به گزارش «تابناک»، نهال موسوی در عصر ایران نوشت: فیلم فسیل این روزها پرفروشترین فیلم اکران است و تا به امروز حدود ۹۰ میلیارد تومان فروخته است و به احتمال زیاد رکورد بالای ۱۳۰ یا حتی ۱۵۰ میلیارد تومان را هم رقم خواهد زد، اما یک نکته قابل توجه در زیر متن این فیلمهای پرفروش چند سال اخیر وجود دارد که جالب توجه است.
فیلم فسیل را کریم امینی کارگردانی کرده است، ولی شخص اصلی پشت فیلم سید ابراهیم عامریان تهیه کننده آن است که در این چند سال اخیر هر فیلمی که ساخته است پرفروش یا پرفروشترین فیلم سینمای ایران شده است. فیلمهایی نظیر تگزاس ۱ و ۲، دینامیت، انفرادی و فسیل. البته تقریبا در تمام این فیلمهای پرفروش هم حمزه صالحی به عنوان نویسنده یا نویسنده مشترک حضور دارد.
به دلیل این که فیلم فسیل الان بر پرده اکران است از اشاره به داستان و یا فضا و موقعیت آن خودداری میکنم، اما در کل سر چشمه موقعیت کمدی موجود در فیلم فسیل با فیلمهای دیگر هم تقریبا یکی است. در یک کلمه اگر بخواهیم آن را خلاصه کنیم میشود: «تضاد»
فرمول کلی در این مجموعه فیلمهای پرفروش کمدی، بر اساس تضاد و تقابلی است که از شخصیتها در موقعیتهای مختلف میبینیم. مثلا ۲ طلبه جوان در یک خانه جدید با همسایگانی روبرو میشوند که نوع زندگی و عقاید آنها با این ۲ طلبه کاملا متفاوت است و از این موقعیت و تضاد موجود در آن لحظات مفرح و خندهداری ساخته میشود. (دینامیت)
یا در فیلم تگزاس، دو دوست به برزیل رفته و در آنجا درگیر اتفاقاتی میشوند که با شخصیت و نوع زندگی ایرانی آنها کاملا متفاوت است. البته این شکل فیلمها محدود به عامریان و تیم سازنده اون یست بلکه در سالهای قبل هم فیلمسازانی، چون سید مسعود اطیابی، سعید سهیلی، سامان مقدم، مصطفی کیایی، ابوالحسن داوودی و ... از همین فرمول استفاده کرده و فیلمهای پرفروشی ساختهاند.
این تضاد یا در شخصیتهاست که ظهور میکند یا در موقعیت خاصی است که باعث این آشکارسازی میشود یا تقریبا میتوان گفت هر دو مورد.
برای مثال فیلم لیلی با من است (۱۳۷۴) ساخته کمال تبریزی که در زمان خود هم بسیار مورد توجه قرار گرفت داستان صادق مشکینی فیلمبردار صدا و سیما بود که از جبهه و جنگ میترسید، ولی مسیر اتفاقات زندگی او را به خط مقدم جبهه میکشاند حال ترس این آدم و تظاهر به نترسی و ... گیر افتادن در چنین موقعیت دشواری و کنشها و واکنشهای صادق مشکینی (پرویز پرستویی) در آن فضا باعث خنده تماشاگر میشد.
نکته قابل توجه این است که در این فیلمهای پرفروش زندگی زیسته بخش زیادی از جامعه مورد توجه قرار میگیرد که از منظر امروز کمدی و خندهآور است، اما آن شکل زیستن در آن روزگار و در عالم واقع، نه تنها چندان جالب و مفرح نبوده، بلکه سخت هم بوده است.
بخشی از آن یک روند تاریخی و جهانی است مثلا در همه جای جهان وقتی به مدل لباسهای دهه ۸۰ میلادی و یا مدل موهای آن زمان نگاه میکنند به نظرشان خنده دار است، همان گونه که ما هم شلوارهای گشاد ۶ پیله مردانه یا مانتوهای گشاد اپل دار دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی را میبینیم و ریسه میرویم که مگر میشود کسی چنین لباسهایی را پوشیده باشد؟
اما بخشی از این اتفاقات هم مختص به جغرافیای ما و زندگی ما داشت، مثلا جوانان امروزی که میبینند در فیلمی نوار کاست یا فیلم ویدئو را به شکلی مخفیانه جابجا میکردند و جز موارد قاچاق و ممنوع بود، نا خودآگاه به آن موقعیت میخندند، ولی این بخشی از واقعیت زندگی آن زمان و در آن روزها یک عمل همراه با ترس و هراس بود. چه کسی فکرش را میکرد بعدا به آن ترس و نگرانی بخندیم؟
مدام فکرم درگیر این قضیه است که چه اتفاقاتی از زندگی امروز ما وجود دارد که شاید یک دهه دیگر همان موضوعات سوژه فیلم سینمایی شود که مخاطبان آن موقع با دیدن آن قهقه بخندند.
گذر زمان تغییرات را رقم میزند، مثلا اگر در دهه ۶۰ کسی فیلمی با موضوع همان ۲ طلبه جوان فیلم دینامیت را میساخت هیچ بعید نبود که علاوه بر توقیف فیلم خود سازنده هم مورد انواع شماتت و عتاب قرار گیرد، اما امروزه یکی از فیلمهای پرفروش تاریخ سینمای ایران است.
بر همین منوال شاید امروز ما در این موقعیتی که زندگی میکنیم و به نظرمان بسیار دشوار است، اما احتمال دارد کمتر از ۱۰ سال همین قضایا سوژه مناسبی برای خنداندن شوند، و از نطر دور نداریم که ما مردم ایران کم چنین تجربههایی را نداشتهایم که با گذشت زمان اتفاقی از موقعیت تراژدی به وضعیتی کمدی تغییر ماهیت داده است.
پس چه خوب است که این خاصیت تغییر ماهیت تاریخی را همواره مد نظر داشته باشیم.
این درسی است که از این فیلمهای کمدی پرفروش سینمای امروز ایران میتوان یاد گرفت. ما هم که تشنه آموختن!