادوگر فوتبال ایران بسپارد، اتفاقی که بعید است ربطی به ماجرای انتخابات و مجمع داشته باشد.
سوال مهم این است که دستاورد علی کریمی از حضور در جمع نامزدهای ریاست فدراسیون فوتبال چه بود و آیا با چشمانداز و پیشبینی او در این زمینه تناسبی داشت؟ به هر حال علی کریمی به عنوان تنها نماینده واقعی از جمع فوتبالیستهای بزرگ ایران وارد این انتخابات شد و طبیعی بود که افکار عمومی بیشترین اقبال را به او نشان دهند. اما خیلی زود و در پایان اولین دور از رأیگیری، مشخص شد که اعضای حاضر در مجمع به او روی خوش نشان نداده و نخواستند به او رأی دهند و تشویق گرم پس از حذف او از انتخابات نیز عموما برخاسته از احترام و علاقه همه اعضا به سابقه درخشان علی کریمی در فوتبال ملی و باشگاهی بود نه به عنوان نامزد ریاست.
در مقابل رای اعتماد به شهابالدین عزیزی خادم را میتوان برخاسته از تلاقی دو ماجرای متفاوت دانست، نخست آنکه بسیاری از اعضای مجمع معترف بودند که او از حدود 5 سال قبل برای رسیدن به این کرسی فعالیتهایش را آغاز کرد و به نوعی مزد تلاش خود را گرفت و دوم اینکه به نظر میآید مجمع فدراسیون نیز به دنبال تصویب اساسنامه جدید و تفاوت مواضع فدراسیون فوتبال و وزارت ورزش، از یک فرصت تاریخی استفاده کرد و دستکم نسبت به دورههای گذشته با استقلال بیشتری رأی داد.
علی کریمی دیروز اعتراف کرد که میدانسته رأی زیادی نخواهد آورد و بعد هم به کنایه و به صورت تلویحی انتخابات را مهندسیشده دانست. او البته خواسته یا ناخواسته بازار رقابت در این انتخابات را گرم کرد و شاید تنها تاثیرش نیز همین بود وگرنه به دست آوردن تنها 9 رأی از مجمع 87 نفره، به زعم نگارنده باعث تخفیف موقعیت او و حتی کاهش ارزش سهام فوتبالیها شد. علی کریمی به این موضوع توجه نکرد که به هر حال موضوع انتخابات در واقع یک کُنش سیاسی است و روشهای خاص خود را میطلبد و نمیتوان به شیوه بازی در زمین فوتبال آن را به نتیجه رساند.
به هر حال رئیس فدراسیون فوتبال باید از اعضای مجمع رأی اعتماد بگیرد و بیتوجهی به این موضوع و به رسمیت نشناختن مجمع، عاقبتی بهتر از این برای شماره 8 نامدار فوتبال ایران نمیتوانست داشته باشد. شاید یاغیگری در زمین فوتبال برای تماشاگران، هواداران و توده مردم جذاب و خواستنی باشد اما به نظر میآید مدیریت فوتبال کشور چندان به شورشیها رکاب نخواهد داد و تحول مثبت با حرکات احساسی و به ظاهر انقلابی به دست نخواهد آمد.
علی کریمی در نهایت برنامهها و ایدههایش را برای تغییر در فوتبال ایران به روشنی ارائه نکرد و شاید چنین تصوری داشت که نام بزرگش به تنهایی میتواند سدهای پیشرو را بشکند. او میخواست مثل همیشه گل بزند اما به نظر میآید در حساسترین موقع و با بیاعتنایی آشنایی که از کریمی به یاد داریم، ضربهای چیپ به توپ انتخابات زد و اوت کرد.
چه وقت چیپ زدن بود آقای کریمی...؟